توحید آخوند خراسانی (رض)


توحید آخوند خراسانی (رض)

خادم به من گفت که مى‏خواهم دو تا از پسرهایم را داماد کنم، ولى وضع مالى من خوب نیست. به او گفتم: ما چقدر تقدیم کنیم؟ بنویس که ببینم. او مبلغى روى کاغذ نوشت، ولى دیدم مبلغ ناچیزى نوشته است، خوشم نیامد. لذا تمام آن پول را به او دادم. ]]>

توحید آخوند خراسانی (رض)
خادم به من گفت که مى‏خواهم دو تا از پسرهایم را داماد کنم، ولى وضع مالى من خوب نیست. به او گفتم: ما چقدر تقدیم کنیم؟ بنویس که ببینم. او مبلغى روى کاغذ نوشت، ولى دیدم مبلغ ناچیزى نوشته است، خوشم نیامد. لذا تمام آن پول را به او دادم.
توحید آخوند خراسانی (رض)عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

توحید آخوند خراسانی (رض)

توحید آخوند خراسانی (رض)

ملا محمدکاظم خراسانی (۱۲۵۵-۱۳۲۹ق)، معروف به آخوند خراسانی از مراجع تقلید و اصولیان امامی قرن چهاردهم قمری، مؤلف کتاب مهم کفایة الاصول و از حامیان اصلی نهضت مشروطه ایران بود. او مشروطه را وسیله‌ای برای جلوگیری از ظلم و ستم به مردم می‌دانست و شرکت در این جنبش را بر همه مسلمانان واجب می‌شمرد. آخوند پس از به توپ بسته شدن مجلس در ۲۳ جمادی‌الاول ۱۳۲۶ق توسط محمدعلی شاه، حکم به جهاد و مبارزه داد. آخوند خراسانی در طول عمر خود شاگردان و مجتهدان بسیاری تربیت کرد. تعداد شاگردان درس اصول ایشان بیش از ۱۲۰۰ تن بوده که حدود پانصد نفر از آنها، مجتهد و یا قریب به اجتهاد بوده اند.کسانی که آخوند خراسانی را از نزدیک می‌شناختند او را پرهیزکار، شجاع، باهوش، نیک‌ گفتار، گشاده‌روی و در عین حال با هیبت معرفی کرده‌اند. سلامت نفس، سعه صدر و گذشت وی نیز زبانزد بوده است. زندگی آن مرحوم در دوره تحصیل، همراه با سختی معیشت و پس از آن نیز زاهدانه گزارش شده و گفته‌اند: با اینکه او برای دیگران، حتی مخالفانش، بسیار باسخاوت و گشاده‌دست بود ولی درباره معیشت خود و فرزندانش سختگیر بود و از وجوهات شرعی نیز استفاده نمی‌کرد.(1) در همین زمینه؛ حضرت آیت الله شبیری زنجانی نیز حکایتی از سیره زندگی آن مرحوم نقل کرده و می فرمایند:

- حاج محمود آقا کفائى -که شاید بزرگترین نوه مرحوم آخوند بود ـ از آشیخ احمد دشتى نقل کرد:

شبى در منزل مرحوم آخوند بودیم. خادم با یکى از مریدان مرحوم آخوند وارد آن جلسه شد و آن مرید پول هنگفتى تقدیم مرحوم آخوند کرد و رفت.آن خادم [نیز] مطلبى به مرحوم آخوند گفت و مرحوم آخوند به او اشاره کرد که شما بنویسید. خادم هم نوشت و به مرحوم آخوند داد. مرحوم آخوند به نوشته نگاه کرد از آن خوشش نیامد. سپس همه آن پول را به خادم داد. وقتى خادم رفت، مدتى سکوت جلسه را فرا گرفت که قضیه از چه قرار بود؟

آشیخ احمد یا یکى از دیگر از اصحاب مرحوم آخوند سؤال کرد که آقا، جریان چه بود؟ ایشان فرمود: خادم به من گفت که مى‏خواهم دو تا از پسرهایم را داماد کنم، ولى وضع مالى من خوب نیست. به او گفتم: ما چقدر تقدیم کنیم؟ بنویس که ببینم. او مبلغى روى کاغذ نوشت، ولى دیدم مبلغ ناچیزى نوشته است، خوشم نیامد. لذا تمام آن پول را به او دادم.

اصحاب با ناراحتى گفتند: آقا! شما همه این مبلغ را یکجا به او دادید؟ مرحوم آخوند فرمود: مهیا کردن وسایل ازدواج براى دو پسر، همین مقدار خرج دارد. مدتى اصحاب با مرحوم آخوند یک و دو کردند. یکى از افراد جلسه گفت: اگر شما طلبه‏ ها را در نظر نمى‏ گیرید، لااقل خودتان را در نظر بگیرید. شما تازه خانه‏تان را فروختید. (این قضیه بعد از شکست مشروطه و افول مرحوم آخوند واقع شده است) مرحوم آخوند شروع کرد به گریه کردن؛ به گونه ‏اى که چنین گریه‏ اى تا آن وقت سابقه نداشت. اصحاب از کار خود ناراحت شدند؛ که چرا سبب شدند مرحوم آخوند متذکّر شکست و مشکلاتشان گردد و این گونه متأثّر شود.

وقتى گریه آخوند پایان یافت، فرمود: شما خیال مى‏ کنید که من براى فروختن خانه ناراحت شده ‏ام. ناراحتى من از این است که زحمات چندین ساله من هدر رفته است. من حدود بیست سال است که به شما مى ‏گویم: موّحد باشید، خدا را بشناسید، بدانید منشأ امور جاى دیگر است.من طلبه‏اى بودم، قدرى درس خواندم، ازدواج کردم، بعد هم تدریس کردم و عده‏ اى شاگردِ من، و بعد هم چند نفر هم مقلد من شدند. این حوادث همگى به عنایت خدواند متعال، و مصلحت ما همین بود که رخ داده است. معلوم مى‏ شود حرف هاى من هیچ اثرى در آقایان نگذاشته و جدى تلقى نشده است. من از این بابت ناراحتم».(2)

منابع:

1 - دانشنامه مجازی مکتب اهل بیت (ع). مدخل: ملا کاظم خراسانی. http://fa.wikishia.net
2 - آیت الله شبیری زنجانی بنقل از سایت معظم له:
http://zanjani.net/index.aspx?pid=99 articleid=188082 itemid=70536

منبع: گروه حوزه علمیه تبیان – علی محمد سرلک



دوستان برگزیده خدا در پیکار با نفس