قصه ما


قصه ما

قصه ما قصه‌ی شک ، ماتم و درماندگی قصه رنج است و محنت ، خود ته آوارگی دوستان ، نارفیق و دشمنان در رنگ دوست جمله گرگان یار و نزدیک اند میش پوست دل کبودیم و ندانیم کی کجا باور کنیم با کدامین همره و...


قصه ما قصه‌ی شک ، ماتم و درماندگی
قصه رنج است و محنت ، خود ته آوارگی
دوستان ، نارفیق و دشمنان در رنگ دوست
جمله گرگان یار و نزدیک اند میش پوست
دل کبودیم و ندانیم کی کجا باور کنیم
با کدامین همره و دوست می ساغر کنیم
پار چون پیرار و امروز سردتر از دیشبان
ای خدا راهی بمن ده تا بخوابم یک‌دمان
سرد چون یخ خانه‌ی امید و گرما رخت بست
مهربانی عاشقی از این دیارم گشت پست
قصه و راوی همه خسته ز تکرار شب.اند
شاعران سر در گریبانند و بی جان پیکرند
ره زنان گشتند کدخدا و مادران ماتم زده
پهلوانان نامداران دست و پا تاول زده

مفتون




شهید