اشعار عاشقانه از شاعران معاصر و سنتی قدیمی


زیباترین اشعار عاشقانه و احساسی معاصر و سنتی مجموعه ای زیبا و گلچین شده از اشعار عاشقانه شاعران معاصر و قدیمی را در این مطلب روزانه گردآوری کرده ایم و امیدواریم از خواندن این مطلب لذت ببرید. دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوش باد که در چمن همه گلبانگ عاشقانه توستحافظ نیست پروا تلخکامان را ز تلخی‌های عشق آب دریا در مذاق ماهی دریا خوش است *** صائب...

زیباترین اشعار عاشقانه و احساسی معاصر و سنتی

مجموعه ای زیبا و گلچین شده از اشعار عاشقانه شاعران معاصر و قدیمی را در این مطلب روزانه گردآوری کرده ایم و امیدواریم از خواندن این مطلب لذت ببرید.

دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوش باد
که در چمن همه گلبانگ عاشقانه توستحافظ

نیست پروا تلخکامان را ز تلخی‌های عشق
آب دریا در مذاق ماهی دریا خوش است

***

صائب شکایت از ستم یار چون کند؟
هر جا که عشق هست، جفا و وفا یکی است

***

عشق از سر رفت بیرون و غرور او نرفت
ناز مهمان را ز صاحب خانه می‌باید کشید

صائب تبریزی

***

اشعار عاشقانه از شاعران معاصر و سنتی قدیمی

اشعار عاشقانه از شاعران معاصر و سنتی قدیمی

اشعار قدیمی عاشقانه

دل بیمار را در عشق آن بت
شفا از نعره‌های عاشقانه است

عطار

***

ما را ز درد عشق تو با کس حدیث نیست
هم پیش یار گفته شود ماجرای یار

سعدی

***

شعر سنتی احساسی

خواهم که راز عشقت پنهان کنم ز یاران
صحرای آب و آتش پنهان چگونه باشد

خاقانی

***

رشته جان من سوخته بگسیخته باد
گر ز عشق سر زلفت ندهم جان همه شب

***

من چون ز دام عشق رهائی طلب کنم
کانکس که خسته است بتیغ تو رسته است

***

اشعار عاشقانه از شاعران معاصر و سنتی قدیمی

اشعار عاشقانه از شاعران معاصر و سنتی قدیمی

شعر قدیمی در مورد عشق

عشق سلطانیست کو را حاجت دستور نیست
طائران عشق را پرواز گه جز طور نیست

خواجوی کرمانی

***

خوشا آن دل! که دلدارش تو گردی
خوشا جانی! که جانانش تو باشی

عراقی

***

چنانت دوست می‌دارم که گر روزی فراق افتد
تو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم

سعدی

***

اشعار عاشقانه از شاعران معاصر و سنتی قدیمی

اشعار عاشقانه از شاعران معاصر و سنتی قدیمی

شعر نو عاشقانه

در این هستی غم انگیز
وقتی حتی روشن کردن یک چراغ ساده «دوستت دارم»
کام زندگی را تلخ می‌کند

وقتی شنیدن دقیقه ای صدای بهشتی‌ات
زندگی را تا مرزهای دوزخ می‌لغزاند
دیگر نازنین من
چه جای اندوه؟
چه جای اگر؟
چه جای کاش؟
و من…

این حرف آخر نیست!
به ارتفاع ابدیت دوستت دارم
حتی اگر به رسم پرهیزکاری های صوفیانه
از لذت گفتنش امتناع کنم

مصطفی مستور

***

به خاطر مردم است که می‌گویم
گوش هایت را کمی نزدیک دهانم بیار

دنیا
دارد از شعرهای عاشقانه تهی می‌شود
و مردم نمی‌دانند
چگونه می‌شود بی هیچ واژه ای
کسی را که این همه دور است
این همه دوست داشت

لیلا کردبچه

***

چندان به تماشایش برنشستیم
که بامدادی دیگر برآمد
و بهاری دیگر

از چشم اندازهای بی برگشت در رسید
از عشق تن جامه‌ای ساختیم روئینه
نبردی پرداختیم که حنظل انتظار
بر ما گوارا آمد

ای آفتاب که برنیامدنت
شب را جاودانه می‌سازد
بر من بتاب
پیش از آن‌که در تاریکی خود گم شوم

محمد شمس لنگرودی

***

اشعار عاشقانه از شاعران معاصر و سنتی قدیمی

اشعار عاشقانه از شاعران معاصر و سنتی قدیمی

اشعار نو عاشقانه جدید

این عشق ماندنی این شعر بودنی
این لحظه‌های با تو نشستن سرودنی‌ست

من پاکباز عاشقم از عاشقان تو
با مرگ آزمای با مرگ
اگر که شیوه تو آزمودنی‌ست

حمید مصدق

***

کاری کن
ساحل
رویای رسیدن به تو نباشد
در دریا
چاره جز
عاشق بودن
نیست

کیکاووس یاکیده

***

همگان به جست‌ و جوی خانه می‌گردند
من کوچه‌ خلوتی را می‌خواهم
بی‌ انتها برای رفتن
بی‌ واژه برای سرودن
و آسمانی برای پرواز کردن
عاشقانه اوج گرفتن
رها شدن

سیدعلی صالحی

***

جملات احساسی برای وصف عشق

ملوانی شوریده
خلبانی سر به هوا
شاعری عاشق
قصابی دل رحم
کارگری ساده…
آدم‌های زیادی در من هستند
که عاشق هیچ کدامشان نیستی

جلیل صفر بیگی

***

برایم شعر بفرست
حتی شعرهایی که عاشقان دیگرت
برای تو می‌گویند

می‌خواهم بدانم
دیگران که دچار تو می‌شوند
تا کجای شعر پیش می‌روند

تا کجای عشق
تا کجای جاده‌ای که من
در انتهای آن ایستاده‌ام

افشین یداللهی

***

اشعار عاشقانه از شاعران معاصر و سنتی قدیمی

اشعار عاشقانه از شاعران معاصر و سنتی قدیمی

نه چتر با خود داشت نه روزنامه نه چمدان
عاشق‌اش شدم…
از کجا باید می‌دانستم
مسافر است؟!

مژگان عباسلو

***

چه فرقی می‌کند
من عاشق تو باشم
یا تو عاشق من؟!

چه فرقی می‌کند
رنگین کمان
از کدام سمت آسمان آغاز می‌شود؟!

گروس عبدالملکیان

***

زیباترین اشعار عاشقانه در وصف یار

این چه عشقی است که در دل دارم
من از این عشق چه حاصل دارم

می‌گریزی ز من و در طلبت
باز هم کوشش باطل دارم

فروغ فرخزاد

***

اشک رازی‌ست
لبخند رازی‌ست
عشق رازی‌ست
اشکِ آن شب لبخندِ عشقم بود

احمد شاملو

***

اشعار عاشقانه از شاعران معاصر و سنتی قدیمی

اشعار عاشقانه از شاعران معاصر و سنتی قدیمی

من
دل رفتن نداشتم
درخت خانه‌ات ماندمتو
رفتن را
دل دل نکن

ریزش برگ‌هایم
آزارت می‌دهد

محمدعلی بهمنی

***

عشق تو عالم دل جمله به یکبار گرفت
بختیار اوست برما که تو را یار گرفت

من اسیر خود واز عشق جهانی بی‌خود
من درین ظلمت و عالم همه انوار گرفت

سیف فرغانی

***

شعر کوتاه عاشقانه برای کپشن اینستاگرام

هر شب به تو با عشق و طرب می‌گذرد
بر من زغمت به تاب و تب می‌گذرد

تو خفته به استراحت و بی تو مرا
تا صبح ندانی که چه شب می‌گذرد

هاتف اصفهانی

***

بر عشق توام، نه صبر پیداست، نه دل
بی روی توام، نه عقل بر جاست، نه دل

این غم، که مراست کوه قافست، نه غم
این دل، که توراست، سنگ خاراست، نه دل

رودکی

***

تا در ره عشق آشنای تو شدم
با صد غم و درد مبتلای تو شدم

لیلی‌وش من به حال زارم بنگر
مجنون زمانه از برای تو شدم

وحشی بافقی

***

اشعار عاشقانه از شاعران معاصر و سنتی قدیمی

اشعار عاشقانه از شاعران معاصر و سنتی قدیمی

دگر از درد تنهایی، به جانم یار می‌باید
دگر تلخ است کامم، شربت دیدار می‌باید

ز جام عشق او مستم، دگر پندم مده ناصح
نصیحت گوش کردن را دل هشیار می‌باید

مرا امید بهبودی نماندست، ای خوش آن روزی
که می‌گفتم: علاج این دل بیمار می‌باید

بهائی بارها ورزید عشق، اما جنونش را
نمی‌بایست زنجیری، ولی این بار می‌باید

شیخ بهایی

***

اشعار کهنه عاشقانه

هر که در عاشقی قدم نزده است
بر دل از خون دیده نم نزده است

او چه داند که چیست حالت عشق
که بر او عشق، تیر غم نزده است

خاقانی

***

هستم ز غمش چنان پریشان که مپرس
زانسان شده‌ام بی سر و سامان که مپرس

ای مرغ خیال سوی او کن گذری
وانگه ز منش بپرس چندان که مپرس

مولانا

***

شعر عاشقانه از استاد شهریار
دیدمت وه چه تماشایی و زیبا شده‌ای!
ماه من، آفت دل، فتنه‌ی جان‌ها شده‌ای!

پشت‌ها گشته دو تا، در غمت ای سرو روان
تا تو در گلشن خوبی گل یکتا شده‌ای

خوبی و دلبری و حسن، حسابی دارد
بی‌حساب از چه سبب این‌همه زیبا شده‌ای؟

حیف و صد حیف که با این‌همه زیبایی و لطف
عشق بگذاشته اندر پی سودا شده‌ای

شبِ مهتاب و فلک خواب و طبیعت بیدار
باز آشوبگر خاطر شیدا شده‌ای

بین امواج مهت رقص کنان می‌بینم
لطف را بین‌، که به شیرینی رویا شده‌ای

دیگران را اگر از ما خبری نیست چه غم
نازنینا، تو چرا بی خبر از ما شده‌ای؟

استاد شهریار

***

اشعار عاشقانه از شاعران معاصر و سنتی قدیمی

اشعار عاشقانه از شاعران معاصر و سنتی قدیمی

شعر عاشقانه از هوشنگ ابتهاج

باز آی دلبرا که دلم بی قرار توست
وین جان بر لب آمده در انتظار توست

در دست این خمار غمم هیچ چاره نیست
جز باده ای که در قدح غمگسار توست

ساقی به دست باش که این مست می پرست
چون خم ز پا نشست و هنوزش خمار توست

هر سوی موج فتنه گرفته ست و زین میان
آسایشی که هست مرا در کنار توست

سیری مباد سوخته‌ی تشنه کام را
تا جرعه نوش چشمه‌ی شیرین گوار توست

بی چاره دل که غارت عشقش به باد داد
ای دیده خون ببار که این فتنه کار توست

هرگز ز دل امید گل آوردنم نرفت
این شاخ خشک زنده به بوی بهار توست

ای سایه صبر کن که برآید به کام دل
آن آرزو که در دل امیدوار توست

***

ای عشق همه بهانه از توست
من خامشم این ترانه از توست

آن بانگ بلند صبحگاهی
وین زمزمه شبانه از توست

من انده خویش را ندانم
این گریه بی بهانه از توست

ای آتش جان پاکبازان
در خرمن من زبانه از توست

افسون شده تو را زبان نیست
ور هست همه فسانه از توست

کشتی مرا چه بیم دریا؟
طوفان ز تو و کرانه از توست

گر باده دهی و گرنه ، غم نیست
مست از تو ، شرابخانه از توست

می را چه اثر به پیش چشمت؟
کاین مستی شادمانه از توست

پیش تو چه توسنی کند عقل؟
رام است که تازیانه از توست

من می‌گذرم خموش و گمنام
آوازه جاودانه از توست

چون سایه مرا ز خاک برگیر
کاینجا سر و آستانه از توست

***

شعر عاشقانه از مولانا

همه را بیازمودم ز تو خوشترم نیامد
چو فروشدم به دریا چو تو گوهرم نیامد

سر خنب‌ها گشادم ز هزار خم چشیدم
چو شراب سرکش تو به لب و سرم نیامد

چه عجب که در دل من گل و یاسمن بخندد
که سمن بری لطیفی چو تو در برم نیامد

ز پیت مراد خود را دو سه روز ترک کردم
چه مراد ماند زان پس که میسرم نیامد

دو سه روز شاهیت را چو شدم غلام و چاکر
به جهان نماند شاهی که چو چاکرم نیامد

خردم گفت برپر ز مسافران گردون
چه شکسته پا نشستی که مسافرم نیامد

چو پرید سوی بامت ز تنم کبوتر دل
به فغان شدم چو بلبل که کبوترم نیامد

چو پی کبوتر دل به هوا شدم چو بازان
چه همای ماند و عنقا که برابرم نیامد

برو ای تن پریشان تو وان دل پشیمان
که ز هر دو تا نرستم دل دیگرم نیامد


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

متن درباره پشیمانی ؛ اشعار و جملات کوتاه در مورد حسرت و پشیمانی