منظومه ی چشمان تو


آمدی جانم به قربانت، چه خوش یُمــــن آمدی بی وفــایی نکـردی و بــر...
آمدی جانم به قربانت، چه خوش یُمــــن آمدی بی وفــایی نکـردی و بــر عهـــدو پیــمان آمدی عمـــریست ما را، در انتظـــــار دستــــان تو پــروین واخــتر، سعــداقبـــال خوش آمــدی زمیـــن در حیـــرتت،...
آمدی جانم به قربانت، چه خوش یُمــــن آمدی
بی وفــایی نکـردی و بــر عهـــدو پیــمان آمدی

عمـــریست ما را، در انتظـــــار دستــــان تو
پــروین واخــتر، سعــداقبـــال خوش آمــدی

زمیـــن در حیـــرتت، دیـوانه وار می گـــردد
ای ماه تابان، به شب های تار من خوش آمدی

دود سپــــند زهره، بــردیـدگـاه زحــل
ای غزل دل و غزال دشت نیلوفرخوش آمدی

رنج دیرینه ی مارا، غنچــه ی لبخنـدتو گشود
در بازار عطـــاران، عطرفشــان خوش آمــدی

منظومه ایست چشمان تو، خورشید در نگاه تو
توشیرین و من فرهادتو، براین کهکشان خوش آمدی




(تقدیم به پرنسای عزیزم، که در سال روز تولدمن، چشم برجهان گشود وبهترین کادوی دنیا را ازخداون دریافت کردم)

ازطرف عموت 1403 3 1