شب میرفت
و اشکهایم، بوسههایش را میشست
و دوباره صبح
به انتظارِ لبخندت
پنجره را باز کردم…
محمدرضانعمت پور
و اشکهایم، بوسههایش را میشست
و دوباره صبح
به انتظارِ لبخندت
پنجره را باز کردم…
محمدرضانعمت پور
شب میرفت و اشکهایم، بوسههایش را میشست و دوباره صبح به انتظارِ لبخندت پنجره را باز کردم… محمدرضانعمت پور شاعر:محمدرضانعمت پور