شمعدانیِ سَرخوش


شمعدانیِ سَرخوش

شمعدانی خانه ما نمی داند که شمعدانی است فصل ها را بلد نیست ، هر وقت که دلش بخواهد گل می دهد کسی به او نگفته است جانِ دلم، بمان سرجایت؛ بهار که شد، آن وقت چند روزی سبز شو.. وقتی برف از زمین و...

شمعدانی خانه ما نمی داند که شمعدانی است
فصل ها را بلد نیست ،
هر وقت که دلش بخواهد گل می دهد
کسی به او نگفته است
جانِ دلم، بمان سرجایت؛
بهار که شد، آن وقت چند روزی سبز شو..
وقتی برف از زمین و آسمان می بارد
سرش به کار خودش است و گل می دهد
شب ها ،به جای یاس های
آنطرف دیوارمان هم باز می شود،
و به اندازه محبوبه شب، بو دارد؛
شاید اگر رویَش را داشت،
برایم میوه هم می داد..

شمعدانی های این دوره
حسابی دردسر سازند..



کمیاب.انسان شناسی