در عطش یار
چندیست بیقرارم و گشتم هواییات تو شهرزاد قصه و من هم فداییات در حسرت لبان تو عمری نشستهام یک کام میدهی ز لب استواییات؟ سر لوحهٔ تمام غزل های عاشقی چشمان دلربایت و مهرِ خداییات جان و دل و وجود...
چندیست بیقرارم و گشتم هواییات
تو شهرزاد قصه و من هم فداییات
در حسرت لبان تو عمری نشستهام
یک کام میدهی ز لب استواییات؟
سر لوحهٔ تمام غزل های عاشقی
چشمان دلربایت و مهرِ خداییات
جان و دل و وجود من و کل هستیام
تسخیر چنگ و سلطه و فرمانرواییات
گویی که مردم و همه افلاکیان به صف
غرق نگاه و محو دو زلف طلاییات
کیهان کلهر و شجریان و ناظری
محو صدای دلکش و موسیقیاییات
با ناز و صد کرشمه دل از من ربودهای
احسنت و آفرین به تو و دلرباییات
امشب به صرف بوسه داغی دل مرا
آتش بزن، تو با دو لب کیمیایی ات
تو شهرزاد قصه و من هم فداییات
در حسرت لبان تو عمری نشستهام
یک کام میدهی ز لب استواییات؟
سر لوحهٔ تمام غزل های عاشقی
چشمان دلربایت و مهرِ خداییات
جان و دل و وجود من و کل هستیام
تسخیر چنگ و سلطه و فرمانرواییات
گویی که مردم و همه افلاکیان به صف
غرق نگاه و محو دو زلف طلاییات
کیهان کلهر و شجریان و ناظری
محو صدای دلکش و موسیقیاییات
با ناز و صد کرشمه دل از من ربودهای
احسنت و آفرین به تو و دلرباییات
امشب به صرف بوسه داغی دل مرا
آتش بزن، تو با دو لب کیمیایی ات