خالق پیوند نگارگری و قلمزنی


خالق پیوند نگارگری و قلمزنی

روی شاخه‌های خشک تک درختی که آن‌ سوتر است، لکه‌های سیاهی به چشم می‌خورد، آهوها در دامنه کوه می‌دوند و گوزن‌ها در نبرد، گلاویز می‌شوند و این‌ها همه طبیعت گسترده روی یک ظرف قلمزنی‌ست.

بهرام الیاسی می‌گوید: من صدای شاخ گوزن‌هایی که گلاویز شده بودند و سارهایی که همچون لکه‌های سیاه روی درخت لمیده بودند و آواز می‌خواندند را در دامنه کوه‌های زادگاهم، قهفرخ چهارمحال و بختیاری شنیده‌ام. نوجوان بودم و در آن دشت می‌دویدم و به وجد می‌آمدم، بعد گوشه‌ای می‌نشستم و این تصویر را نقاشی می‌کردم.

او حالا، لابه لای تابلوها و ظروف قلمزنی شده بزرگی که شعر، ادبیات، قصه و حکایت روی آن تصویرگری شده، ایستاده و با طمانینه خطاب به من که از قصه زندگی‌اش می‌پرسم، می‌گوید: گفتن این‌ها فایده‌ای هم دارد؟ وقتی سال‌هاست کسی در این شهر قدر هنرمندانش را نمی‌داند؟

به او اطمینان می‌دهم که این گفت‌وگو اگرچه دردی از دل هنرمندان دوا نمی‌کند، اما هر ثبتی ارزش دارد. این را می‌گویم و با او به اصفهان نیم قرن پیش و جایی میان کارگاه‌های صنایع دستی اصفهان می‌رویم.

او ادامه می‌دهد: من سال ۱۳۳۵ در شهرکرد متولد شدم. در شهر کوچک ما استادی نبود که ذوق به کار هنری در ما را جهت دهد. پس به اصفهان آمدم. آن سال‌ها این شهر، شهر هنر بود، هوا دلپذیر و رودخانه جاری و هر هنرمندی با شوق مشغول به آفریدن اثری. اصفهان دهه ۴۰ و ۵۰ در کار من بسیار مؤثر بود، چراکه اینجا شور خاصی در کار هنری بود، هنرمندان بسیاری از سراسر کشور و آدم‌هایی با عقاید متفاوت در اصفهان فعال بودند و منِ ۱۶ ساله هم ساعت‌ها پشت شیشه دکان‌های صنایع دستی سرمست می‌شدم و خوشحال بودم که از این دریچه، رو به دانشگاه کوچکی ایستاده‌ام.

الیاسی ادامه می‌دهد: البته بودند اساتیدی هم که از ایستادن من کنار کارگاهشان خشمگین می‌شدند و با تندی مرا می‌راندند. این بود که به چهارباغ و دکان کوچک رضا گوهری مهر که شاه میرزا لقب داشت، رفتم؛ مدت کمی آنجا بودم، بعد از برادر او مومن قلمزن، مقدمات این هنر را آموختم. کمی تحت‌تأثیر کار آنها بودم اما خیلی زود تصمیم گرفتم که دنباله‌رو نباشم و مستقل کار کنم. قلم و چکش، یک ورقه مس و میز کوچکی خریداری کردم و در خانه، کارگاه کوچکی راه انداختم. اولین تابلوی من همان تک درخت و چند پرنده‌ای بود که سال‌ها در دل طبیعت نظاره می‌کردم.

الیاسی ۲۰ ساله با خلق اولین اثر قلمزنی‌اش شوق بیشتری پیدا می‌کند. او توضیح می‌دهد: آن روز با سرعت به راسته صنایع دستی آمدم، تا به استادکاران بگویم من هم توانستم قلمزنی کنم. شخصی به نام هوشنگ فرامرزی، وقتی تابلو را در دستم دید گفت: فروشی است؟ اگر می‌فروشی من سه هزار تومان خریدارم. آن زمان قیمت سکه ۴۰ هزار تومان بود و فروش تابلو با چنین قیمتی برای بسیاری از استادکاران عجیب به نظر می‌رسید. حتی یکی از آنان با تعجب گفت: من اگر بودم این تابلو را ۲۰۰ تک تومانی می‌خریدیم! این سه تومان سرمایه من شد و توانستم با آن وسایل بیشتری برای کارگاه کوچکم تهیه کنم. سپس تابلو بزرگ‌تری که حدود دو متر در یک متر بود را برای کار انتخاب کردم که تا آن زمان با این ابعاد، اثری کار نشده بود. وقتی قلمزنی این تابلو به نیمه رسید، پیچیده و سخت شد. به یاری رضا گوهری‌مهر تابلو را تمام کردیم که به مبلغ بالایی هم فروش رفت.

تکنیک‌ رایج کار قلمزنی، کوبیدنی‌ و حکاکی است، اما الیاسی با کنده‌کاری، برداشت‌کاری و حالت دادن فلز، هنر مینیاتور و نگارگری را روی ظروف قلمزنی می‌کند؛ کاری که پیش از او تنها محمد تقی و مهدی ذوفن که از مشاهیر قلمزنی اصفهان بودند در تابلوهای بسیار کوچک انجام می‌دادند و این سبک چندان رواجی نداشته است.

از آنجایی که الیاسی هم به نقاشی و هم قلمزنی علاقه‌ داشته، برآن شده تا به جای طراحی روی کاغذ، نگارگری را روی فلز انجام دهد. او حالا حدود نیم قرن است که همچنان قلمزنی را به این شیوه انجام می‌دهد و امروز آثارش در موزه‌ها و گالری‌های داخل و خارج ایران نگهداری می‌شود. چهار اثر او در کاخ موزه سعدآباد، موزه هنرهای معاصر تهران، موزه گنجینه اصفهان و موزه مشهد و هتل پارس مشهد و اثر دیگری از او به نام «چوگان» در موزه ایالت «یوتا» آمریکا نگهداری می‌شود. همچنین آثاری از این هنرمند در نمایشگاه‌هایی در انگلستان، سوئیس و دبی شرکت داده شده که تقدیرنامه‌های متفاوتی نیز کسب کرده‌ است.

نبرد گوزن‌ها، انگورچینی در تاکستان، بزم دراویش، اشعار شاعران، رقص سماع، داستان‌های شاهنامه، قصه‌های قدیمی و طبیعت با تکیه بر تخیل، اغلب موضوعاتی است که الیاسی بر روی ظروف قلمزنی پیاده می‌کند. او می‌گوید: من ابتدا برای ساخت یک کار جدید فکر می‌کنم، بعد طرحی می‌زنم، به آن علاقه‌مند می‌شوم و تجسم می‌کنم و در نهایت کار آغاز می‌شود. سپس مرحله به مرحله پیش می‌روم و در پایان هر مرحله، کار را مورد بررسی قرار می‌دهم. گاهی دو ساعت به یک مرحله کار نگاه می‌کنم، و بعد دوباره ادامه می‌دهم. با این روش کار کیفیت بهتری پیدا می‌کند.

جفت گلدان بزرگ دو متری چند طبقه که در هر طبقه روایت یک داستان قلمزنی شده با موضوع مشاهیر و طبیعت‌ از دیگر آثار این هنرمند است که او داستان این اثر را این‌طور نقل می‌کند: در پایه این گلدان، نقش گل طراحی شده است. طبقه بعدی تصویر، چند گوسفند است و حکایتی از زندگی دارد. طبقه بعدی اتحاد و صمیمیت است و طبقه بعدی، تصاویری از شکوفه و پرنده دارد که به نوعی تداعی کننده تولد محسوب می‌شود. ردیف بعد تصویری از عارفان و دانشمندان است که به تعبیر الیاسی، آن‌ها در حال ثبت وقایع دنیا در کتاب‌ها هستند. مرحله بعد، یک درخت انگور تصویرگری شده که نشانه برخاستن از زمین است. چهره زنان دانشمند در طبقه بعدی گلدان قلمزنی شده و در طبقه بعد که دوباره به شش قسمت تقسیم می‌شود، شش داستان نهفته است. در قسمت پایین آن که حکایت زمین را در بردارد، طرحی از آهو و گل، و شعر که حکایت از آسمان دارد در بالا قرار گرفته است. به تعبیر الیاسی این طرح حکایت از زیست انسانی دارد که از خاک پدیده آمده و با شعر و کمالات به آسمان می‌رود؛ شبیه آن گفته مولانا است که می‌گوید: «هرگز نگویید کسی مرده است، چراکه آدمی همچون خورشیدی است که با مرگ غروب می‌کند و جایی دیگر طلوع می‌کند».

خالق پیوند نگارگری و قلمزنی

بهرام الیاسی از معدود قلمزن‌هایی است که تا امروز به شیوه هنری این کار را حفظ کرده است. درباره اینکه چرا امروز برخلاف گذشته، هنر قلمزنی به کار بازاری و تولید انبوه تقلیل یافته، می‌گوید: اواخر دهه ۵۰ پیرو مخالفت‌هایی که برخی نسبت به طرح‌های قلمزنی و این هنر داشتند، هنرمندان این رشته به دو دسته تقسیم شدند، عده‌ای که از ایران مهاجرت کردند و عده‌ای که ماندند، دو دسته شدند؛ برخی کار بازاری را برای امرار معاش انتخاب کردند و دیگرانی که منبع درآمد جداگانه‌ای داشتند و به کار هنری ادامه دادند. یادم است که به من گفتند بهتر نیست به جای ساخت این ظروف که ارزشی ندارد، کار کشاورزی که بهره بیشتری به مردم می‌رساند را انجام دهید!

آن‌طور که این هنرمند روایت می‌کند همین نگاه و مخالفت‌هایی که درباره برخی طرح‌های قلمزنی صورت می‌گرفت سبب شد که بسیاری از قلمزن‌ها از کار هنری فاصله بگیرند و به کار تولیدی برای بازار فکر کنند و امروز همچنان عده‌ای کار را با علم، احساس و عشق انجام می‌دهند و عده‌ای برای بازار و کسب درآمد و تجارت قلمزنی می‌کنند.

الیاسی البته به خاطره‌ای از استادکاران قبل دهه ۵۰ نیز اشاره می‌کند که جالب است. او می‌گوید: تعدادی از استادکاران اصفهان با تکیه بر اعتبار و سرمایه‌ای که داشتند، دیگر هنرمندان این رشته را گردهم می‌آوردند و آنها را مشغول به کار می‌کردند. البته کارگاه‌های قلمزنی به غیر بازار قلمزن‌ها، دو پاتوق ثابت دیگر نیز یکی در چهارباغ و دیگری در کاروانسرای تحدید دروازه دولت داشت که هنرمندان بسیاری در آن مشغول به کار بودند. پس از تخریب این کاروانسرا قلمزن‌هایی که نسل به نسل در این مکان رشد یافته بودند نیز پراکنده شدند.

این هنرمند که مدتی سابقه تدریس هنر در دانشگاه پردیس را هم داشته، معتقد است که حلقه ارتباطی نسل قدیم هنرمندان با جوانان امروز نیز وجود ندارد و می‌افزاید: ذوق و علاقه استاد شاگردی از میان رفته است و کسی طالب آموزش و کار جدی نیست. نسل جدید اغلب برای سرگرمی و وقت‌گذرانی به هنر رو می‌آورند. البته نظام آموزشی هم صددرصد مقصر است. همچنین مدیران فرهنگی که هیچگاه به فکر مرکزی برای انتقال تجربیات استادکاران به جوان‌ترها نبودند. نسل قدیم هنرمندان یکی یکی از دنیا رفته‌اند، بدون اینکه تجربیاتشان جایی ثبت یا منتقل شود. پس از ۴۰ سال ما هنوز در اصفهان موزه‌ای زنده نداریم و این در حالی است که کشور دبی با هیچ سابقه فرهنگی و تاریخی‌، چند صد میلیارد تومان برای ساخت موزه وسط دریا هزینه می‌کند. چرا در اصفهان چنین امکانی فراهم نیست تا همین انگشت‌شمار استادکارانمان به شکل زنده هنر را به نمایش بگذارند!؟

او با توضیح اینکه اغلب کشورهای اروپایی و عربی آثار هنرمندان را با قیمت کلان خریداری می‌کنند، خاطرنشان می‌کند: اگر پول‌هایی که در این کشور به راحتی از دست می‌رود برای شهرهای هنری‌ای مثل اصفهان خرج می‌شد، امروز ایران پر بیننده‌ترین شهر دنیا بود.

خالق پیوند نگارگری و قلمزنی

خالق پیوند نگارگری و قلمزنی

خالق پیوند نگارگری و قلمزنی

خالق پیوند نگارگری و قلمزنی

گزارش از شیما خزدوز

انتهای پیام

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه اصفهان

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


عکس پروفایل شیر با انواع طرح های متفاوت و جالب