بهار امد که برخیز


بهار امد که برخیز

خبر دادند بهار آمد که برخیز به جام جان شراب ارغوان ریز برقص آر بلبل دل را به کهسار چراغ روشنی آنجا بیاویز گیاهان خسته از جور زمستان چرا ای باغبان داست شده تیز منم دلبسته ی این روزگارم چه کم دارم من...

خبر دادند بهار آمد که برخیز
به جام جان شراب ارغوان ریز
برقص آر بلبل دل را به کهسار
چراغ روشنی آنجا بیاویز
گیاهان خسته از جور زمستان
چرا ای باغبان داست شده تیز
منم دلبسته ی این روزگارم
چه کم دارم من از آن خسروپرویز
امانم ده خزان یک بار دیگر
به کوهستان ببینم نقش شبدیز
گذارم را بیندازم به آنسو
که دارد در شبش ماهی دلاویز
نگه کن باغبان آن گوشه ی باغ
درخت است و گیاه است و همه چیز






گل سرخ