به هوای عشق لیلا


به هوای عشق لیلا
نگرفت کار این دل نگرفت بار دیگر منو زخم این جدایی شب انتظار دیگر دل بی قرار خود را سر وقت بامدادان پی یک نشانی از او ببرم دیار دیگر به سر آمد این بهاران نه خبر نه یک نشانی بشمار روزها را برسد بهار...
نگرفت کار این دل نگرفت بار دیگر
منو زخم این جدایی شب انتظار دیگر

دل بی قرار خود را سر وقت بامدادان
پی یک نشانی از او ببرم دیار دیگر

به سر آمد این بهاران نه خبر نه یک نشانی
بشمار روزها را برسد بهار دیگر

بشکست دست ودل را سگ وسنگ و نیش خلقی
به دیار دیگری رو پی سنگسار دیگر

به هوای عشق لیلا بشکن سکوت شب را
بشکن سکوت وبرخیز و بکش هوار دیگر

به هوای عشق لیلا اگرت هنوز جانی ست
بسپار در ره او به طناب دار دیگر

به حریم حضرت عشق یکی ست مست ومجنون
به حریم حضرت عشق یکی شکار دیگر

به جریده های عالم سخنی است مولوی را
به کتاب عشق شعری،قلمی نثار دیگر:

خُنُک آن قمار بازی که بباخت هر چه بودش
ونماند هیچش،الا هوس قمار دیگر