مجموعه ای از بدگمانی


مجموعه ای از بدگمانی

هر روزِ ما ، صد بار مردن در جوانی است تعذیرُ کشتن ماورایی ، آسمانی است کشتن به نامت ، ای خداوندی که هستی حالا بگو پیغمبری ها یک شبانی است هم افتاده ایم در راستای باوری پوچ مرتد شدن اعلام مرگ یک...

هر روزِ ما ، صد بار مردن در جوانی است
تعذیرُ کشتن ماورایی ، آسمانی است

کشتن به نامت ، ای خداوندی که هستی
حالا بگو پیغمبری ها یک شبانی است هم

افتاده ایم در راستای باوری پوچ
مرتد شدن اعلام مرگ یک روانی است

لشگر کشیدیم توپ بردیم یا تفنگی
بر دشمنان آماده ایم جنگی جهانی است

امروز در دستان این تقدیرِ پوچ ایم
فردا اسیران ، برده هایت آنچنانی است

قومی نوشتن روی کاغذهای خالی
قانون عالم کشتن و پا درمیانی است

یک جا به نامت سر بریدن آدمی را
انگار باورهای این دنیا تبانی است

لعنت به بازی های این دنیای تلخت
اقرار کردن بهتر از این زندگانی است

قرنی پر از تنها شدن عصیان نمودن
این عصر ما مجموعه ای از بدگمانی است

در بند ما زندان و زندان بان گرفتار
شاید که عالم دادگاهی جاودانی است

تنهاترین تنهای عالم ، یک خدا بود
ایمان ، جهانت ، داوری هایت ، زبانی است

مهرداد آرا



آخرین دیدار