دور جفا


دور جفا

به نام یکتا خالق هستی کرم ابریشمی بودم در اندیشه ی پروانه شدن شوق پروانه شدن آتشی افروخت به جان و تن من عشق پرواز چنان حسرتی شد در جانم دور خود پیله ای ساختم از ابریشم در سرم بود که بعد از دِگردیسی...


به نام یکتا خالق هستی




کرم ابریشمی بودم در اندیشه ی پروانه شدن

شوق پروانه شدن آتشی افروخت به جان و تن من

عشق پرواز چنان حسرتی شد در جانم

دور خود پیله ای ساختم از ابریشم

در سرم بود که بعد از دِگردیسی عشق

پیله ام را بِشِکافم تا که پروانه شوم

بعدِ پروانه شدن پر بکشم سوی بهشت

مست و حیران دور از این خانه ی ویرانه شوم

من بدُور تن خود پیله ای ساختم

پیله ای ساختم، اما به قضا باختم

من ندانستم که این پیله ز ابریشم است

قیمت ابریشم از جان من هم بیشتر است

دست تقدیر بیامد و مرا با خود برد

آنقدر جوش زدم تا که تنم آخر مرد

پیله ام را بِشِکافتند و تنم رو بدور انداختند

از نخ پیله من قالی ای از جنس حریر ساختند

نقش پروانه ی مستی بر تن قالی بیانداختند

کرم ابریشمی بودم اندر این دور جفا

پیله بستم دور خود را تا شوم پروانه ای

آنقَدَر پُخت مرا دست قضا

که شدم نقش پروانه بزیر پای هر مستانه ای

دست تقدیر مرا یاری نکرد

بر مزارم کسی زاری نکرد

دلم از عالم و هستی پر بود

از منِ زار کسی یادی نکرد




منتخب امروز


فیلم زیباترین دختران ایرانی ! / هم جذاب ترین هم خوش اندام ترین !