تضمینی بر غزل حافظ


می حلال است به هنگام بهار و لب و کشت خاصه آنهم زکف ماهرخی حور سرشت فصل گل...
می حلال است به هنگام بهار و لب و کشت خاصه آنهم زکف ماهرخی حور سرشت فصل گل باده گساری نبود کاری زشت عیب رندان،مکن ای زاهد پاکیزه سرشت که گناه دگری برتو نخواهند نوشت نکنم کار خلاف از پی امرار...


می حلال است به هنگام بهار و لب و کشت
خاصه آنهم زکف ماهرخی حور سرشت
فصل گل باده گساری نبود کاری زشت

عیب رندان،مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگری برتو نخواهند نوشت

نکنم کار خلاف از پی امرار معاش
نیستم چون تو چنین پرده در و سینه خراش
عاشق و رندم و میخواره و میگویم فاش

من اگر نیکم و گر بد توبرو خود را باش
هرکسی آن درود عاقبت کار که کشت

منم آن عاشق دلداده معشوقه پرست
ساکن و معتکف میکده از روز الست
که نهادم سر خود در ره عشقش کف دست

همه کس طالب یارند چه هشیار چه مست
همه جا خانه عشقست چه مسجد چه کنشت

ای خوشا مردم صاحب نظر میکده ها
باده نوشان زخود بی خبر میکده ها
تا شدم با خبر از رهگذر میکده ها

سر تسلیم من و خشت در میکده ها
مدعی گر نکند فهم سخن گو سر و خشت

تو زطاعت سخنت هست و مرا هست عمل
چه کنی اینهمه در کار من و دوست دغل
چه زنی طعنه چه گویی که مرا چیست امل

ناامیدم مکن از سابقه لطف ازل
تو پس پرده چه دانی که که خوب است و که زشت

عقل را باختم و زد به دلم موج هوس
همره قافله عشق برفتم زان پس
دیدم افتاده به دام غم عشقش همه کس

نه من از پرده تقوا بدر افتادم و بس
پدرم نیز بهشت ابد از دست بهشت

فروغی چو زعشقش بگرفت الهامی
تازه کرد از لب پیمانه ساقی کامی
داد بر حافظ شیراز چه خوش پیغامی

حافظا روز اجل گر بکف آری جامی
یکسر از کوی خرابات برندت به بهشت
سما فروغی


بیاد همه ادب دوستان افتخار زیارت مزار حافظ نصیب گردید و در محضر این بزرگ مرد و به اذنش تفالی زدم و بر تفال تضمینی تقدیم همه شما عزیزان