مکتب نجف / آیت الله جواهری: نظر صاحب جواهر ولایت مطلقه فقیه است / روش زندگی طالب علم باید یکتفی بقلیل باشد


شفقنا (پایکاه بین المللی همکاری های خبری شیعه) – حضرت آیت الله شیخ حسن جواهری استاد برجسته درس خارج فقه و اصول حوزه علمیه نجف اشرف در گفت و گو با شفقنا اظهار می دارد: ویژگی علمای نجف، افکار اصیل و ناب، مسلط به قرآن و سنت و عقل عملی و عقل نظری است. رای […]

مکتب نجف / آیت الله جواهری: نظر صاحب جواهر ولایت مطلقه فقیه است / روش زندگی طالب علم باید یکتفی بقلیل باشدحضرت آیت الله شیخ حسن جواهری / نجف اشرف - شعبان المعظم ۱۴۳۸

شفقنا (پایکاه بین المللی همکاری های خبری شیعه) – حضرت آیت الله شیخ حسن جواهری استاد برجسته درس خارج فقه و اصول حوزه علمیه نجف اشرف در گفت و گو با شفقنا اظهار می دارد:

ویژگی علمای نجف، افکار اصیل و ناب، مسلط به قرآن و سنت و عقل عملی و عقل نظری است. رای من آن است که فقیه ولایت عامه بر امت دارد یعنی ما می گوییم ولایت مطلقه برای فقیه هست مثل آقای خمینی و نظر ما این است. نظر صاحب جواهر هم همین ولایت مطلقه است ولی این ولایت مطلقه فقیه، را خدا داده به فقیه برای صنع انسان کامل، ایجاد انسان کامل، ایجاد انسان عادل. یعنی هدف چنان چیزی است نه حکومت کردن و فقه. رئیس حکومت شدن، نه هدف این نیست. رای غالب می گوید ” الفقیه لا بُدَّ أن یُقیم النظام”.
این چگونه خواهد بود؟ ” إمّا بالنفس مُباشِرّهً امّا بمساعده الاخرین”،
منظور از آخرین همان حکومتی هست که در آن ” یأمُرُها بکذا ” و “یَنهی عَن کَذا” من اعلم تر از آقای سیستانی و آقای وحید نمی شناسم سابقا وقتی مرجع می مُرد از مرجع دیگر اجازه می گرفتند که این پول را چه کار کنند؟ آقای خمینی وقتی فوت کرد، مرحوم حاج سید احمد آقا فورا مکاتب را بست و پول ها را هم به جامعه مدرسین داد تا تمام شد. در عراق مرجعیت در امورحساس که می بینند کشور دارد هدر می رود عندالضروره دخالت می کنند. روش طالب علم این است: زاهدانه عارفانه و یکتفی بقلیل (به کم بسنده می کند) چون هدف والایی دارد و هدف او رضای خدا و رضای مردم و دین و عقیده بین مردم است، اگر در حال حاضر مردم یک عالم را ببینند، تجملات ندارد، قصری ندارد، زندگی مرفه ندارد، آنها به این اعتماد می کنند و حرف او را قبول می کنند.

متن کامل گفت و گوی شفقنا با آیت الله شیخ حسن جواهری در پی می آید:

وِیژگی حوزه علمیه نجف اشرف چیست؟

حوزه نجف یک خصوصیتی دارد و آن اینکه در علوم متنوعی تخصص دارد، به عنوان مثال در فقه، اصول، تفسیر، فلسفه و عرفان تخصص دارد، لذا علمای نجف یک ویژگی خاصی دارند، این ویژگی خاص اصیل این است که افکار اصیل و ناب، مسلط به قرآن و سنت و عقل عملی و عقل نظری دارند؛ شاید این خصوصیت در جای دیگر این گونه یافت نشود؛ می بینید که در فقه، اصول، تفسیر یا عرفان ضعف دارند، اما در حوزه نجف وقتی کسی می گوید فقیه هستم یعنی فقیه تمام عیار، یعنی مدارکش غیر از قرآن و سنت و عقلی عملی و عقل نظری نیست و هرچه هست از ادله و قواعد و غیر قواعد، سیره متشّرعه و سیره عقلا یا مثلا مذاق شرع یا مذاق فقه، مذاق اصول، مذاق عقلاست؛ همه اینها بر می گردد به قران و سنت و عقل عملی و عقل نظری. مجتهد در حوزه نجف یعنی در تمام دوره ها مبانی اصولی، رجالی و لغوی دارد و در فقه بر همین اصول تفریع می کند؛ کسی که مکاسب را خوب می فهمد، در نجف مجتهد به حساب نمی آید چون مبانی اصولی ندارد، وقتی مبانی اصولی ندارد، مجتهد نیست بلکه مقلّد است و بر آراء تفریع می کند.

علمای نجف اشرف اعظم مراحل درس را در نجف می خوانند و نه در دانشگاه های دیگر، لذا آقای صاحب جواهر، سیدمحمدباقر صدر و خویی غیر از نجف در جای دیگر نبوده و اعظم مراحل درس و شکل گیری مکتب اجتهادی خود را در نجف گذرانده است. در نجف عالم یک مبانی اصولی دارد و خودش دیگر تابع شیخ طوسی و شیخ انصاری نیست بلکه خود عالم تلاش می کند، یک شیخ انصاری و شیخ طوسی باشد.

* یعنی شما معتقدید که حوزه نجف اشرف علی رغم مضایق دوران صدام و همه فشارها و تنگناها از نظر علمی اساسش محفوظ مانده است؟

بله! هنوز هست.

* حتی برجسته تر از قبل؟

کاهش پیدا کرده است؛ کسانی که برجسته هستند، همین چند ده نفر هستند این در حالی است که در زمان آقای حکیم و خویی چند صد نفر مجتهد ناب در تمام علوم دینی بودند.

اقلیت عالم ناب امروز، مبانی اصولی دارند و حرف نمی زنند مگر بر تفریع از همان اصولی که به آن معتقدند و غیر از این نمی گویند؛ این مساله به این شکل در بعضی حوزه های دیگر رعایت نمی شود و التقاطی است.

* آیا در مسائل روز در نجف نگاه اجتهادی وجود دارد؟

بله! البته کسی که در جای خود نشسته و اطلاع ندارد در عالم چه می گذرد، فتاوای او فرق دارد نسبت به کسی که احاطه علمی به مسائل روز و رأی دارد حتی در خود علمای نجف در این نکته اختلافی هست؛ مثلا از یکی از بزرگان گذشته، سوال می کنند که کافر حربی کیست؟ می فرماید: کافر حربی کسی است که اسلام را قبول ندارد، جزیه هم نمی دهد؛ حال اینکه مسلمان نیست و جزیه نمی دهد، یعنی چه؟ یعنی تمام کشورهای غیر اسلامی؛ ما می گوییم این طور نیست چون در حال حاضر کشورهایی عضو سازمان ملل و شورای امنیت هستند و پیمان نامه هایی در این سازمان ها هست که بر طبق آنها این کشورها، کافر حربی نیستند چون نمی خواهند همه را بکشند یا اسلام ما را از بین ببرند آنها با ما درحالت صلح هستند و ما به کشورهای آنها که می رویم به سفارت ما می آیند؛ کافر حربی تنها اسرائیل است که می خواهد اسلام و مسلمین را از بین ببرد؛ دیگر کافر حربی احزابی در برخی از کشورها مانند هلند و بلژیک هستند چرا که آنها بر علیه اسلام کار می کنند، اما تمام جهان در حال حاضر اهل صلح و پیمان نامه ها هستند.

* در واقع تعریف کافر حربی تغییر پیدا کرده است؟

احسنت! چون آن عالم بزرگ، بیرون نرفته نمی داند چه خبر است لذا می گوید کسی که مسلمان نیست و جزیه نمی دهد کافر حربی است. الان مثلا سوئد همشان حربی هستند؟ می خواهند اسلام را از بین ببرند؟ نه اینطور نیست ما با سوئد رابطه داریم. آنها ویزا می دهند ما ویزا می دهیم آنها سفارت دارند ما هم سفارت داریم آنها نمی خواهند ما رااز بین ببرند اسلام ما را از بین ببرند.

* دیدگاه نجف اشرف راجع به سیاست چیست؟ نظر و رأی شما در موضوع سیاست چیست؟

رای من آن است که فقیه ولایت عامه بر امت دارد یعنی ما می گوییم ولایت مطلقه برای فقیه هست مثل آقای خمینی و نظر ما این است.

* نظر صاحب جواهر هم همین است؟

بله! نظر صاحب جواهر هم همین ولایت مطلقه است ولی این ولایت مطلقه فقیه، را خدا داده به فقیه برای صنع انسان کامل، ایجاد انسان کامل، ایجاد انسان عادل. یعنی هدف چنان چیزی است نه حکومت کردن و فقه. رئیس حکومت شدن، نه هدف این نیست. هدف رسالات و هدف اسلام، درست کردن انسان عادل و معصوم است؛ فضایل دارد و رذائل ندارد، این هدف رسالات است. حکومت راهی است برای رسیدن به آن هدف، یعنی درست کردن انسان عادل. نه می گویم اسلام آمد برای حکومت بر مردم، نه می گویم اسلام حکومت ندارد.

یعنی حکومت هدف نیست، طریقیت دارد؟

طریقت دارد بله. یعنی هدف نیست حکومت فقیه بر مردم. این راهی است برای آن هدف یعنی صنع انسان کامل و لذا همین اخلاقیات در تشریع همه اش برای ایجاد انسان کامل است.

* رأی غالب در نجف چیست؟

رای غالب می گوید ” الفقیه لا بُدَّ أن یُقیم النظام”.
این چگونه خواهد بود؟ ” إمّا بالنفس مُباشِرّهً امّا بمساعده الاخرین”،
منظور از آخرین همان حکومتی هست که در آن ” یأمُرُها بکذا ” و “یَنهی عَن کَذا” . رای این می شود.
رای نجف در حال حاضر همین است؛ واجب نیست متصدی شویم ولی کسی که متصدی می شود به امر “ما یأتمر و به نهی ما یَنتهی”
مرحوم میرزای تبریزی می فرماید: اگر خودش می تواند متصدی شود باید تصدی بگیرد و ایجاد حکومت اسلامی کند و کسی که می گوید فقیه ولایت حالت نسبیه دارد همین است چرا که ولایت نسبیه جزء نظام است یعنی نظام عبارت است از ایجاد ارتش، زندان و تعزیر، قصاص، حکومت بین مردم، فتوا بین مردم، هدایت مردم بعد از راه مستقیم.
کسی که می گوید فقیه ولایت ندارد نه اینکه نباید نظام درست شود باید نظام درست شود، این از امور نسبیه است؛ علما می گویند “لاُبَّد مِن أن یُقام النظام” یعنی آن نظام و درست کردن حکومت. اما آن ولایت که پیغمبر هم نفی می کند، این است که نمی تواند منزل ما را بگیرد نمی تواند زن ما را تصرف کنند، نمی تواند بر پدر ما [بدون اجازه ما ] نماز بخواند؛ اگر فوت کرد این ولایت را ندارد، ولی همواره می گوید” الولی به حق فی الإقامه” فقیه هم می داند شرع چیست و هم عادل است. برخی نه فقه می دانند و نه عادلند، یا عادل هستند و فقه نمی دانند، یا فقیه است و عادل نیست؛ این نمی شود، فقیه باید عادل باشد. این ولایت فقیه که برخی مردم می گویند نمی خواهیم، این‌ها اطلاع دقیقی از مفهوم آن ندارند. ولایت فقیه بهترین نظام برای مردم است؛ یعنی رئیس مسلمین کسی است که شرع می داند و مجتهد و عادل است؛ یعنی چه کسی بهتر از این است؟ کسی که شرع نمی داند و عادل نیست، نه فقه می داند، نه شریعت می فهمد و نه عادل است جه حسنی دارد؟! یا کسی که فقیه است و عادل نیست و یا اینکه فقط عادل است و فقاهت نداردف این هم ایراد است. ولایت فقیه بهترین نظام برای ارشاد مردم به فرائض و ترک رذائل است و تربیت انسان عادل و ایجاد عدالت است؛ این ولایت فقیه است.

* به فرض مثال ۱۰ شخص هستند که هم فقیه و هم عادل هستند، حق مردم برای انتخاب ولی فقیه چیست، آیا مردم از بین این اشخاص حق انتخاب دارند؟

کسی که می تواند انتخاب کند مجتهد غیر مقلد است؛ در واقع این مجتهد است که تشخیص می دهد کدام یک از این ۱۰ نفر بهتر هستند.

* اما امام خمینی که نظریه ولایت فقیه را مطرح کردند، می فرمایند حق انتخاب با مردم است و آنها می توانند با رأی و نظرشان، فقیه خود را انتخاب کنند.

مردم اعضای مجلس خبرگان را انتخاب می کنند چون مردم می فهمند که کدام عالم، عادل است چرا که این فرد با خودشان زندگی کرده لذا متوجه می شود که اهل هوی نیست و تقوا و علمش چقدر است؛ ولی رئیس را همه این هفتاد نفر تعیین می کند چون آنها می دانند که این فقیه، فقهش چگونه است و چه خصوصیاتی دارد؟!

* امروز در حوزه برخی جوانان اعلام مرجعیت می کنند درحالی که اساتید بزرگتر هستند. وضعیت نجف چگونه است شما نگرانی از بابت جایگاه مرجعیت ندارید؟

در حوزه های دیگر هم همین طور است، آنها آمدند با وجود این بزرگان وارد میدان شدند که بیشتر از صلاحیت ایشان هست، کسی می گوید اول ماه تعیین می کنم، که شایستگی و صلاحیت آن را ندارد، تعیین اول ماه را باید ولی امر و مرجع انجام دهد، ظهور و وجود این مسایل درست نیست و در نجف اشرف هم چند نفری این چنین هستند.

بزرگان و علما تعیین اول ماه نمی کنند و بر عهده آقای سیستانی گذاشتند، اما چند نفری هستند که هنوز علم و تقوا لازم را ندارند و ادعای تعیین اول ماه می کنند؛ کسی که تعیین اول ماه می کند، مسئول اعمال مردم است بنابراین کسی که تقوا ندارد، چه کاره است که اعمال مردم به گردن او باشد؟

* با وجود چنین اتفاقاتی، شما نگران آینده مرجعیت هستید؟

آنها که خرابکاری می کنند، از این حالت ساقط می شوند. در حال حاضر تمام انتقادات متوجه این چند نفر است، کسی که به این مسایل می پردازد و خود را برتر از عالم مورد تأیید همگان می داند و به مخالفت بر می خیزد، طالب دنیا و شهرت است و از طلبگی و اعلمیت ساقط شرعی است.

* شما دوره حضرت آیت الله خویی را درک کردید.

بله! من در اصول عامه و درس فقه تا مرحله صوم و نکاح و اعتکاف و … در کلاس های درس ایشان بودم.

* شما سیره اساتید متخصص پیشین را مطالعه کردید.

بله!

* شما زمانی در ایران بودید و اکنون در نجف حضور دارید و اساتید هر دو حوزه را درک کردید، در مقام قیاس بین دوره قدیم و جدید و معاصر از حیث قله های مرجعیت و بار علمی به چه صورتی هستند؟

دوره پیشین البته من کوچک بودم اما دوره پیشین از نظر فقاهت و مرجعیت بسیار عالی بوده است، در حال حاضر شاگردان مراجع بزرگ میدان را به دست گرفتند، سایرین اگر می گویند مرجع، مرجع مجازی یا مرجع سیاسی هستند وگرنه در حال حاضر در دنیا افراد عموما مقلد امثال آقای سیستانی هستند یا مقلد آقای وحید یا ….

* در گذشته رسم بر این بود که اگر مرجعی از دنیا می رفت، مُهر او را می شکستند و مثلا اموال او به مرجع اعلم بعدی منتقل می شد، اما دیده شده برخی دفاتر بعد از رحلت آن مرجع هم چنان باز است و ممکن است حالت طائفه ای شود. شما نگران این مطلب نیستید و وضعیت را چطور ارزیابی می کنید؟

دین خدا صاحب دارد؛ سابقا وقتی مرجع می مُرد از مرجع دیگر اجازه می گرفتند که این پول را چه کار کنند؟ می گفتند مثلا شهریه بدهید، شهریه پرداخت می شد تا پول تمام شود البته مراجع سابقا پول نداشتند، آقای حکیم وقتی فوت شدند چند ماه پولشان را شهریه دادند و تمام شد؛ همین طور این سنت وجود داشت تا میرزا جواد تبریزی فوت کردند و… این معتبر است. در حال حاضر بعضی ها این کار نمی کنند، مثلا آقای خمینی وقتی فوت کرد، مرحوم حاج سید احمد آقا فورا مکاتب را بست و پول ها را هم به جامعه مدرسین داد تا تمام شد.

* نسبت به چندین سال پیش در نجف، ساختمان ها و موسسات جدید ساخته شده و روال زندگی تغییراتی کرده است، این مساله به نظر شما اثری در روحیات طلبگی بر جای نمی گذارد؟

این رفاه اجتماعی بر تمام مردم تاثیر می گذارد. مردم ماشین های لوکس دارند. خانه های مجلل دارند، حوزه نیز بعضا مدارس لوکس دارد، اکنون برای طلبه غذا هست، اما قبلا این چنین نبود. امکانات قدری بهتر شده است و حتی در بعضی مدارس حالا در سال، یازده ماه درس دارند و یک ماه تعطیل هستند.

* ظاهراً آقای سیستانی اجازه ندادند طلبه ها در امور اداری و اجرایی وارد شوند.

بله، درست است.

* با نگاهی که شما به دخالت فقیه در سیاست و مدیریت جامعه دارید، این مساله را چطور توجیه می کنید؟

من می گویم فقیه نظر سیاسی دارد و هدف او ساختن انسان عادل معصوم است؛ همین نظر برای اسلام هم هست البته برای جامعه و مردم این نظرات برای طلبه یا عالم یا مرجع سیاسی است ولی هدف آن حکومت و منصب نیست، هدف ساختن انسان عادل و عالم است.

* در حال حاضر در عراق روحانیت در امور دخالت میکند یا خیر؟

دخالت کند عند الضروره، چون آنها که مسلط هستند مورادی زیادی هست که به توصیه های علما و مراجع عمل نمی‌کنند، دخالت باید در کارهای ضروری باشد. مرجعیت در امورحساس که می بینند کشور دارد هدر می رود عندالضروره دخالت می کنند. الان خود آقای سیستانی می فرمایند به چه مناسبتی دخالت کنیم؟ قانون اساسی داریم، عمل کنیم شما باید عمل کنید، وقتی می بیند که داعش می آید و کشور در معرض خطر است، فتوا می دهد به اندازه کفایت. من گفتم به ایشان چرا کنار هستید ایشان فرمودند که من وقتی می بینم به توصیه ها گوش نمی کنند کنار می‌روم تا فساد آنها دامن گیر مرجعیت نشود ولی در امور ضروری دخالت می کنیم این بهترین کار است چون آنها در قانون اساسی ولایت فقیه ندارند.

* نوشتن قانون اساسی ظاهرا آقای سیستانی نظری نداشتند به اینکه ولایت فقیه در قانون اساسی وارد شود.

ایشان می دیدند که در عراق زمینه برای این کار نیست .

* از باب عقل می گفتند یا از باب فقه؟

عقل ایشان می گوید که اکنون این مساله را مطرح نکنید. افرادی مانند سنی ها به ولایت فقیه قائل نیستند، بعضی از شیعه ها هم به ولایت فقیه قائل نیستند، با این شرایط ایشان چطور این مطلب را در قانون اساسی پیشنهاد دهند؟ فقط یک نکته را گفتند که هر قانونی که قصد مقابله با اسلام را داشته باشد، باید ساقط شود. این نکته فقط در قانون اساسی وجود دارد نباید قانونی وضع شود که به اسلام صدمه بزند. در حال حاضر قانون احوال شخصیه برای شیعیان است که نه اسلامی است و نه شیعی بلکه سکولار است، ولی اکنون در مجلس، شیعیان هستند، همان ها قبول نمی کنند که قانون احوال شخصیه جعفری را تصویب کنند. این حق مردم است، فرض کنید شیعه ها ۲۰% هستند آیا نباید به قانون خودشان عمل کنند؟ ولی متاسفانه قبول نمی کنند که تصویب شود، خود نمایندگان شیعه مجلس اعتقادی به ولایت فقیه ندارند لذا حزب الدعوه مشکلشان این است که ولایت فقیه را قبول ندارند.

در حال حاضر حرف آقای سیستانی پیش مردم مقبول است، گرچه نزد برخی مسئولین تنها در مواقعی که به نفع خودشان هست، مقبول است.

* چرا فقط از آقای سیستانی و آقای وحید نام بردید؟

من اعلم تر از این دو کسی را نمی شناسم چون کتابی که به واسطه خواندنشان بفهمیم که اعلم از دیگران باشند، ندارند و من نزد آنها درس نخواندم و لذا نمی گویم که آنها مرجع نیستند، می گویم من اطلاع ندارم و بعضی افرادی که مرجع شدند، مرجع سیاسی هستند، نه به خاطر اینکه اعلم از همه هستند؛ بعضی در سطح اجتهاد هستند ولی در سطح مرجع نیستند ولی به آنها مرجع گفتند.

مکتب نجف / آیت الله جواهری: نظر صاحب جواهر ولایت مطلقه فقیه است / روش زندگی طالب علم باید یکتفی بقلیل باشد

اندکی هم راجع به سلوک اجتماعی و زی طلبگی در نجف صحبت کنیم:

* آیا در نجف سلوک اجتماعی و زیّ طلبگی خصوصیات و ویژگی هایی دارد؟ یک طلبه وقتی که مرجع و مجتهد می شود، زندگی او با سایرین متمایز است؟

طلبه نجف وقتی عمامه می پوشد و درس دینی می خواند، دیگر تغییر زیّ نمی کند، فردا روزی تغییر هئیت و ظاهر نمی دهد در غیر این صورت یک طالب و اهل علم و حوزوی به حساب نمی آید؛ اهل علم وقتی عمامه به سر می کند این نیست که یک روز عمامه بپوشد و یک روز نپوشد،

* از نظر سادگی و تجمل چطور؟

البته مردم نگاه می کنند به طرف اگر فعلش یا عملش با قولش متناسب است مردم او را قبول می کنند و به او احترام می گذارند اما اگر فعلش یک چیزی و قولش یک چیز دیگر باشد، ساقط می شود. اهل نجف افرادی که روحانی هستند را امتحان می کنند، بعضی روحانیون ساقط می شوند چون در تبلیغ موفق نبودند.

وقتی که می گوید من روحانی ام و تبلیغ دین می کنم تبلیغ رسالت خدا می کنم یعنی همین راه است و غیر از این راهی ندارد. اگر رفت برای کسب و غیر کسب فروش و خرید یا اگر تجملات زیاد داشت، برای او نقطه ضعف است.

* سبک و سیاق رابطه استاد و شاگرد در نجف به چه صورت است، تفاوتی دارد با حوزه های دیگر دارد؟

در نجف احترام شاگرد به استاد بسیار بیشتر از سایر حوزه هاست.

* در تدریس چطور؟ آیا تفاوتی هست؟

عدالت و تقوای استاد مُحرز است چون مدرس مجتهد، متقی و عادل است، طلبه یا شاگرد به او بسیار احترام می گذارد، شاگرد به استاد توهین نمی کند.

* نهایتا نظر شما درباره کار کردن طلبه ها در صورت عدم کفایت شهریه چیست؟

کار کنند ولی کاری که با درس آنها منافات ندارد مثلا تحقیق در یک موسسه تازه این کار، درس و سطح علمی آنها را هم بالا می برد. در حال حاضر فرزندان ما در ایران در مؤسساتی هستند که تحقیقات می کنند، کلاس قرآن دارند و نماز و روزه استیجاری می گیرند؛ از اول طلبه ها اینطور بودند، شیخ انصاری فقط نان داشت، در تابستان گرم مقابل ماست فروش صبر می کرد تا غروب وقتی ماست ها می ماند و خطر فاسد شدن آنها بود، می آمد و از ماست فروش، ماست می گرفت؛ به طور کلی طلبه باید به سختی بگذراند چون کار برای پول نمی کند و آن شهریه ای که می دهند، ده دوازده روز بیشتر کفاف نمی دهد؛ بالاخره ده دوازده سال اینطوری می گذراند، سپس اوضاع بهتر می شود. بعضی طلبه ها از آینده گله می کنند، به آنها می گویم باید ۱۴ سال به خدا خدمت کنید بعد از ۱۴ سال وقتی عالم، نماینده و مولف شوید اوست که به شما کمک می کند. طلبگی مانند دکتری می ماند که وقتی فرزندش پزشکی می خواند برای او هزینه می کند و پس از اینکه پزشک شد، فرزند خرج پدر می کند.

مرد طلبه باید تمام وقتش صرف امور دینی شود، اگر قسمتی از وقتش را صرف در تجارت، صرف در معاملات یا مثلا می نشیند در مقابل تلویزیون و فوتبال می بیند، خارج از ویژگی های طلبه نجفی است البته من نمی گویم از واجبات است ولی چیزهایی هست که طلبه نجفی باید به آن ملتزم شود و گرنه حرف او پیش مردم خریدار ندارد. از چیزهای دیگر اینکه درس او بر تمام امور مقدم است، لذا درس طلبه در رأس تمام امور قرار دارد نباید هیچ امری از امور مقدم بر درس شود. شیخ محمدتقی قیروانی استاد ما بود و می گفت: وقتی روضه رفتن شما با درس و تدریس تداخل داشته باشد، ممنوع است بروید؛ به تشییع و فاتحه خوانی و روضه و همه امور غیر درسی بگویید، درس دارید. این طلبه نجف است و باید سطح زندگی او کمتر از حد متوسط باشد، اگر حد متوسط می شود، خطرناک است یعنی نباید پول زیادی داشته باشد و زندگی او تجملاتی باشد.

* منظور از تجمل چیست؟

یعنی فرض کنید که خوراک او یک نوع است و دو نوع غذا نباید داشته باشد؛ لباس او باید مثلا سه رنگ در سال باشد نه ده رنگ؛ سفرش برای تفریح یا برای زیارت یک مرتبه در سال، نه سه چهار مرتبه در سال؛ در حال حاضر گفته می‌شود که بعضی افراد در سال ده مرتبه برای تفریح سفر می کنند؛ طلبه، تفریحی غیر از درسش ندارد. این شیوه زندگی طالب علم است، اگر بیش‌تر از حد متوسط دارد، باید به دیگران، آشنا و همسایه بدهد و برای خود جمع نکند؛ طلبه فقط به یک قبا و عبا و عمامه باید داشته باشد و اگر لباس او شسته می شود لباس دیگری نداشته باشد، یعنی تا این حد زندگی بدون تجملات داشته باشد البته ما هم به این چیزها ملتزم نیستیم ولی روش طلبه نجفی این است که از تجملات و تفریح دور می شود و تفریح او فقط کتاب و تدریس و تألیف است تا به درجه استادی برسد؛ آن زمان در بحث خارج اهتمامش به شاگرد بیشتر از اهتمامش به خودش است؛ آنها که محتاجند و ضعیفند بیشتر مورد توجه استاد هستند تا مورد توجه خانواده خود؛ حتی بعضی افراد پسرهایشان از پدر گله دارند که چرا به دیگران و همسایه بیشتر می‌رسد تا خانواده خودش؛ آن پسرها می گویند شما به دیگران بیشتر می رسید تا ما؛ و پدر می گوید: شما پسرهای ما هستید اگر اتفاقی بیفتد شما حرف نمی زنید ولی اگر به دیگران نرسیم نه تنها به ما خرده می گیرند بلکه به دین توهین می کنند.

این روش طالب علم است. زاهدانه عارفانه و یکتفی بقلیل (به کم بسنده می کند) چون هدف والایی دارد و هدف او رضای خدا و رضای مردم و دین و عقیده بین مردم است، اگر در حال حاضر مردم یک عالم را ببینند، تجملات ندارد قصری ندارد، زندگی مرفه ندارد، آنها به این اعتماد می کنند و حرف او را قبول می کنند، اما اگر یک مجتهد درس خارج می گوید و زندگی او ملوک است، به او اعتقاد ندارند، به او پول نمی دهند و می گویند این شخص پول ها را صرف تجملات خودش می کند و پول ها باید به فردی بدهیم که به فقرا برساند لذا یک الگوی طالب علم باید درسش مقدم بر تمام رفتاریش باشد و نباید مانند دیگران باشد چون الگوست و مردم به او اقتدا می کنند. تجملات او باید بسیار کمتر از حد متوسط باشد، لباسش پاک باشد، اما درجه یک لازم نیست، درجه دو لازم نیست بلکه تنها باید پاک باشد.

مکتب نجف / آیت الله جواهری: نظر صاحب جواهر ولایت مطلقه فقیه است / روش زندگی طالب علم باید یکتفی بقلیل باشد


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

خودکشی 2 برادر تهرانی در کمتر از یک ماه با قرص برنج / عطاری ها مقصر هستند + نظر کارشناسی