ابراهیم


ابراهیم

ابراهیم چه زود عهدی که بستی را شکستی مگر تو عهد با مردم نبستی؟ تو ابراهیم ما بودی و افسوس به جای بت دل ما را شکستی کبوتروار در باران پریدی به جای بام بر دلها نشستی عزیزم بی توبودن داغ سختی...

ابراهیم

چه زود عهدی که بستی را شکستی
مگر تو عهد با مردم نبستی؟

تو ابراهیم ما بودی و افسوس
به جای بت دل ما را شکستی

کبوتروار در باران پریدی
به جای بام بر دلها نشستی

عزیزم بی توبودن داغ سختی است
چه آسان دل بریدی و گسستی

تو آری زنده ای، ما مردگانیم
تو در سوگ فراق ما نشستی

اگر با مرگ خود از دیده رفتی
همیشه در دل ما زنده هستی...

قره باقری یکم خرداد 1403



قفل لب