تفسیر آیات مهم جزء ششم قرآن: عشق به اولیای خدا نباید سر از غلوّ درآورد؛ معراج حضرت عیسی (ع)؛ منافات عدالت با کینه توزی؛ نظافت و طهارت،لازمه ی ایمان است؛ قصاص،در ادیان پیشین هم بوده است؛ روش برخورد با کسانی که نماز خواندن را مسخره میکنند؛ جانشینی حضرت علی(


تفسیر آیات مهم جزء ششم قرآن: عشق به اولیای خدا نباید سر از غلوّ درآورد؛ معراج حضرت عیسی (ع)؛ منافات عدالت با کینه توزی؛ نظافت و طهارت،لازمه ی ایمان است؛ قصاص،در ادیان پیشین هم بوده است؛ روش برخورد با کسانی که نماز خواندن را مسخره میکنند؛ جانشینی حضرت علی(

شفقنا-جزء ششم قرآن از آیه 148 سوره نساء تا 81 سوره مائده ادامه دارد. به گزارش شفقنا ، ادامه آیات سوره نساء در جزء ششم مربوط به غیبت حضرت عیسی (ع)، مذمت افزادی که غلو میکنند وارث بردن خواهر وبرادر است. آیات مربوط به سوره مائده در جز ششم نیز مربوط به وفای به عهد حتی با کفار، طهارت داشتن […]

تفسیر آیات مهم جزء ششم قرآن: عشق به اولیای خدا نباید سر از غلوّ درآورد؛ معراج حضرت عیسی (ع)؛ منافات عدالت با کینه توزی؛ نظافت و طهارت،لازمه ی ایمان است؛ قصاص،در ادیان پیشین هم بوده است؛ روش برخورد با کسانی که نماز خواندن را مسخره میکنند؛ جانشینی حضرت علی(تفسیر آیات مهم جزء ششم قرآن: عشق به اولیای خدا نباید سر از غلوّ درآورد؛ معراج حضرت عیسی (ع)؛ منافات عدالت با کینه توزی؛ نظافت و طهارت،لازمه ی ایمان است؛ قصاص،در ادیان پیشین هم بوده است؛ روش برخورد با کسانی که نماز خواندن را مسخره میکنند؛ جانشینی حضرت علی(

شفقنا-جزء ششم قرآن از آیه ۱۴۸ سوره نساء تا ۸۱ سوره مائده ادامه دارد.
به گزارش شفقنا ، ادامه آیات سوره نساء در جزء ششم مربوط به غیبت حضرت عیسی (ع)، مذمت افزادی که غلو میکنند وارث بردن خواهر وبرادر است.
آیات مربوط به سوره مائده در جز ششم نیز مربوط به وفای به عهد حتی با کفار، طهارت داشتن در نماز ، عقوبت دزدی کردن، قصاص وجریمه مالی است
در ادامه تفسیر برخی از آیات این جزء را مطالعه میکنید:

لا یُحِبُّ اللّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاّ مَنْ ظُلِمَ وَ کانَ اللّهُ سَمِیعاً عَلِیماً«۱۴۸»

خداوند،آشکار کردن گفتار بد را دوست نمی دارد،مگر از کسی که به او ستم شده باشد و خداوند،شنوای داناست.

پیام ها:

۱-قانون کلّی و اصلی،حرمت افشاگری و بیان عیوب مردم است،مگر در موارد خاص. «لا یُحِبُّ اللّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ»

۲-افشای عیوب مردم،به هر نحو باشد حرام است.(با شعر،طنز،تصریح، تلویح، حکایت، شکایت و…) «لا یُحِبُّ اللّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ»

۳-نشانه ی جامعه اسلامی آن است که مظلوم بتواند با آزادی کامل،علیه ظالم فریاد بزند. «الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاّ مَنْ ظُلِمَ»

۴-غیبت مظلوم از ظالم جایز است. «الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاّ مَنْ ظُلِمَ»

۵-اسلام،حامی ستمدیدگان است. «إِلاّ مَنْ ظُلِمَ»

۶-سوء استفاده از قانون ممنوع است.ستمگران بدانند که حرمت غیبت،راه ستمگری را برایشان نمی گشاید. «إِلاّ مَنْ ظُلِمَ»

۷-تنها مظلوم،اجازه ی غیبت از ظالم را دارد،آن هم در مورد ظلم او،نه عیوب دیگرش.«إِلاّ مَنْ ظُلِمَ»

۸-ظالم،در جامعه ی اسلامی احترام ندارد،باید محکوم و به مردم معرفی شود.

لا یُحِبُّ اللّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ … إِلاّ مَنْ ظُلِمَ

۹-در تزاحم ارزش های انسانی،باید اهم و مهم رعایت شود.ارزش دفاع از مظلوم،بیش از ارزش حیا وسکوت است. لا یُحِبُّ اللّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ … إِلاّ مَنْ ظُلِمَ

۱۰-در موارد جواز افشای عیوب،از مرز حقّ تجاوز نکنید،چون خداوند شنوا و داناست. «سَمِیعاً عَلِیماً»

_________________________________

آیه مربوط به غیبت حضرت مهدی (ع) وحضرت عیسی (ع)

وَ قَوْلِهِمْ إِنّا قَتَلْنَا الْمَسِیحَ عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ رَسُولَ اللّهِ وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَ إِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِیهِ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ یَقِیناً«۱۵۷»

و(عذاب ولعنت ما آنان را فرا گرفت،به خاطر)سخنی که(مغرورانه) می گفتند:«ما عیسی بن مریم،فرستاده ی خدا را کشتیم»در حالی که آنان عیسی را نه کشتند و نه به دار آویختند، بلکه کار بر آنان مشتبه شد(و کسی شبیه به او را کشتند)و کسانی که درباره ی عیسی اختلاف کردند خود در شک بودند و جز پیروی از گمان،هیچ یک به گفته ی خود علم نداشتند و به یقین او را نکشته اند.

بَلْ رَفَعَهُ اللّهُ إِلَیْهِ وَ کانَ اللّهُ عَزِیزاً حَکِیماً«۱۵۸»

بلکه خداوند او را به سوی خود بالا برد و خداوند عزیز و حکیم است.

نکته ها:

* امام صادق علیه السلام درباره جمله ی «وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لکِنْ شُبِّهَ» فرمودند: غیبت حضرت قائم علیه السلام نیز همین طور است،همانا امّت آن را به خاطر طولانی شدن انکار می کنند،برخی می گویند:قائم متولّد نشده است،برخی می گویند:متولّد شده ومرده است، وبرخی دیگر می گویند:یازدهمین ما عقیم بوده و…

* عوامل و نشانه های مشتبه شدن امر و به دار آویختن شخصی دیگر به جای حضرت عیسی به این صورت بود:

۱.مأموران دستگیر کننده،رومی وغریب بودند وعیسی علیه السلام را نمی شناختند. (احتمالاً کسی که بنای خیانت داشت و با گرفتن پول،عیسی را به مخالفان معرّفی کرد، خود گرفتار گشت.)

۲.اقدام برای دستگیری عیسی،شبانه بود.

۳.شخص دستگیر شده،از خداوند شکایت کرد.که این شکایت با مقام نبوّت سازگار نیست.

۴.همه انجیل های مسیحیان که فدا شدن عیسی وبه دارآویختن او را با آب وتاب نقل کرده اند،سالها پس از عیسی نوشته شده وامکان خطا در آنها بسیار است.

۵.گروه هایی از مسیحیان مسأله صلیب را قبول ندارند و در اناجیل هم تناقضاتی است که موضوع را مبهم می کند.

پیام ها:

۱-گاهی سقوط اخلاقی انسان تا آنجاست که به پیامبرکشی افتخار می کند. «إِنّا قَتَلْنَا الْمَسِیحَ»

۲-در برابر ادّعاهای باطل،صراحت لازم است. «ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ»

۳-عیسی علیه السلام هم تولّدش،هم رفتنش از این جهان بطور غیرطبیعی بود.عروج کرد تا ذخیره ای برای آینده باشد. «بَلْ رَفَعَهُ اللّهُ إِلَیْهِ»

۴-معراج،برای غیر از پیامبر اسلام هم بوده است. «بَلْ رَفَعَهُ اللّهُ إِلَیْهِ»

۵-عیسی،مهمان خداست. «رَفَعَهُ اللّهُ إِلَیْهِ»

۶-در آسمان ها امکان زیستن انسان وجود دارد. «بَلْ رَفَعَهُ اللّهُ»

۷-اراده ی الهی همه توطئه ها را خنثی می کند. «کانَ اللّهُ عَزِیزاً حَکِیماً»

_________________________

إِنّا أَوْحَیْنا إِلَیْکَ کَما أَوْحَیْنا إِلی نُوحٍ وَ النَّبِیِّینَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَوْحَیْنا إِلی إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ عِیسی وَ أَیُّوبَ وَ یُونُسَ وَ هارُونَ وَ سُلَیْمانَ وَ آتَیْنا داوُدَ زَبُوراً«۱۶۳»

(ای پیامبر!)ما به تو وحی کردیم،آن گونه که به نوح و پیامبران پس از او وحی کردیم. و (همچنین)به ابراهیم، اسماعیل، اسحاق، یعقوب،اسباط (\فرزندان یعقوب) ، عیسی، ایّوب، یونس،هارون و سلیمان وحی کردیم و به داود،«زبور»دادیم.

نکته ها:

* در تمام قرآن نام ۲۶ نفر از پیامبران آمده است.نام یازده تن از آنان در این آیه ذکر شده و نام بقیه آنان عبارت است از:آدم،ادریس،هود،صالح،لوط،یوسف،شعیب،ذی الکفل، موسی،الیاس،یسع،زکریا،یحیی،عُزیر و حضرت محمّد.

یام ها:

۱-وحی و نبوّت،یک جریان و سنّت خلل ناپذیر در تاریخ انسان است. أَوْحَیْنا إِلی نُوحٍ وَ …

۲-بیان نمونه های تاریخی از یک موضوع(مثل وحی بر پیامبران پیشین،)از شیوه های اثبات مدعاست و آگاهی از آنها زمینه ی پذیرش. أَوْحَیْنا إِلَیْکَ کَما أَوْحَیْنا إِلی نُوحٍ …

۳-هدف،شیوه و کلّیات محتوای ادیان الهی،یکی است.زیرا سرچشمه ی همه آنها خداوند است. إِنّا أَوْحَیْنا …

________________________________
دعوت جهانی اسلام

یا أَیُّهَا النّاسُ قَدْ جاءَکُمُ الرَّسُولُ بِالْحَقِّ مِنْ رَبِّکُمْ فَآمِنُوا خَیْراً لَکُمْ وَ إِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ کانَ اللّهُ عَلِیماً حَکِیماً«۱۷۰»

ای مردم! همانا پیامبر از سوی پروردگارتان همراه با حقّ(قرآن)برای شما آمده است.پس ایمان بیاورید که برای شما بهتر است و اگر (ناسپاسی کرده و)کفر ورزید پس(بدانید که)آنچه در آسمان ها و زمین است از آن خداست و خداوند،دانا و حکیم است.

نکته ها:

* اهل کتاب و حتّی مشرکان در انتظار ظهور پیامبری بودند و زمینه ی ذهنی داشتند،لذا در این آیه بجای«رسولا»می فرماید: «الرَّسُولُ» یعنی همان پیامبری که انتظارش را می کشید،اکنون آمده است،پس به او ایمان بیاورید.

پیام ها:

۱-دعوت اسلام،جهانی است و اختصاص به قوم عرب ندارد. «یا أَیُّهَا النّاسُ»

۲-عامل گسترش دعوت انبیا،حقّانیت آن است. «بِالْحَقِّ»

۳-ایمان مردم به نفع خودشان است،نباید بر خدا منّت گذارند.بلکه خدا منّت نهاده و آنان را هدایت کرده است. «فَآمِنُوا خَیْراً لَکُمْ»

۴-نه کفر مردم به خدا زیان می رساند و نه ایمانشان به او نفعی دارد. فَآمِنُوا خَیْراً لَکُمْ وَ إِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ …

۵-بعثت انبیا و محتوای دعوت آنان،بر اساس علم و حکمت الهی است. «کانَ اللّهُ عَلِیماً حَکِیماً»
___________________________

یا أَهْلَ الْکِتابِ لا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ وَ لا تَقُولُوا عَلَی اللّهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِیحُ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اللّهِ وَ کَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلی مَرْیَمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ فَآمِنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لا تَقُولُوا ثَلاثَهٌ انْتَهُوا خَیْراً لَکُمْ إِنَّمَا اللّهُ إِلهٌ واحِدٌ سُبْحانَهُ أَنْ یَکُونَ لَهُ وَلَدٌ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ کَفی بِاللّهِ وَکِیلاً«۱۷۱»

ای اهل کتاب! در دین خود غلوّ نکنید و جز حقّ،به خداوند نسبتی ندهید.همانا مسیح، عیسی پسر مریم،فرستاده ی خداوند و کلمه ی اوست که به مریم القا نمود و روحی است از جانب او.پس به خداوند و پیامبرانش ایمان آورید،و به تثلیث قائل نشوید.(از این حرف)دست بردارید که به نفع شماست.جز این نیست که اللّه خدایی است یکتا،و از اینکه فرزندی داشته باشد منزّه است.آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است از آن اوست و خدا برای تدبیر و سرپرستی هستی کافی است.

مسیحیان عقیده به تثلیث دارند و اللّه را خدای پدر،مسیح را خدای پسر و جبرئیل را واسطه ی این دو خدا می دانند،که نوعی کفر است.قرآن هم می فرماید: «لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللّهَ ثالِثُ ثَلاثَهٍ»آنانکه خدا را یکی از خدایان سه گانه می دانند،کافرند.البتّه گروهی از آنان نیز حضرت مریم را به جای جبرئیل،یکی از خدایان سه گانه می دانند که قرآن در این باره می فرماید: «یا عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنّاسِ اتَّخِذُونِی وَ أُمِّی إِلهَیْنِ مِنْ دُونِ اللّهِ»ای عیسی! آیا تو به مردم گفته ای که مرا و مادرم را دو خدا قرار دهید؟

* در روایات،به غلوّ کنندگان نفرین شده و آنان از بدترین اقسام کفّار و مشرکان به شمار آمده اند.

یام ها:

۱-غلوّ نشانه ی تعصّب نابجا است و در همه ی ادیان ممنوع می باشد.یهود، «عُزیر»را فرزند خدا می دانستند و مسیحیان«عیسی»را. «لا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ»

۲-یکی از آفات ادیان آسمانی،غلوّ درباره رهبران دینی است. «لا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ»

۳-میانه روی و اعتدال در همه جا لازم است و عشق به اولیای خدا نباید سر از غلوّ درآورد. «لا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ»

۴-غلوّ کردن درباره ی انسان ها،گرچه پیامبر باشند،توهین به خداوند و نسبت ناروا دادن به اوست. «لا تَقُولُوا عَلَی اللّهِ إِلاَّ الْحَقَّ»

۵-در قرآن و انجیل واقعی،حضرت عیسی پیامبر خدا معرفی شده است،نه خدا یا فرزند خدا. «عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اللّهِ»

۶-آفرینش غیر طبیعی عیسی،آیه و نشانه ی خداست،آن گونه که کلمه،تابلو و نشانه ی معناست. «کَلِمَتُهُ أَلْقاها»

۷-عیسی جزیی از خدا نیست،بلکه پرتوی از قدرت حیات بخش الهی است.«رُوحٌ مِنْهُ»

۸-قرآن،بیانگر عقیده صحیح ونافی عقاید باطل است. لا تَغْلُوا … لا تَقُولُوا ثَلاثَهٌ …

۹-خداوند جسم نیست تا فرزند داشته باشد. «سُبْحانَهُ أَنْ یَکُونَ لَهُ وَلَدٌ» (تعبیراتی چون ثاراللّه،یداللّه،کلمهاللّه که در متون دینی آمده،تعبیرات مجازی است)

۱۰-خدایی که آسمان ها ملک اوست،چه نیازی به فرزند و شریک دارد؟ «سُبْحانَهُ أَنْ یَکُونَ لَهُ وَلَدٌ لَهُ ما فِی السَّماواتِ»

۱۱-هر چیزی از خداست،پس باید بنده ی او بود و تنها به او توکّل کرد. «لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ کَفی بِاللّهِ وَکِیلاً»

__________________________________________

ارث بردن خواهر وبرادر

یَسْتَفْتُونَکَ قُلِ اللّهُ یُفْتِیکُمْ فِی الْکَلالَهِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَکَ لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ وَ لَهُ أُخْتٌ فَلَها نِصْفُ ما تَرَکَ وَ هُوَ یَرِثُها إِنْ لَمْ یَکُنْ لَها وَلَدٌ فَإِنْ کانَتَا اثْنَتَیْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثانِ مِمّا تَرَکَ وَ إِنْ کانُوا إِخْوَهً رِجالاً وَ نِساءً فَلِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ أَنْ تَضِلُّوا وَ اللّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ«۱۷۶»

(ای پیامبر!)از تو فتوا می خواهند،بگو:خداوند درباره ی(ارث)کلاله(\برادر و خواهر پدری یا پدر و مادری)به شما چنین فتوا می دهد که:اگر مردی بمیرد و فرزندی(یا پدر و مادری)نداشته باشد ولی خواهری داشته باشد،نصف آنچه به جا گذاشته از آنِ خواهر است و او نیز از خواهرش اگر فرزندی نداشته باشد همه اموال را ارث می برد و اگر دو خواهر باشند،دو سوّم دارایی به جامانده را ارث می برند(\هر کدام یک سوّم)و اگر چند برادر و خواهر باشند مرد برابر سهم دو زن ارث می برد.خداوند احکام را برای شما بیان می کند تا گمراه نشوید و خداوند به هر چیز دانا است.

نکته ها:

* در آیه ۱۲ همین سوره آمده بود که خواهر و برادر از یکدیگر یک ششم ارث می برند و اینجا می فرماید:نصف ارث می برد.این به خاطر آن است که در آنجا مراد، خواهر و برادر مادری بود و در اینجا پدری،یا پدر و مادری.[۷۶]

* ارث بردن خواهر و برادر از میّت،وقتی است که او فرزند یا پدر و مادر نداشته باشد. وگرنه نوبت به خواهر و برادر نمی رسد.

سوره ی نساء با مسائل خانواده آغاز شد و با مسائل خانواده به پایان رسید.

پیام ها:

۱-وظیفه ی مردم،برای یادگیری مسائل و احکام دینی،رجوع به رهبران دینی است. «یَسْتَفْتُونَکَ»

۲-دین برای دنیای مردم برنامه دارد.موضوع ارث از یک جهت موضوعی اقتصادی و از جهتی موضوعی خانوادگی است و دین به لحاظ هر دو جهت، برای آن احکامی مقرّر داشته است. «قُلِ اللّهُ یُفْتِیکُمْ»

۳-رعایت اولویّت ها در تقسیم ارث،بیانگر اولویّت ها در رسیدگی به اعضای فامیل است.پدر ومادر و فرزندان در یک ردیف اند،امّا خواهران و برادران در مرحله ی بعدی. «لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ وَ لَهُ أُخْتٌ»

۴-دو برابر بودن سهم ارث مرد نسبت به زن،بر پایه علم الهی است،نه شرایط خاص اجتماعیِ زمان پیامبر که زنان ضعیف شمرده می شدند. «وَ اللّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ»

_____________________________________________________

سیمای سوره ی مائده

این سوره یکصد و بیست آیه دارد و چند ماه پیش از رحلت پیامبراکرم صلی الله علیه و آله نازل شده و هیچ یک از آیات آن نسخ نگشته است.

این سوره به خاطر دعای حضرت عیسی علیه السلام برای نزول مائده ی آسمانی که در آیه ی ۱۱۴ آمده،«مائده»نامیده شده است؛البتّه به«عهد»و«عقود»نیز نام گذاری شده،در مجموع آیاتِ این سوره نسبت به یک پیمان شکنی مهم هشدار می دهد.

بیشترین خطاب «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» در این سوره است.مثلاً در سوره ی بقره یازده مرتبه؛ ولی در این سوره،شانزده مرتبه آمده است.

این سوره شامل مسائلی از قبیل:ولایت و رهبری،ردّ عقیده ی تثلیث،وفای به عهد و پیمان ها، گواهی دادن به عدل،تحریم قتل،احکام خوردنی ها،احکام وضو،غسل و تیمّم،سفارش به عدالت اجتماعی و احکام وصیّت،قصاص، سرقت،زنا و…می باشد.

چون از آخرین سوره هایی است که نازل شده،با جمله ی «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ» در آغاز سوره، سفارش به انجام همه ی تعهّدات و پیمان ها دارد.
__________________

وفای به عهد

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَکُمْ بَهِیمَهُ الْأَنْعامِ إِلاّ ما یُتْلی عَلَیْکُمْ غَیْرَ مُحِلِّی الصَّیْدِ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ إِنَّ اللّهَ یَحْکُمُ ما یُرِیدُ«۱»

ای کسانی که ایمان آورده اید! به عقد و پیمان ها(ی خود،با خدا و مردم)وفا کنید.(خوردن گوشت) چهارپایان برای شما حلال گشته،مگر آنها که (حکم حرمتش)بر شما خوانده خواهد شد، و در حال احرام شکار را حلال نشمرید،همانا خداوند به هر چه خواهد(ومصلحت بداند) حکم می کند.

* پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«لا دین لمن لا عهد له»کسی که وفا ندارد،دین ندارد. آری، اگر به پیمان ها عمل نشود،اساس جامعه واعتماد عمومی بهم می ریزد وهرج ومرج پیش می آید.

* قرآن، وفای به پیمان حتّی با مشرکان را لازم می داند، «فَأَتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلی مُدَّتِهِمْ» و طبق حدیثی از امام صادق علیه السلام وفای به پیمان فاجران هم لازم است.

پیام ها:

۱-مسلمانان باید به همه ی پیمان ها،(با هر کس و هر گروه،)پایبند باشند،چه قراردادهای لفظی، کتبی؛پیمان های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی ویا خانوادگی؛با قوی یا ضعیف،با دوست یا دشمن،با خدا(مثل نذر و عهد)یا مردم،با فرد یا جامعه،با کوچک یا بزرگ،با کشورهای منطقه یا قراردادهای بین المللی.کلمه ی «بِالْعُقُودِ» دارای«الف و لام»است که شامل همه ی قراردادها می شود. «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ»

۲-اشعار دارد که ایمان،ضامن وفای به عهد و پیمان هاست. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ»

۳-حال که خداوند انواع نعمت ها را در اختیار ما گذاشته است،پس به پیمان های او وفادار باشیم. «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَکُمْ»

۴-یکی از پیمان های الهی،توجّه به احکام حلال وحرام در خوردنی هاست.

«أَوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَکُمْ»

۵-اسلام،هم به مسائل اجتماعی و هم به مسائل اقتصادی توجّه دارد.(وفای به عهد،مسئله ی اجتماعی و اقتصادی وبهره گیری از حیوانات،از مسائل اقتصادی است.) «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَکُمْ بَهِیمَهُ الْأَنْعامِ»

۶-مصرف گوشت گاو،شتر و گوسفندی که مرده یا خفّه و…شده باشند،حرام است. «إِلاّ ما یُتْلی عَلَیْکُمْ»

۷-همه ی چهارپایان حلال نیستند. «إِلاّ ما یُتْلی عَلَیْکُمْ» (بنابر این که جمله،مربوط به انواع چهارپایان باشد.)

۸-برای حفظ حرمت احرام باید کمی هم محرومیّت چشید و از شکار،چشم پوشید. «غَیْرَ مُحِلِّی الصَّیْدِ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ»

۹-عمل به محرّمات احرام،از جمله موارد وفای به عهد و پیمان با خداست.

أَوْفُوا بِالْعُقُودِ … غَیْرَ مُحِلِّی الصَّیْدِ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ

۱۰-احرام،عهد و پیمان با خداوند است. أَوْفُوا بِالْعُقُودِ … وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ

۱۱-احرام،حالتی خاص و ویژه و دارای احترام است. «وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ»
___________________________

رِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَهُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِیرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَیْرِ اللّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَهُ وَ الْمَوْقُوذَهُ وَ الْمُتَرَدِّیَهُ وَ النَّطِیحَهُ وَ ما أَکَلَ السَّبُعُ إِلاّ ما ذَکَّیْتُمْ وَ ما ذُبِحَ عَلَی النُّصُبِ وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلامِ ذلِکُمْ فِسْقٌ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَهٍ غَیْرَ مُتَجانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ«۳»

بر شما،(خوردن گوشت)مردار،خون،گوشت خوک و حیوانی که به نام غیر خدا ذبح شود و حیوانی(حلال گوشت)که بر اثر خفه شدن یا کتک خوردن،یا پرت شدن یا شاخ خوردن بمیرد و نیم خورده درندگان حرام شده است مگر آنکه(قبل از کشته شدن به دست درّنده،)به طور شرعی ذبح کرده باشید.همچنین حرام است حیوانی که برای بت ها ذبح شده یا به وسیله ی چوبه های قمار تقسیم می کنید.همه ی اینها نافرمانی خداست.

غدیر در قرآن

* دو مطلب جدای از هم در این آیه بیان شده است،یک مطلب مربوط به تحریم گوشت های حرام،مگر در موارد اضطرار و مطلب دیگر مربوط به کامل شدن دین و یأس کفّار که این قسمت کاملاً مستقلّ است،به چند دلیل:

الف:یأس کفّار از دین،به خوردن گوشت مردار یا نخوردن آن ارتباطی ندارد.

ب:روایاتی که از طریق شیعه و سنی در شأن نزول آیه آمده،در مقام بیان جمله ی «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا» و «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ» است،نه مربوط به جملات قبل و بعد از آن،که درباره احکام مردار است.

ج:طبق روایات شیعه و سنّی،این قسمت از آیه: اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ …پس از نصب علیّ بن ابی طالب علیهما السلام به امامت در غدیرخم نازل شده است.

د:غیر از دلائل نقلی،تحلیل عقلی نیز همین را می رساند،چون چهار ویژگی مهم برای آن روز بیان شده است:۱.روز یأس کافران،۲.روز اکمال دین،۳.روز اتمام نعمت الهی بر مردم، ۴.روزی که اسلام به عنوان«دین»و یک مذهب کامل،مورد پسند خدا قرار گرفته است.

پیام ها:

۱-اسلام،دینی جامع است و همه ی نیازهای طبیعی و روحی انسان را مورد توجّه قرار داده و نظر صریح می دهد. «حُرِّمَتْ»

۲-در نظام توحیدی،باید ذبح حیوان هم رنگ الهی داشته باشد،وگرنه حرام می شود. «وَ ما أُهِلَّ لِغَیْرِ اللّهِ بِهِ»

۳-اگر حیوان مضروب یا شاخ خورده یا پرت شده ودریده شده،هنوز رمقی در دارد و آن را ذبح کردید،حلال می شود. «إِلاّ ما ذَکَّیْتُمْ»

۴-با همه ی مظاهر شرک،در هر شکل،باید مبارزه کرد. «وَ ما ذُبِحَ عَلَی النُّصُبِ»

۵-مهم ترین روزنه ی امید کفّار،مرگ پیامبر بود که با تعیین حضرت علی علیه السلام به رهبری،آن روزنه بسته شد. اَلْیَوْمَ یَئِسَ …

۶-اگر دشمن خارجی هم شما را رها کند،دشمن داخلی وجود دارد که باید با خشیت از خدا به مقابله با او رفت. «فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ»

۷-کفّار از دینِ کامل می ترسند،نه از دینی که رهبرش تسلیم،جهادش تعطیل، منابعش تاراج و مردمش متفرّق باشند. اَلْیَوْمَ یَئِسَ … اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ

۸-اگر کفّار از شما مأیوس نشده اند،چه بسا نقصی از نظر رهبری در دین شماست. اَلْیَوْمَ یَئِسَ … اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ

۹-دین بدون رهبر معصوم،کامل نیست. «أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ»

۱۰-قوام مکتب به رهبری معصوم است و تنها با وجود آن،کفّار مأیوس می شوند،نه با چیز دیگر. اَلْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا … اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ

۱۱-همه ی نعمت ها بدون رهبری الهی ناقص است. اَلْیَوْمَ … أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی

۱۲-نصب علی علیه السلام به امامت،اتمام نعمت است، «أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی» و رها کردن ولایت او کفران نعمت و ناسپاسی نعمت و عواقب بدی دارد. «فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللّهِ فَأَذاقَهَا اللّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما کانُوا یَصْنَعُونَ»

۱۳-اسلام بی رهبر معصوم،مورد رضای خدا نیست. اَلْیَوْمَ … رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ

۱۴-اضطرار غیر اختیاری،مجوّز مصرف حرام است،پس انسان نباید به اختیار خود را مضطر کند. «اضْطُرَّ» (فعل مجهول است.)

۱۵-قانونی کامل است که به همه ی حالات و شرایط انسان توجّه داشته باشد، مخصوصاً حالت اضطرار و مخمصه.آری،در احکام اسلام،بن بست نیست.

۱۶-شرایط ویژه ی اضطرار،نباید زمینه ساز گناه و آزاد سازی مطلق شود؛بلکه باید به همان مقدار رفع اضطرار اکتفا کرد. «غَیْرَ مُتَجانِفٍ لِإِثْمٍ»

۱۷-از تسهیلاتی که برای افراد مضطرّ قرار داده می شود،سوء استفاده نکنیم.

___________________________

طهارت در نماز

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاهِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَی الْکَعْبَیْنِ وَ إِنْ کُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا وَ إِنْ کُنْتُمْ مَرْضی أَوْ عَلی سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیَمَّمُوا صَعِیداً طَیِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَ أَیْدِیکُمْ مِنْهُ ما یُرِیدُ اللّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَرَجٍ وَ لکِنْ یُرِیدُ لِیُطَهِّرَکُمْ وَ لِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ«۶»

ای کسانی که ایمان آورده اید! هرگاه به نماز برخاستید،پس صورت و دستهایتان را تا آرنج بشویید و قسمتی از سر و پاهایتان را تا برآمدگی روی پا مسح کنید و اگر جُنُب بودید،خود را پاک کنید(و غسل نمایید)،و اگر بیمار یا در سفر بودید،یا یکی از شما از محلّ گودی(محل قضای حاجت) آمده یا با زنان تماس گرفتید(و آمیزش جنسی کردید)و آبی(برای غسل یا وضو) نیافتید،با خاک پاک تیمّم کنید، پس(قسمتی از)صورت و دستانتان را از آن خاک(که بر دستانتان مانده) مسح کنید،خداوند نمی خواهد که شما را در تنگی قرار دهد؛بلکه می خواهد شما را پاک کند و نعمتش را بر شما کامل سازد،شاید شما شکرگزار باشید.

* کلمه ی«جنب»،به زن و مرد،مفرد و جمع،بطور یکسان اطلاق می شود.

* مراد از فرمان «فَاطَّهَّرُوا» انجام غسل است.به قرینه این که در آیه ی ۴۳ سوره ی نساء به جای «فَاطَّهَّرُوا» ، «تَغْتَسِلُوا» فرموده است.

* قید «إِلَی الْمَرافِقِ» ،برای بیان محدوده ی شستن است،نه جهت شستن.از آنجا که کلمه ی «یَد»در زبان عربی،هم به دست،از انگشتان تا مچ و هم به دست،از انگشتان تا آرنج و هم به دست،از انگشتان تا کتف،اطلاق می شود این آیه می فرماید:در وضو،دست تا آرنج را بشویید،نه کمتر و نه بیشتر.

پیام ها:

۱-نظافت و طهارت،لازمه ی ایمان است. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا … فَاغْسِلُوا … فَاطَّهَّرُوا

۲-طهارت،شرط نماز است. «فَاغْسِلُوا»

۳-همچنان که تماس با قرآن مخصوص پاکان است، «لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ»رتباط با خدا هم نیاز به طهارت دارد. «فَاغْسِلُوا»

۴-آلودگی جسم،مانع قرب به خداست. «إِذا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاهِ فَاغْسِلُوا»

۵-اصل در کلام،رعایت حیا و عفّت و ادب است،خصوصاً در مسائل زناشویی.

«لامَسْتُمُ النِّساءَ» البتّه در مسائل حقوقی،برای این که حقّی ضایع نشود،قانون روشن و بی پرده بیان می شود.مثل آیه «دَخَلْتُمْ بِهِنَّ» که در مورد مهریّه است.

۶-شرایط و مقدّمات نماز،تخفیف بردار هست،ولی تعطیل بردار نیست. «فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیَمَّمُوا»

۷-باید برای پیدا کردن آبِ وضو و غسل تلاش کرد،اگر پیدا نشد،آنگاه نوبت به تیمّم می رسد.( «فَلَمْ تَجِدُوا» در جایی است که انسان تلاش کند ولی نیابد.)

۸-با آب یا خاک آلوده،نمی توان با خدای پاک،ارتباط برقرار کرد. «صَعِیداً طَیِّباً»

۹-هم خوردنی ها باید طیّب باشد که در دو آیه ی قبل به آن اشاره شد،هم تیمّم باید به خاک طیّب باشد. «صَعِیداً طَیِّباً»

۱۰-در احکام دین،حرج و دشواری نیست. ما یُرِیدُ اللّهُ … مِنْ حَرَجٍ

۱۱-هدف از وضو و غسل و تیمّم،طهارت معنوی و آمادگی برای ارتباط با خداوند است. «لِیُطَهِّرَکُمْ»

۱۲-تکالیف الهی،برای انسان نعمت است. «لِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ»

۱۳-انجام تکلیف،یکی از مصادیق شکر خداست. «لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»

__________________________________

نهی کینه ووزی

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوّامِینَ لِلّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلی أَلاّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوی وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ«۸»

ای کسانی که ایمان آورده اید! همواره برای خدا با تمام وجود قیام کنید و به انصاف و عدالت گواهی دهید و هرگز دشمنی با قومی،شما را به بی عدالتی وادار نکند.به عدالت رفتار کنید که به تقوا نزدیکتر است و از خداوند پروا کنید که همانا خدا به آنچه انجام می دهید آگاه است.

پیام ها:

۱-اگر انگیزه ی انسان،کینه های او شد،اخلاصی در کار نیست؛ولی اگر قیام برای خدا باشد، کینه ها در اجرای عدالت بی اثر می شود. قَوّامِینَ لِلّهِ … لا یَجْرِمَنَّکُمْ

۲-عدالت مستمر به صورت ملکه و عادت،ارزش کاملی است،گرچه عدالت لحظه ای مطلوب است. کُونُوا … شُهَداءَ بِالْقِسْطِ …

۳-مؤمنان،هم رابطه با خدا دارند. «قَوّامِینَ لِلّهِ» و هم در رابطه با مردم گواهی به عدل می دهند. «شُهَداءَ بِالْقِسْطِ»

۴-اگر باور کنیم که خدا عملکرد ما را می داند،به عدل رفتار خواهیم کرد. شُهَداءَ بِالْقِسْطِ … إِنَّ اللّهَ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ

۵-انسان های کینه توز و عقده ای،نمی توانند عادل باشند.(برای رسیدن به عدالت باید کینه ها را کنترل کرد) «لا یَجْرِمَنَّکُمْ»

۶-احساسات باید تحت الشعاع عدالت باشد. لا یَجْرِمَنَّکُمْ … اِعْدِلُوا

۷-کینه جویی،از عوامل انحراف از عدالت است. «شَنَآنُ قَوْمٍ عَلی أَلاّ تَعْدِلُوا»

۸-در سیاستگذاری ها و روابط داخلی و خارجی؛حتّی نسبت به دشمنان هم عادل باشیم. «شَنَآنُ قَوْمٍ»

۹-انسان های عادل و منصف،به تقوا نزدیکترند. «اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوی»

______________________________

داستان هابیل وقابیل

وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قالَ لَأَقْتُلَنَّکَ قالَ إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ«۲۷»

(ای پیامبر!)داستان دو پسر آدم را به حقّ بر مردم بازخوان،آنگاه که(هر یک از آن دو)قربانی پیش آوردند،پس از یکی(هابیل)پذیرفته شد و از دیگری(قابیل)قبول نگشت.(قابیل)گفت:حتماً تو را خواهم کشت،(هابیل) گفت:خداوند،تنها از متّقین قبول می کند.

* شاید مراد از تلاوت به حقّ آن باشد که این ماجرا در تورات تحریف شده و با خرافات، آمیخته است و آنچه در قرآن آمده،حقّ است.

* در روایات آمده است که هابیل،دامدار بود و بهترین گوسفند خود را برای قربانی آورد و قابیل،کشاورز بود و بدترین قسمت زراعت خود را برای انفاق در راه خدا برگزید.[۵۵] قرآن می فرماید:هرگز به خیر نمی رسید،مگر آنکه از آنچه دوست دارید انفاق کنید. «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّی تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ»[۵۶]

* امام صادق علیه السلام فرمود:انگیزه قتلِ قابیل،حسادت او نسبت به پذیرش قربانی هابیل بود.[۵۷]

پیام ها:

۱-باید تاریخ گذشتگان را برای عبرت گرفتن خواند و بررسی کرد. «وَ اتْلُ»

۲-تاریخ را از افسانه جدا کنیم. «بِالْحَقِّ» (ماجرای قربانی هابیل وقابیل افسانه و داستان بی اساس نیست.)

۳-اصل،تقرّب به خداوند است نه قربانی،قربانی هرچه که می خواهد،باشد. «إِذْ قَرَّبا قُرْباناً» ( «قُرْباناً» نکره آمده است)

۴-پسر پیامبر بودن نقشی در ردّ یا قبول اعمال ندارد،بنابراین از یکی پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد. «فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ»

۵-تاریخ قتل وخونریزی هم زمان با تاریخ انسان است. نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ … لَأَقْتُلَنَّکَ

۶-گاهی حسادت،تا برادرکشی هم پیش می رود. «لَأَقْتُلَنَّکَ»

۷-به تهدید کننده ی به قتل هم باید منطقی جواب داد. «إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللّهُ»

۸-در قبول یا عدم قبول اعمال،انگیزه ها و خصلت ها مؤثّرند. «إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ»

۹-ملاک پذیرش اعمال،تقواست،نه شخصیّت افراد و نه نوع کار. «إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ»

۱۰-تفاوت در قبول و عدم قبول،براساس تقواست،نه تبعیض. «مِنَ الْمُتَّقِینَ»

لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنِی ما أَنَا بِباسِطٍ یَدِیَ إِلَیْکَ لِأَقْتُلَکَ إِنِّی أَخافُ اللّهَ رَبَّ الْعالَمِینَ «۲۸»

(هابیل به برادرش قابیل گفت:)اگر تو برای کشتن من دستت را به سویم دراز کنی،من هرگز برای کشتن تو دستم را دراز نخواهم کرد،زیرا من از خداوند،پروردگار جهانیان بیم دارم.

نکته ها:

* هابیل گفت:من قصد کشتن تو را ندارم،نه آنکه از خود هم دفاع نمی کنم،چون تسلیم قاتل شدن با تقوا سازگار نیست. ما أَنَا بِباسِطٍ یَدِیَ …

پیام ها:

۱-در برخورد با حسود،آرام سخن بگوییم و آتش حسد را با نرمش در گفتار، خاموش کنیم. ما أَنَا بِباسِطٍ …

۲-آنچه ارزش دارد،نکشتن بر اساس خوف از خداست،نه به خاطر ناتوانی و سستی. «إِنِّی أَخافُ اللّهَ»

۳-تقوا و خداترسی،عامل بازدارنده ی از گناه و تعدّی در حساس ترین حالات است. «إِنِّی أَخافُ اللّهَ»

۴-خوف از خداوند،یکی از آثار ایمان به ربوبیّت همه جانبه اوست. «إِنِّی أَخافُ اللّهَ رَبَّ الْعالَمِینَ»

۵-عالَم،مظهر ربوبیّت الهی است. «رَبَّ الْعالَمِینَ»

إِنِّی أُرِیدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِی وَ إِثْمِکَ فَتَکُونَ مِنْ أَصْحابِ النّارِ وَ ذلِکَ جَزاءُ الظّالِمِینَ«۲۹»

همانا من می خواهم تو با بار گناه من(که پس از کشتنم بر عهده تو قرار می گیرد)و گناه خودت(به سوی خدا)بازگردی و از دوزخیان باشی،و این است کیفر ستمکاران.

فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِیهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخاسِرِینَ«۳۰»

پس نفس او(با وسوسه ای برخاسته از حسد)کشتن برادرش را برایش آسان و رام ساخت واو را کشت،در نتیجه از زیانکاران گشت.

نکته ها:

* امام باقر علیه السلام به دنبال تلاوت آیه «فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ» فرمود:ابلیس به قابیل گفت:قربانی تو قبول نشد و قربانی برادرت هابیل قبول شد،اگر او زنده بماند در طول تاریخ نسل او بر نسل تو افتخار خواهند کرد که قربانی پدر ما پذیرفته شد واز پدر شما پذیرفته نشده است، بنابراین بهتر آن است که او را به قتل برسانی تا نسل تو ذلّت نکشد.

* امام باقر علیه السلام فرمود:من قتل مؤمناً متعمّداً أثبت اللّه علی قاتله جمیع الذّنوب وبرء المقتول منها،و ذلک قوله تعالی: إِنِّی أُرِیدُ أَنْ تَبُوءَ …هر که عمداً مؤمنی را بکشد،خداوند همه گناهان را به حساب قاتل ثبت می کند و مقتول را از گناهان پاک می کند.

_________________________________
عقوبت دزدی کردن

وَ السّارِقُ وَ السّارِقَهُ فَاقْطَعُوا أَیْدِیَهُما جَزاءً بِما کَسَبا نَکالاً مِنَ اللّهِ وَ اللّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ«۳۸»

مرد و زن دزد را به جزای کاری که انجام داده اند دستشان را قطع کنید.

این کیفری است از سوی خداوند و خداوند مقتدر حکیم است.

نکته ها:

* کلمه ی «نَکالَ» به معنای امر بازدارنده است.قوانین جزایی اسلام برای بازدارندگی است، نه انتقام جویی. «نَکالَ» به عقوبتی گفته می شود که مایه ی عبرت دیگران باشد.

* در این آیه ابتدا مرد دزد،سپس زن دزد مطرح شده است؛ولی در آیه ی دوم سوره ی نور که

حکم زنا بیان شده،ابتدا زن زناکار،سپس مرد زناکار یاد شده است،شاید به خاطر آن است که در سرقت،نقش مردِ خلافکار بیشتر است و در زنا،نقش زنِ خلافکار.

* از مرحوم سید مرتضی علم الهدی(از علمای هزار سال قبل)پرسیدند:چرا دستی که پانصد مثقال طلا دیه دارد،به خاطر یک چهارم مثقال دزدی،قطع می شود؟پاسخ فرمود:

«امانت»،قیمت دست را بالا می برد و«خیانت»،ارزش آن را می کاهد.

* طبق روایات،مقدار قطع دست،چهار انگشت است و باید انگشت شست و کف دست باقی بماند.مقدار مالی هم که به خاطر آن دست دزد قطع می شود،باید حداقل به قیمت یک چهارم دینار(یک چهارم مثقال طلا)باشد.مال هم باید در مکان حفاظت شده باشد،نه در مثل کاروانسرا،حمّام،مسجد و اماکن عمومی.سارق نیز باید از قانون قطع دست مطلع باشد،وگرنه دست او قطع نمی شود.همچنین اگر کسی در سال های قحطی از روی اضطرار، مواد غذایی را سرقت کند دستش قطع نمی شود.البتّه در تمام مواردی که دست قطع نمی شود کیفرهای دیگری در کار است که تفصیل آن در کتب فقهی آمده است.

پیام ها:

۱-کیفر زن و مرد دزد یکسان است. «السّارِقُ وَ السّارِقَهُ»

۲-باید امنیّت جامعه را با قاطعیّت حفظ کرد. «فَاقْطَعُوا»

۳-جریمه و کیفر سنگین،بازدارنده ی از دزدی است. «نَکالاً»

۴-در قوانین کیفری اسلام،علاوه بر تنبیه مجرم،عبرت دیگران هم مطرح است.

«نَکالاً»

۵-در اجرای حدود الهی،نباید تحت تأثیر عواطف قرار گرفت. «فَاقْطَعُوا»

۶-با اینکه قطع دست ازطرف قاضی وحاکم است،امّا خدا به همه مؤمنان خطاب می کند، «فَاقْطَعُوا أَیْدِیَهُما» تا آنان زمینه اجرای حدود الهی را فراهم کنند.

۷-مالکیّت شخصی و امنیّت اجتماعی به قدری مهم است که به خاطر آن،باید دست دزد قطع شود. «فَاقْطَعُوا»

۸-اعمال قدرت،باید حساب شده باشد. «عَزِیزٌ حَکِیمٌ»

۹-فرمان قطع دست دزد،جلوه ای از عزّت و حکمت خداوند است. فَاقْطَعُوا … عَزِیزٌ حَکِیمٌ

* پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله،بدترین نوع سرقت را سرقت از نماز و ناقص انجام دادن رکوع و سجود دانسته اند.

* اجرای این احکام،نیاز به حکومت و قدرت و نظام و تشکیلات دارد،پس اسلام،دین حکومت و سیاست است.

* اسلام،قبل از بریدن دست،بر اهمیّت و لزوم کار و اداره ی زندگی فقرا از طریق بیت المال و بستگان نزدیک و قرض الحسنه و تعاون و…تأکید می کند؛ولی با این حال فقر،بهانه و مجوّز سرقت نیست.

___________________________-

قصاص وجریمه مالی

وَ کَتَبْنا عَلَیْهِمْ فِیها أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَیْنَ بِالْعَیْنِ وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ وَ الْجُرُوحَ قِصاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفّارَهٌ لَهُ وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ«۴۵»

و در آن(تورات)برایشان مقرر کردیم که(در قصاص)جان در برابر جان و چشم در برابر چشم و بینی در برابر بینی و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان باشد و همه ی زخمها را(نیز به همان ترتیب و اندازه)قصاص است.پس هر که آن را صدقه دهد،کفّاره ی گناهانش محسوب شود و کسانی که به آنچه خدا نازل فرموده حکم نکنند،پس آنان همان ستمگرانند.

نکته ها:

* در آیه ی قبل گفته شد که تورات هدایت و نور است،در این آیه،قانون قصاص مطرح شده و شاید نشان آن باشد که قانون قصاص درجامعه،سبب نور وهدایت است.همان گونه که در آیه ی دیگر می خوانیم: «وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاهٌ»و برای شما در قصاص حیات وزندگی است.

* نام بردن از چشم وگوش در قانون قصاص از باب نمونه است وگرنه آسیب به هر عضوی قصاص دارد.

* امام صادق علیه السلام درباره ی این آیه فرمود:خداوند به اندازه ی آنچه از قصاص عفو شود، از گناهان او می بخشد.

* در تورات،«دیه»نیست،مجرم یا قصاص می شود یا عفو؛امّا در اسلام،دیه به عنوان راه سوم مطرح است.

پیام ها:

۱-همه ی انسان ها،از هر نژاد و قبیله،فقیر و غنی،در مقابل قانون یکسانند و خون کسی رنگین تر از دیگری نیست. «النَّفْسَ بِالنَّفْسِ»

۲-قصاص،در ادیان پیشین هم بوده است.«کَتَبْنا عَلَیْهِمْ فِیها» (اسلام و ادیان دیگر،قوانین مشابهی دارند.)

۳-صدقه،تنها انفاق مالی نیست،عفو و گذشت از مجرم هم نوعی صدقه است.

«فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ»

۴-عفو ما از مجرم،عفو الهی را بدنبال دارد. «فَهُوَ کَفّارَهٌ لَهُ» (شاید هم مراد این باشد که عفو ما،کفاره گناه مجرم باشد و او در قیامت،به خاطر عفو ما گرفتار عذاب نشود)

۵-در اسلام همراه مسائل کیفری،مسائل اخلاقی هم مطرح است. وَ کَتَبْنا عَلَیْهِمْ فِیها … قِصاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ

۶-جریمه ی مالی و حبس،به تنهایی نمی تواند عاملی برای بازداشتن مجرم از جرم باشد. «النَّفْسَ بِالنَّفْسِ»

۷-اگر حکم خدا جاری نشود ظلم،جامعه را فرا می گیرد. «وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ»

____________________________
قضاوت کردن

وَ أَنِ احْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ وَ احْذَرْهُمْ أَنْ یَفْتِنُوکَ عَنْ بَعْضِ ما أَنْزَلَ اللّهُ إِلَیْکَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّما یُرِیدُ اللّهُ أَنْ یُصِیبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَ إِنَّ کَثِیراً مِنَ النّاسِ لَفاسِقُونَ«۴۹»

و اینکه میان آنان طبق آنچه خداوند نازل کرده حکم کن،و از هوسهای آنان پیروی مکن،و بر حذر باش از این که تو را از برخی از آنچه خداوند بر تو نازل کرده منحرف سازند.پس اگر آنان(از حکم و داوری تو) روی گرداندند،پس بدان که خداوند می خواهد آنان را به خاطر پاره ای از گناهانشان مجازات کند،بی شک بسیاری از مردم فاسقند

۱-داوری و قضاوت از شئون پیامبری است. «وَ أَنِ احْکُمْ بَیْنَهُمْ»

۲-اساس قضاوت و حکومت،قانون خداست. «وَ أَنِ احْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللّهُ»

۳-پیامبر اسلام علاوه بر مسلمانان،بر یهود ونصاری نیز ولایت دارد. وَ أَنِ احْکُمْ بَیْنَهُمْ …

۴-در مسائل مهم وحیاتی،تکرار تذکّر ضروری است.(تنها به حکم خدا داوری کن واز هوس های مردم پیروی مکن»در این آیه وآیه قبل تکرار شده است)

۵-توجّه به خواسته های نفسانی مردم یکی از خطرهای بزرگ برای قاضی و حاکم است. «وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ»

۶-هشدارهای الهی،عامل مصونیّت و عصمت انبیاست. «وَ احْذَرْهُمْ»

۷-مراقب نفوذ فرهنگی دشمنان باشیم. «وَ احْذَرْهُمْ أَنْ یَفْتِنُوکَ»

۸-وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله باید از توطئه های کفّار در بیم باشد،تکلیف دیگران روشن است. «وَ احْذَرْهُمْ أَنْ یَفْتِنُوکَ»

۹-حتّی دست برداشتن از بعضی احکام الهی نشانه ی پیروی از هوسهای مردم است. أَنْ یَفْتِنُوکَ عَنْ بَعْضِ …

۱۰-مخالفان هم بعضی از دستورهای الهی را می پسندند.خطر اعراض و تحریف در بعضی احکام وجود دارد. «عَنْ بَعْضِ ما أَنْزَلَ اللّهُ»

۱۱-باید طبق وحی داوری کنیم،گرچه احتمال اعراض بعضی از مردم را بدهیم.

وَ أَنِ احْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللّهُ … فَإِنْ تَوَلَّوْا

۱۲-هدف وسیله را توجیه نمی کند.نباید به خاطر مسلمان شدن گروهی،از داوری و قضاوت ناروا کمک گرفت.(با توجّه به شأن نزول)

۱۳-هشدارهای تندی همچون: لا تَتَّبِعْ ،احْذَرْهُمْ ،یَفْتِنُوکَ …نشانه ی صداقت پیامبر صلی الله علیه و آله در ابلاغ وحی الهی است و گرنه کسی به خودش این همه تند خطاب نمی کند.

۱۴-روی گردانی از داوری پیامبر،عامل سقوط و سبب عذاب الهی است. «أَنْ یُصِیبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ»

۱۵-ریشه ی اعراض کافران فسق است،وگرنه در آیین الهی نقصی نیست. فَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ … لَفاسِقُونَ

_______________________________
روش برخورد با کسانی که نماز خواندن را مسخره میکنند

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَکُمْ هُزُواً وَ لَعِباً مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ الْکُفّارَ أَوْلِیاءَ وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ«۵۷»

ای کسانی که ایمان آورده اید! از کسانی که دین شما را به مسخره و بازی می گیرند،آنان که پیش از شما کتاب(آسمانی)داده شده اند و(نیز)کفّار را ولیّ خود نگیرید و از خدا بپرهیزید، اگر ایمان دارید.

پیام ها:

۱-کیفر دنیویِ کسانی که به دین خدا و مقدّسات مذهبی توهین می کنند،قطع رابطه است. لا تَتَّخِذُوا …(در روابط با دیگران،احترام به مقدّسات یک شرط ضروری است)

۲-شرط ایمان،داشتن غیرت دینی و تبری از نااهلان است. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا»

۳-استهزای دین،(با جنگ سرد و روانی)یکی از شیوه های مبارزاتی دشمنان است. «اتَّخَذُوا دِینَکُمْ هُزُواً»

۴-تقوای الهی ایجاب می کند از دشمنان نترسیم و آنان را ولیّ خود قرار ندهیم.

لا تَتَّخِذُوا … أَوْلِیاءَ وَ اتَّقُوا اللّهَ …

وَ إِذا نادَیْتُمْ إِلَی الصَّلاهِ اتَّخَذُوها هُزُواً وَ لَعِباً ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْقِلُونَ«۵۸»

و هرگاه که شما(به وسیله ی اذان،مردم را)به نماز فرامی خوانید آن را به مسخره و بازی می گیرند.این به خاطر آن است که آنان گروهی هستند که نمی اندیشند.

نکته ها:

* در شأن نزول آیه آمده است که جمعی از یهود و بعضی از مسیحیان،صدای مؤذّن را که می شنیدند و یا قیام مسلمانان را به نماز می دیدند،آنان مسخره و استهزا می کردند.

پیام ها:

۱-از رابطه و دوستی با کسانی که اذان(وشعائر دینی)را مسخره می کنند، بپرهیزید. لا تَتَّخِذُوا … وَ إِذا نادَیْتُمْ …

۲-نماز،چهره و مظهر دین است.(در آیه ی قبل،استهزای دین مطرح شد و در این آیه استهزای نماز،یعنی نماز سیمای دین است) اِتَّخَذُوا دِینَکُمْ هُزُواً … وَ إِذا نادَیْتُمْ إِلَی الصَّلاهِ اتَّخَذُوها هُزُواً

۳-برای نماز،باید ندا سر داد تا همه جمع شوند. «نادَیْتُمْ» (نماز باید علنی باشد)

۴-در جامعه ی اسلامی،باید برای نماز،فریاد زد و تبلیغ کرد و هیچ کس نباید مانع آن گردد. «نادَیْتُمْ إِلَی الصَّلاهِ»

۵-شیوه ی عاقلان،برخورد منطقی است ولی بی خردان،اهل استهزا هستند.

«ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْقِلُونَ»

_____________________________

سکوت علما دربرابر گناه و ظلم

لَوْ لا یَنْهاهُمُ الرَّبّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ وَ أَکْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ ما کانُوا یَصْنَعُونَ«۶۳»

چرا علمای نصارا و یهود آنان را از سخنان گناه آلود وخوردن مال حرام بازنمی دارند؟چه بد است آنچه انجام می دهند.

* حضرت علی علیه السلام در اواخر خطبه«قاصعه»

-مسئولیّت امر به معروف و نهی از منکر،در درجه اوّل متوجّه علماست.

لَوْ لا یَنْهاهُمُ الرَّبّانِیُّونَ …

۲-سکوت و بی تفاوتی علما،زمینه ی ترویج فساد است. تَری … یُسارِعُونَ فِی الْإِثْمِ … لَوْ لا یَنْهاهُمُ …

۳-علما باید قدرت داشته باشند تا بتوانند علاوه بر موعظه و دعوت،جلوی مفاسد را بگیرند. «لَوْ لا یَنْهاهُمُ»

۴-اگر نهی از منکر،جلوی گناه را نگیرد،لااقل جلوی سرعت آن را می گیرد.

یُسارِعُونَ فِی الْإِثْمِ … لَوْ لا یَنْهاهُمُ

۵-علمای اهل کتاب،حتّی به حداقل وظیفه هم عمل نکردند.(در آیه ی قبل،اثم و عدوان و حرام خواری،به عنوان گناه آنان شمرده شد.در اینجا کلمه عدوان نیامده،شاید اشاره باشد به این که اگر علمای اهل کتاب،قدرت جلوگیری از عدوان را ندارند،چرا جلوی اثم و سحت را نگرفتند)؟!

۶-زیبایی علم،در اظهار آن و زشتی اش در سکوت و کتمان است. «لَبِئْسَ ما کانُوا یَصْنَعُونَ»

۷-سکوت عالم،بدتر از گناه خلافکار است. «لَبِئْسَ ما کانُوا یَصْنَعُونَ»

۸-تظاهر به گناه،کثرت گناهکار،سرعت در گناه،تنوّع در گناه و…هیچ یک دلیل بر سکوت علما نیست. تَری کَثِیراً مِنْهُمْ یُسارِعُونَ فِی الْإِثْمِ وَ … لَوْ لا یَنْهاهُمُ

(کلمه ی «تَری» رمز تظاهر به گناه،کلمه ی«کثیر»رمز جمعیّت زیاد،کلمه ی «یُسارِعُونَ» رمز سرعت در گناه و کلمات «اثم»، «عدوان» و «سحت»،رمز تنوّع گناه است)

می فرماید:خداوند اقوام پیشین را مورد لعن قرار نداد مگر بخاطر ترک امر به معروف و نهی از منکر.خداوند عوام را به خاطر ارتکاب معاصی ودانشمندان را به خاطر ترک نهی از منکر لعنت کرد.

* منظور از«ربانیون»علمای مسیحی و منظور از«احبار»علمای یهود است.

__________________________________
جانشینی حضرت علی(ع)

یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ إِنَّ اللّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ«۶۷»

ای پیامبر! آنچه را از سوی پروردگارت به تو نازل شده است(در مورد ولایت و جانشینی حضرت علی)اعلام کن واگر چنین نکنی،رسالت الهی را نرسانده ای و (بدان که)خداوند تو را از (شرّ) مردم (و کسانی که تحمّل شنیدن این پیام مهم را ندارند)حفظ می کند.همانا خداوند گروه کافران را هدایت نمی کند.

نکته ها:

* این آیه به دلایلی که خواهد آمد مربوط به جانشینی حضرت علی علیه السلام و نصب او به ولایت در غدیر خم به هنگام برگشت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از سفر حج در سال دهم هجری است.جالب اینکه این آیه در میان دو آیه ای قرار گرفته که مربوط به اقامه ی کتاب آسمانی است و شاید اشاره به این باشد که میان رهبر معصوم و اقامه ی کتاب آسمانی، پیوند محکمی برقرار است.آری،امام است که می تواند کتاب آسمانی را به پا دارد و این کتاب خداست که می تواند امام واقعی را معرّفی کند.

۱.سوره ی مائده،در اواخر عمر شریف پیامبر اسلام نازل شده است.

۲.در این آیه،بجای«یا أیّها النّبی»،تعبیر «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ» آمده است،که نشانه ی یک رسالت مهم است.

۳.به جای فرمان«أبلغ»،فرمان «بَلِّغْ» آمده که نشانه ی ابلاغ قطعی ورسمی ومهم است.

۴.پیامبر نسبت به نرساندن یک پیام مهم تهدید شده که اگر نگوید،همه ی زحماتش به هدر می رود.

۵.رسول خدا صلی الله علیه و آله از عواقب کاری هراس دارد که خداوند او را دلداری می دهد که ما تو را از شر مردم نگه می داریم.

۶.پیامبر،از جان خود نمی ترسد.زیرا در روزگار تنهایی که با بت پرستان مبارزه می کرد و در جنگ هایی که با مشرکان درگیری نظامی داشت،از خطرها نمی ترسید.(در حالی که سنگباران می شد،و یارانش شکنجه می شدند،حالا در اواخر عمر و در میان این همه یار بترسد؟!)

۷.در آیه،پیامی است که به لحاظ اهمیّت،با همه پیام های دوران نبوّت و رسالت،برابر است که اگر این پیام به مردم نرسد،گویا همه ی پیام ها محو می شود.

۸.محتوای پیام،باید مسأله ای اساسی باشد،وگرنه در مسائل جزئی و فردی،این همه تهدید و دلداری لازم نیست.

۹.پیام آیه،مربوط به توحید و نبوّت و معاد نیست،چون این اصول،در روزهای اوّل بعثت در مکّه بیان شده و نیازی به این همه سفارش در اواخر عمر آن حضرت ندارد.

۱۰.پیام آیه،مربوط به نماز،روزه،حج،زکات،خمس وجهاد هم نیست،چون اینها در طول ۲۳ سال دعوت پیامبر بیان شده و مردم نیز به آن عمل کرده اند و هراسی در کار نبوده است.

پس،محتوای این پیام مهم که در اواخر عمر شریف پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شده چیست؟

روایات بسیاری از شیعه و سنّی،ما را از تحیّر نجات داده و راه را نشان می دهد.روایات می گوید:آیه مربوط به هجدهم ذیحجه سال دهم هجری در سفر حجهالوداع پیامبر اسلام است، که آن حضرت در بازگشت به سوی مدینه،در مکانی به نام«غدیر خم»به امر الهی فرمان توقّف داد و همه در این منطقه جمع شدند.مکانی که هم آب و درخت داشت و در گرمای حجاز، کارساز بود و هم محلّ جداشدن کاروان های زائران مکّه بود و اهل یمن، عراق،شام،مدینه و حبشه از هم جدا می شدند.

در آنجا،پیامبر خدا در میان انبوه یاران،بر فراز منبری از جهاز شتران قرار گرفت و خطبه ای طولانی خواند.ابتدای خطبه،توحید،نبوّت و معاد بود که تازگی نداشت.سخن تازه ای که بود این بود که پیامبر،خبر از رحلت خود داد و نظر مسلمانان را نسبت به خود جویا شد.همه نسبت به کرامت و عظمت و خدمت و رسالت او در حد اعلا اقرار کردند.وقتی مطمئن شد که صدایش به همه ی مردم،در چهار طرف می رسد،پیام مهم خود را نسبت به آینده بیان کرد.و فرمود:«مَن کنتُ مولاه فهذا فعلیّ مولاه»هر که من مولای اویم،علیّ مولای اوست و بدین وسیله جانشینی حضرت علی علیه السلام را برای پس از خود به صراحت اعلام داشت.

امّا پس از وفاتش،وقتی حضرت زهرا علیها السلام به در خانه های مردم می رفت و می گفت:مگر نبودید و نشنیدید که رسول خدا در غدیر خم چه فرمود؟می گفتند:ما در غدیر خم،در فاصله دوری بودیم و صدای پیامبر را نمی شنیدیم!! اللّه اکبر از کتمان،از ترس،از بی وفایی و از دروغ گفتن به دختر پیامبر خدا.

پیام ها:

۱-نوع خطاب،باید با نوع هدف،هماهنگ باشد.چون هدف،رسالت و پیام رسانی است،خطاب هم «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ» است.

۲-انتخاب رهبر اسلامی(امام معصوم)باید از سوی خداوند باشد. «بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ»

۳-گاهی ابلاغ پیام الهی باید در حضور مردم و در مراسم عمومی و با بیعت گرفتن

همراه باشد،ابلاغ ولایت با سخن گفتن تنها کافی نیست؛بلکه باید با عمل همراه باشد. «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ» به جای«ان لم تبلغ»

۴-احکام و پیام های الهی،همه در یک سطح نیست.گاهی کتمان یک حقیقت،با کتمان تمام حقایق برابر است. «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ»

۵-اگر رهبری صحیح نباشد،مکتب نابود و امّت گمراه می شود. «فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ»

۶-رکن اصلی اسلام،امامت و حکومت است. «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ»

۷-انکار ولایت،نوعی کفر است. «إِنَّ اللّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ»

۸-عنصر زمان و مکان،دو اصل مهم در تبلیغ است.(با توجّه به این که این آیه در هجدهم ذی الحجّه و در محل جدا شدن کاروان های حج نازل شد)

______________________

نکوهش کسانی که بخاطر منافع خود ، امر به معروف نمیکنند

کانُوا لا یَتَناهَوْنَ عَنْ مُنکَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ ما کانُوا یَفْعَلُونَ«۷۹»

آنان یکدیگر را از کارهای زشتی که انجام می دادند باز نمی داشتند(ونهی از منکر نمی کردند).به راستی چه بد است آنچه انجام می دادند.

نکته ها:

* امام صادق علیه السلام می فرماید:«این دسته از بنی اسرائیل که خداوند از آنها در این آیه مذمّت کرده است،کسانی بودند که در جلسات گناه وارد نمی شدند،لیکن در برخورد با گنهکاران با لبخند و انس برخورد می کردند».

* درروایت دیگری از حضرت علی علیه السلام چنین آمده است:«چون بنی اسرائیل از ظالمان، منکر را می دیدند ولی به جهت منافعی که از آنان می بردند،نهی از منکر نمی کردند،(تا منافعشان به خطر نیافتد و یا خطری متوجّه آنان نشود،)خداوند از آنان به بدی یاد کرده است» .

پیام ها:

۱-کسی که نسبت به فساد،بی تفاوت باشد،ملعون انبیاست. لُعِنَ … لا یَتَناهَوْنَ

۲-نهی از منکر،مخصوص دین اسلام نیست. «کانُوا لا یَتَناهَوْنَ»

۳-نهی از منکر،یک وظیفه ی همگانی و عمومی است. «لا یَتَناهَوْنَ»

۴-در جامعه ی بنی اسرائیل و یهود،فساد رواج داشته است. «مُنکَرٍ فَعَلُوهُ»

۵-ترک امر به معروف،زمینه ساز کفر است. لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا … کانُوا لا یَتَناهَوْنَ …

انتهای پیام

fa.shafaqna.com

شفقنا در شبکه های اجتماعی: توییتر | اینستاگرام | تلگرام


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

عضو شورای انقلاب فرهنگی: عقل بچه‌های امروز از ما بیشتر است