با اینحال آمریکا همواره ضمن حمایت مالی از رژیم پهلوی اعتقاد داشت تداوم حکومت ایران نیازمند اصلاحات اساسی در این کشور است. ازاینرو همواره بر ضرورت اصلاحات ساختاری در ایران تأکید میکرد. همزمانی این مسئله با بازگشت برخی از ایرانیان حاضر در آمریکا -که در دانشگاههای معتبر این کشور مثل هاروارد تحصیلکرده بودند- سبب شد تا شیوه برنامهریزی اقتصادی در ایران دچار تحول بشود.
سازمان برنامه که در سال ۱۳۲۷ راهاندازی شد، وظیفهاش برنامهریزی و نظارت توسعهای و راهبردی نظام اقتصادی و اجتماعی کشور بود. این سازمان با ورود نیروهای جوان عمدتا تحصیل کرده در آمریکا در سالهای اواسط دهه 30 و در طول برنامه هفت ساله دوم عمرانی عملا به سرپل رسوخ تفکر جدید امریکایی در حوزه توسعه در ایران تبدیل شد. این تفکر مهمترین اولویت خود را ایجاد تحول ساختاری در ایران از طریق طراحی و تدوین مدل جدیدی از برنامهریزی در برنامه سوم عمرانی قرار داد. الحاق افرادی مانند خداداد فرمانفرمائیان، رضا مقدم به کادر سازمان برنامه و بودجه و ایجاد دفاتر اقتصادی و برنامهریزی به همت مشاوران اعزامی هاروارد به توسعه بیشتر نفوذ تفکر آمریکاییها در ایران انجامید.
تفکر هاروادیها
اما تفکر هاروادیها چه بود؟ شیوههای تحقق این تفکر چگونه ممکن بود؟ و آنها در راستای تحقق تفکر خود چه اقداماتی انجام دادند؟ یکی از تفکرات اینها امکان رشد کشورهای جهان سوم از روشهایی غیر از راههای شوروی بود. در واقع هارواردیها درصدد بودند تا مانیفیستی برای توسعه کشورهای جهان سوم تدوین کرده تا بتوانند ضمن پاسخ گویی به برخی از نیازهای آنها، این کشورها را از افتادن به دامان بلوک شرق محفوظ بدارند.این افراد اعتقاد داشتند، شرط رسیدن به رفاه اجتماعی، پیشرفت اقتصادی است. این مسئله با ایجاد بنگاههای اقتصادی به منظور تامین نیازهای داخلی، اصلاحات ارضی به منظور تامین نیروی انسانی مورد نیاز صنایع و ایجاد طبقهای مصرف کننده برای محصولات کارخانهها، ایجاد بانکها و موسسات مالی به منظور تامین سرمایه مورد نیاز صنایع، میسر میشود.
هارواردیها به دلیل اینکه اقتصاد ایران را سنتی و مبتنی بر کشاورزی میدانستند اعتقاد داشتند گذر از اقتصاد سنتی نیازمند اصلاحات ارضی است از این رو شاه را ترغیب میکردند این مسئله را زودتر به جریان بیندازد.
هارواردیها اعتقاد داشتند تا زمانی اقتصاد ایران سنتی است، امکان انباشت سرمایه در این کشور فراهم نبوده و در نتیجه هیچ تغییر اجتماعی روی نمیدهد.
با این حال آنها به دلیل اینکه طبقه سرمایهدار در ایران را ضعیف ارزیابی کرده و براساس برآوردها سود تجارت در ایران را بیشتر از تولید ارزیابی می کردند اعتقاد داشتند که باید بانکها با دادن وام با بهره اندک از صنایع حمایت کنند تا امکان عبور ایران از اقتصاد سنتی به صنعتی فراهم شود.
دار و دسته هارواردیها در تهران
اینک در بحبوحه گفتوگو از اصلاحات، مسوولان وزارت خارجه هشدار میدادند که تشکیل دولت مصدقی موجب فروپاشی سازمان پیمان مرکزی (سنتو)، نفوذ کمونیستها در دولت ایران و چالش با قراردادهای منعقده با شرکتهای نفتی غربی خواهد شد. به گفته آنها، شاه این ذکاوت و زیرکی را داشت که با این گروه ارتباط برقرار کند و مسوولیت این کار را بر عهده گیرد؛ ایالاتمتحده باید او را به حال خود بگذارد.(1)بسیاری از مقامات دولت با نتیجهگیریهای وزارت خارجه موافق نبودند، یکی از مصرترین این مقامات کنت هانسن معاون سازمان برنامهریزی و بودجه بود.
در بهار ۱۹۶۱/۱۳۴۰ تحولات در تهران از تبادلنظرهای گروهکاری تالبوت پیشی گرفت. در اردیبهشتماه، جبهه ملی که سردی واشنگتن را نسبت به شاه احساس کرده بود، تظاهرات معلمان، دانشآموزان و کارکنان دولت را علیه تقلب در انتخابات، سوءمدیریت اقتصادی و فساد سازمان داد. الهیار صالح که نماینده بود در صحن مجلس دولت شریف امامی را مورد حمله قرار داد، در حالی که در بیرون مجلس در میدان بهارستان انبوه معلمان و دانشآموزان در اعتراض به حقوقهای ناکافی گردآمده بودند. تظاهرات با همدلی عمومی روبهرو شد. سپس پلیس بدون اخطار به روی تظاهرکنندگان آتش گشود و یک معلم را کشت.
هزاران معلم در مراسم تشییع جنازه شرکت کردند. شریف امامی استعفا کرد. ادوارد ویلز سفیر آمریکا به پرزیدنت تلگرام زد که روز بعد، ۱۶ اردیبهشت، برای دولت بسیار حساس خواهد بود. «اگر تظاهرات بزرگی برپا شود و اگر نیروهای امنیتی از گشودن آتش در صورت نیاز خودداری ورزند، پیامد آن ممکن است رژیم شاه را به شدت تهدید کند.»در این برهه شاه برای نجات تاج و تختش به علی امینی روی آورد. پس از انجام مذاکرات مربوط به قرارداد کنسرسیوم نفتی در سال ۱۳۳۳ و کسب احترام نمایندگان انگلیس و آمریکا، شاه در ۱۳۳۴ او را از کشور دور ساخت و به سفارت در ایالاتمتحده فرستاد. امینی تحسین بسیاری از مقامات برجسته واشنگتن، از جمله سناتور کندی آن زمان را برانگیخت.
امینی در ۱۷ اردیبهشت پست نخستوزیری را تحویل گرفت. او اختیارات گستردهای دریافت کرد و انتظار زیادی از او میرفت. یکی از روزنامههای اصلی تهران ادعا کرد ایرانیان «تشنه اصلاحات» هستند و اظهار داشت امینی «هرچه جدیتر باشد»، محبوبیتش بیشتر خواهد شد.
اگر کسی خارج از جبهه ملی وجود داشت که بتواند نظم را اعاده کند، امینی بود. در این مورد همه در واشنگتن موافق بودند. از نظر تجددگرایانی چون هانسن، او چشماندازی از اصلاحات به دست میداد و از نظر سنتگرایان، یک عضو گارد قدیمی بود. جان بولینگ، با نگاهی به شرایط آن زمان، نوشت هر کسی «تصور میکرد» که امینی قادر خواهد بود «در برابر شاه مقاومت کند.»
گروه کاری رییسجمهور، تحتتاثیر رویدادهای ایران، در گزارش نهایی خود نظر داد که ایالاتمتحده باید بیشتر از دولت ایران و کمتر از شاه حمایت کند و نتیجه گرفت: «تحول عمیق سیاسی و اجتماعی به هر شکلی تقریبا اجتنابناپذیر است.» پشتگرمی دادن به امینی آخرین و بهترین شانس برای تحول مسالمتآمیز بود. این گزارش با تدارک ملاقات پرزیدنت کندی با نیکیتا خروشچف، نخستوزیر شوروی در وین در خرداد مصادف شد. مقامهای واشنگتن انتظار داشتند که رهبری شوروی مانند گذشته ایران را متهم سازد و او آنها را ناامید نکرد.خروشچف رژیم ایران را ارتجاعی و غیردموکراتیک خواند و ایالاتمتحده را به خاطر حمایت از آن مورد انتقاد قرار داد. رییسجمهور با گفتن اینکه «اگر شاه شرایط را برای مردم بهبود نبخشد، تحول ناگزیر خواهد بود»، جاخالی داد.
رییسجمهور که بحران تابستان آن سال در برلین حواسش را پرت کرده بود، در مورد گزارش گروه کاری اقدامی فوری به عمل نیاورد. مقامات آمریکایی منتظر بودند تا کندی سیاست آمریکا را در مورد ایران تعیین کند، اما خیلی نگران این تاخیر نبودند، چراکه انتصاب امینی کاردان به سمت نخستوزیری ایران به آنها دلگرمی میداد که باور کنند که اوضاع در ایران تحتکنترل است.(2)
باوجود هشدارهایی که افراد کارشناس در خصوص تز فکری هارواردیها میدادند و باوجود برکناری ابتهاج از سازمان برنامه، رسوخ این تفکر در اقتصاد کشور سبب شد تا برنامههای چهارم و پنجم تحت تأثیر اینها نوشته شود، بهطوریکه اجرای آنها به افزایش بیشتر شکاف اجتماعی منجر شد و بهخصوص زمانی که دولت در سالهای 55 و 56 به دلیل کاهش درآمدهای نفتی نمیتوانست برنامههای توسعه را ادامه دهد، کشور دچار بحران اقتصادی گردید و با نرخ تورم فزایندهای مواجه شد که این مسئله خود را بهصورت بحران اجتماعی نشان داد.
پی نوشت:
1- توسعه بدون عدالت، سیدمحسن موسویزاده جزایری، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
2- روزنامه دنیای اقتصاد