رویا و رنگدانه
از حاشیهی دامن پُرنگارِ روز آنجا که آسمان جلای نیمهی مردادماهی تو را بر تن کرده است رویای تو بر من شعر میپاشد و رنگدانه تو پیش از این در میان ستونهای وحشی تاریکی گذر هنجارشکن ماه سبز...
از حاشیهی دامن پُرنگارِ روز
آنجا که آسمان
جلای نیمهی مردادماهی تو را بر تن کرده است
رویای تو بر من
شعر میپاشد و رنگدانه
تو پیش از این
در میان ستونهای وحشی تاریکی
گذر هنجارشکن ماه سبز بودهای
و زمزمهی فروبار باران
پیش از آن که دریاچهی آب شیرین پیرامونت را
از ازدیاد نیایش نمک بلورین خود شور کنی
آه
تو چه رندانه زیبایی
که پُرمخاطره عاشق میکنی
و چه بیمحابانه نزدیک
که آتش خلأ فامِ دل را به دست گرفتهای
پس اینک
کران آفرینش را
تا انتها بر من باز کن
همچنان که با رویایت بر من
شعر میپاشی و رنگدانه.
حسین صداقتی
(بهشهر) 28 بهمنماه 1402
آنجا که آسمان
جلای نیمهی مردادماهی تو را بر تن کرده است
رویای تو بر من
شعر میپاشد و رنگدانه
تو پیش از این
در میان ستونهای وحشی تاریکی
گذر هنجارشکن ماه سبز بودهای
و زمزمهی فروبار باران
پیش از آن که دریاچهی آب شیرین پیرامونت را
از ازدیاد نیایش نمک بلورین خود شور کنی
آه
تو چه رندانه زیبایی
که پُرمخاطره عاشق میکنی
و چه بیمحابانه نزدیک
که آتش خلأ فامِ دل را به دست گرفتهای
پس اینک
کران آفرینش را
تا انتها بر من باز کن
همچنان که با رویایت بر من
شعر میپاشی و رنگدانه.
حسین صداقتی
(بهشهر) 28 بهمنماه 1402