خودم


خودم

تو در اعماق دل خود سفر کن بخوان خود را و گه این خطر کن که از صدق گر بخوانی این خودت را نیابی بجز تشویش و ترس و انکار به ذهنت گهی ترس و گه غرور است به قلبت گه سیاهی گهی نور است به دل داری...

تو در اعماق دل خود سفر کن
بخوان خود را و گه این خطر کن
که از صدق گر بخوانی این خودت را
نیابی بجز تشویش و ترس و انکار
به ذهنت گهی ترس و گه غرور است
به قلبت گه سیاهی گهی نور است
به دل داری هزاران غم و شادی
ز تشویش اش، هزاران آه و زاری .
خلاصه کلافه در کلافه در کلافه
بدنبال خطاکار و منافع
فراری از خودت با این و آن جنگ
بهانه های واهی ، سازی بر این چنگ
تو گر آن مرغ زیرک باشی ای دوست
تحمل کن و بشناس کامل این دوست
این خودت را با خودت بخش بخش کن
خرده خرده آن خودت را یک خودم کن
ز هر بخش خودت کامل رها باش
تماما شاهد و ناظر بر خودت باش.










3...