من در برابر تو
من آری... این من حقیر در برابر عظمت تو، همچو طفلیام در برابر یک کوه کوهی غرق، در دریای عمیق غرور یا همچو شکاریام در دستان سخت صیاد یا همچو شاگردی در محفل درس استاد آری من؛ این من...
من
آری...
این من حقیر
در برابر عظمت تو،
همچو طفلیام
در برابر یک کوه
کوهی غرق،
در دریای عمیق غرور
یا همچو شکاریام
در دستان سخت صیاد
یا همچو شاگردی
در محفل درس استاد
آری من؛
این من ناتوان،
همچو کشتیای بیناخدا
سرگردانم و بیهدف
بر پهنهی وسیع دریا
در شبی طوفانی؛
یا همچو پرندهای بیپناه
در زیر کولاک برف
یا همچو درختی کوچک
در مسیر رودی بزرگ...
یا منم آن کویر؛
که به باران گفتهام:
دوستت دارم
آری؛ دوستت دارم
و دیگر،
بر من نبارید
و تنم خشکید
درختانم مردند
و پرندگانم رفتند؛
تنها برای یک
دوست داشتن
آری...
مردم و راندهشدم
تنها، برای یک
دوست داشتن...
آری...
این من حقیر
در برابر عظمت تو،
همچو طفلیام
در برابر یک کوه
کوهی غرق،
در دریای عمیق غرور
یا همچو شکاریام
در دستان سخت صیاد
یا همچو شاگردی
در محفل درس استاد
آری من؛
این من ناتوان،
همچو کشتیای بیناخدا
سرگردانم و بیهدف
بر پهنهی وسیع دریا
در شبی طوفانی؛
یا همچو پرندهای بیپناه
در زیر کولاک برف
یا همچو درختی کوچک
در مسیر رودی بزرگ...
یا منم آن کویر؛
که به باران گفتهام:
دوستت دارم
آری؛ دوستت دارم
و دیگر،
بر من نبارید
و تنم خشکید
درختانم مردند
و پرندگانم رفتند؛
تنها برای یک
دوست داشتن
آری...
مردم و راندهشدم
تنها، برای یک
دوست داشتن...