شعور


یاد می آری از اول میل دعوا داشتی؟ با منت چون کودکان یا قهر بود یا آشتی...
یاد می آری از اول میل دعوا داشتی؟ با منت چون کودکان یا قهر بود یا آشتی چون برای دیدنت کارم به خواهش می کشید وعده میدادی، سرِ وعده مرا می کاشتی تا به یادم هست جنگت موقعی پایان گرفت تا که بر این قله دل...
یاد می آری از اول میل دعوا داشتی؟
با منت چون کودکان یا قهر بود یا آشتی

چون برای دیدنت کارم به خواهش می کشید
وعده میدادی، سرِ وعده مرا می کاشتی

تا به یادم هست جنگت موقعی پایان گرفت
تا که بر این قله دل پرچمت افراشتی

راستی دل هم تواند رفت در زنجیر زلف
رفت بر من چون که چادر از سرت بر داشتی

هر غزل گفتم بر آن ایراد کردی بی سبب
واژه های خون و نفرت داخلش بگذاشتی

من ندانستم از اول کارت اصلا تاجری ایست
خون دل دادی بهایش عمر ما بر داشتی

مثل هر کس از شعور و عقل هستم بهر مند
حاکم شرعی مگر؟ نادان مرا پنداشتی