فریاد ماه


فریاد ماه

امشب ستاره نام تو را داد می زند ماه از زبان پنجره فریاد می زند در خلوتی نشسته و خون گریه می کند سازی که در عزای خودش شاد می زند امشب دوباره داغ زمین تازه می شود شلاقِ ِ خاک تب زده را باد می زند یک...

امشب ستاره نام تو را داد می زند
ماه از زبان پنجره فریاد می زند
در خلوتی نشسته و خون گریه می کند
سازی که در عزای خودش شاد می زند
امشب دوباره داغ زمین تازه می شود
شلاقِ ِ خاک تب زده را باد می زند
یک خانه در دیار محبت نمانده است
از دور اگرچه شهر من آباد می زند
در حیرتم پرنده اسیر قفس شده
اما دم از سرودن آزاد می زند
از او خیال پر زدنش را گرفته اند
وقتی که دل به دانه ی صیاد می زند
مجنون هنوز گم شده در کوی لیلی است
شیرین لگد به تیشه ی فرهاد می زند
قیصر گرفته در بغل امروز جان خویش
پهلو به تیغ کینه ی جلاد می زند
بی خنده ات شکفتن گل را نشانه نیست
پروانه تکیه بر لب بیداد می زند
باغ از بهار خاطره ات شعر می شود
قلبم به شوق لحظه ی میعاد می زند

عادل دانشی
اردیبهشت 1403



درجستجوی....