بدون توقف


بدون توقف

از مقدمه کتاب: خیلی از ما فکر می کنیم که نمی تونیم یک زندگی خوبی داشته باشیم. یا اصلاً لیاقت داشتن زندگی خوب را نداریم حالا چقدر این تصور درسته جای بحث دارد، اما من میخوام بگم؛ تو لیاقتت خیلی بیشتر از اینهاست. خودم هم زمانی این طور فکر می کردم و...

از مقدمه کتاب:
خیلی از ما فکر می کنیم که نمی تونیم یک زندگی خوبی داشته باشیم. یا اصلاً لیاقت داشتن زندگی خوب را نداریم حالا چقدر این تصور درسته جای بحث دارد، اما من میخوام بگم؛ تو لیاقتت خیلی بیشتر از اینهاست. خودم هم زمانی این طور فکر می کردم و هیچ هدف و برنامه ای تو زندگی ام نداشتم. فقط میخواستم روزها، هفته ها و سالهای عمرم بگذره. شاید بشه این جوری گفت گرفتار روزمرگی شده بودم تا اینکه به سن بیست و شش سالگی رسیدم حالا من شدم یک جوان بیست و شش ساله ای که چیزی از زندگی نمیدونه و اندوخته ای از لحاظ مهارت و یا چیزهای دیگر ندارد. نمیدونستم که قراره، آینده چی به سرم بیاد خلاصه به شغلی نه درآمدی نه مهارتی و نه ... تا اینکه با اردوی آموزشی که از طرف مدرسه تشکیل شده بود، راهی شهر مقدس مشهد شدم همه چیز چنان دقیق برنامه ریزی شده بود تا ما در این اردوی چندروزه مباحث را به صورت فشرده یاد بگیریم. خلاصه جلسات شروع شد و مطالب ارزشمندی را اساتید عنوان می کردند. باید اعتراف کنم که من جز یک نکته هیچی یاد نگرفتم و همان یک نکته باعث شد تا زندگی من صد و هشتاد درجه تغییر کنه انگار یک دریچه جدیدی به روی من باز شد که نگرشم
را نسبت به اطرافم خودم و آیندم کاملاً تغییر داد...



شیمیل ها چه افرادی هستند؟