انقلاب


از کجا آمد پدید این انقلاب کرد نقش نابکاران، نقشِ آب ناگهان غرید ایرانی ز...
از کجا آمد پدید این انقلاب کرد نقش نابکاران، نقشِ آب ناگهان غرید ایرانی ز خواب از فراسوی زمان، از آفتاب تا جلوتر می‌روی، گویی جلوتر هست او راز این را در دل مطلب بجوی چشم ایران، بر حقیقت باز شد...
از کجا آمد پدید این انقلاب
کرد نقش نابکاران، نقشِ آب
ناگهان غرید ایرانی ز خواب
از فراسوی زمان، از آفتاب
تا جلوتر می‌روی، گویی جلوتر هست او
راز این را در دل مطلب بجوی
چشم ایران، بر حقیقت باز شد
سوی دیگر نور بود و ناگهان در باز شد
روزگار خوار و خفت باز شد
روزگارانی که ایران عزیز،
در تمام طول عمرش در هزار،
این چنین نامردی از دوران ندید
حاکمان مستبد، گویی خدای مردمند
مردم پاکِ وطن در خاک خود سردرگمند
خاک، توبره کردن آن مستکبران خاکِ وطن
پادشاهانی که کردند جامه‌ی بیگانه تن
عهدنامه، پشت عهدنامه در خفا
آب می‌رفت هی مرتب، نقشه‌ی ایران ما
وَه چه بد بود و چه زشت و رو سیاه
من نمی‌دانم چرا،تاریخ می‌گوید چرا
ناگهان گویی خدا از آسمان،
معجزه بنمود و عیسی و موسی ای رساند
سال‌ها فریاد کرد از ظلم شاه
هرگز اما او نترسید از کسی غیر از خدا
خطبه‌ها می‌خواند چون بابش علی
تیشه می‌زد بی‌امان بر ریشه‌ی طاغوت‌ها
دستگاهِ دولتِ مستکبرِ وابسته‌ی بیگانه‌ها
می‌گرفتند و گهی زندان و گه تبعیدها
تا که شاید مردم او را فراموش و برند از یادها
بی امان طاغوت هی می‌ریخت خون
دست و پا می‌زد، تا کاری کند
شعله این انقلاب را با جنون
غافل از اینکه خمینی از خمین
در طریق و مسلک راه حسین(ع)
گرچه در تبعید و زندان یا که دور
می‌رساند باد، پیغامش بدین ایران زمین
ادعا می‌کرد شاه کز تبار کوروش است
وارث آن تخت زرین و آن دیار کوروش است
جشن های پرهزینه، ریخت پاش های گزاف
مردمِ در فقر و جهل و بی‌سوادی، سر زیر لحاف
کشور وابسته و غارت شده به اجنبی
بی‌ لیاقت، بی‌کفایت خود، کوروش خوانده بود
انقلاب آمد بساط ظلم چید
تاکنون در کل دنیا هیچکس، مثلش ندید
شیرمردان و زنان صحنه 57
نامشان در دفتر آن جنگ 8 ساله برفت
کشور ایران دیگر آزاد شد
مستقل از شرق و غرب، آباد شد
پرچمی اینک دست یار دیگریست
دست غمخوار و علمدار خامنه‌ایست
او که خود پا در رکاب انقلاب،
عمر خود، وقف کرده در صدور انقلاب