قوی سفید نا آرام


قوی سفید نا آرام

چه ساده، سبک، نرم و آرام اما... طوفانی مثل باد و بوران زمستانی مرگ می آید و آتشی می افروزد که سال ها خاموش مانده است و ما گرمایش را می نوشیم گرم می شویم و سرزنده بی آنکه درد، وجودمان را...

چه ساده، سبک، نرم و آرام
اما ... طوفانی
مثل باد و بوران زمستانی
مرگ می آید و آتشی می افروزد
که سال ها خاموش مانده است
و ما گرمایش را می نوشیم
گرم می شویم و سرزنده
بی آنکه درد، وجودمان را بخراشد
...
مرگ نوشدارویی است
که زنده می کند روح خسته را
در کشاکش جنگ اعصاب و سکوت و فریاد

مرگ ساده است
ساده تر از نهر آب
که آهویی تشنه کام
از آن می نوشد
ساده است
به سادگی من و تو
آن هنگام که تو می روی
و من
آسمان را می نگرم
تا دلتنگی هایم را
بر میخ های سربی اش بیاویزم
دل من مثل رودی است
که جای دریا به مرداب می رسد.
...‌‌
تو دریای منی
سرشار از امواج احساس
آغوشت را بگشا
بر قوی سفید ناآرام
که لبریز ناگفته هاست.



روبند چوبی(6)