خودتان را از این مثلث نجات دهید!
برای همه آدمها «بزرگ شدن و رشد» یک امر طبیعی است اما ما در نیمه راه گیر میکنیم و بهنظر میرسد هرگز از مرحله خودمشغولی کودکی کاملاً گذر نمیکنیم.
ما به دنیای اطرافمان متکی میمانیم و از پذیرش اینکه همهچیز به ما داده نمیشود،میپرهیزیم. ما «خود مشغول» میشویم و احتیاجات و خواستههایمان از دیگران، به تحمیل و عصیان تبدیل شده و به جایی میرسیم که سرخوشی و رضایت برای ما غیرممکن میشود. آدمها و مکانها و چیزها دیگر نمیتوانند خلاء درونی ما را پرکنند و به همین دلیل ما با «رنجش و عصبانیت و ترس» واکنش نشان میدهیم.
برای همه آدمها «بزرگ شدن و رشد» یک امر طبیعی است اما ما در نیمه راه گیر میکنیم و بهنظر میرسد هرگز از مرحله خودمشغولی کودکی کاملاً گذر نمیکنیم.ما به دنیای اطرافمان متکی میمانیم و از پذیرش اینکه همهچیز به ما داده نمیشود،میپرهیزیم. ما «خود مشغول» میشویم و احتیاجات و خواستههایمان از دیگران، به تحمیل و عصیان تبدیل شده و به جایی میرسیم که سرخوشی و رضایت برای ما غیرممکن میشود. آدمها و مکانها و چیزها دیگر نمیتوانند خلاء درونی ما را پرکنند و به همین دلیل ما با «رنجش و عصبانیت و ترس» واکنش نشان میدهیم.
رنجش، عصبانیت و ترس «مثلث خودمشغولی» را به وجود میآورند. تمام نواقص اخلاقی از این سه واکنش سرچشمه میگیرند. خودمشغولی منشاء عدم سلامت عقل ما است. «رنجش» واکنش ما در برابر گذشتهمان است و ما را دوباره به گذشته باز میگرداند تا در آن زندگی کنیم. «عصبانیت» روش رویارویی ما با زمان حال و واکنشی به منظور انکار واقعیت است. «ترس» احساسی است که وقتی ما به آیندهمان فکر میکنیم دچار آن میشویم و به بیان دیگر واکنش ما در مقابل ناشناختهها و احساس نگرانی از به وقوع نپیوستن رویاهایمان است. این سه احساس عوارض خودمشغولیاند. این واکنشها در مقابل آدمها و مکانها و وقایع گذشته و حال و آینده زمانی بروز میکنند که انتظارات ما از آنها برآورده نشود.
ما میتوانیم از خودمشغولی رها شویم و پذیرش را جایگزین رنجش، عشق را جایگزین عصبانیت و ایمان را جایگزین ترس کنیم. با گیرافتادن در مثلث خودمشغولی ما دچار نوعی بیماری میشویم که در نهایت ما را مجبور به درخواست کمک میکند. خوشاقبالی است که برای ما فقط یک را وجود دارد. و آن یک راه این است: باید مثلث خودمشغولی را متلاشی کنیم؛ یا باید رشد کنیم و یا خواهیم مرد.
ما در برابر تغییر واکنش های مختلفی داریم: برخی از ما تغییر را میسازبه وجود می آوریم. برخی تغییر را پیشبینی میکنیم. برخی با تغییر، تغییر میکنیم و برخی نیزدر برابر تغییر مقاومت میکنیم. دیدگاهمان را در مورد این احساسات در مقابل آدمها و مکانها و وقایع گذشته و حال و آینده تغییردهیم. آنگاه به آرامش میرسیم و ذهنمان به سوی حل مسئله رفته و کامیابی نصیبمان میشود.
رنجش، عصبانیت و ترس «مثلث خودمشغولی» را به وجود میآورند. تمام نواقص اخلاقی از این سه واکنش سرچشمه میگیرند. خودمشغولی منشاء عدم سلامت عقل ما است. «رنجش» واکنش ما در برابر گذشتهمان است و ما را دوباره به گذشته باز میگرداند تا در آن زندگی کنیم. «عصبانیت» روش رویارویی ما با زمان حال و واکنشی به منظور انکار واقعیت است. «ترس» احساسی است که وقتی ما به آیندهمان فکر میکنیم دچار آن میشویم و به بیان دیگر واکنش ما در مقابل ناشناختهها و احساس نگرانی از به وقوع نپیوستن رویاهایمان است. این سه احساس عوارض خودمشغولیاند. این واکنشها در مقابل آدمها و مکانها و وقایع گذشته و حال و آینده زمانی بروز میکنند که انتظارات ما از آنها برآورده نشود.
ما میتوانیم از خودمشغولی رها شویم و پذیرش را جایگزین رنجش، عشق را جایگزین عصبانیت و ایمان را جایگزین ترس کنیم. با گیرافتادن در مثلث خودمشغولی ما دچار نوعی بیماری میشویم که در نهایت ما را مجبور به درخواست کمک میکند. خوشاقبالی است که برای ما فقط یک را وجود دارد. و آن یک راه این است: باید مثلث خودمشغولی را متلاشی کنیم؛ یا باید رشد کنیم و یا خواهیم مرد.
ما در برابر تغییر واکنش های مختلفی داریم: برخی از ما تغییر را میسازبه وجود می آوریم. برخی تغییر را پیشبینی میکنیم. برخی با تغییر، تغییر میکنیم و برخی نیزدر برابر تغییر مقاومت میکنیم. دیدگاهمان را در مورد این احساسات در مقابل آدمها و مکانها و وقایع گذشته و حال و آینده تغییردهیم. آنگاه به آرامش میرسیم و ذهنمان به سوی حل مسئله رفته و کامیابی نصیبمان میشود.