درباره کتاب «انقلاب علمی»


مجموعه‌ای از رویدادها در قرن‌های شانزدهم، هفدهم و پس از آن، جهان را به‌کلی دگرگون کردند. سواحل شرقی مدیترانه، آسیای صغیر، عراقین و خراسان اهمیت تاریخی خود را از دست دادند و مناطقی دورافتاده که نامی از آنها در متون کهن نبود، مانند مناطق دو سوی...

مجموعه‌ای از رویدادها در قرن‌های شانزدهم، هفدهم و پس از آن، جهان را به‌کلی دگرگون کردند. سواحل شرقی مدیترانه، آسیای صغیر، عراقین و خراسان اهمیت تاریخی خود را از دست دادند و مناطقی دورافتاده که نامی از آنها در متون کهن نبود، مانند مناطق دو سوی کانال مانش و سواحل دریای شمال و سلتیک به مراکز جدید جهان بدل شدند. یکی از این مجموعه‌رویدادها «انقلاب علمی قرن هفدهم» نام دارد. کتاب‌های زیادی درباره این فرایند که بیش از صد سال طول کشید، نوشته شده، اما کتاب استیون شیپن با عنوان کوتاه «انقلاب علمی» (1996) در این میان رنگ‌وبوی دیگری دارد. شیپن از نمایندگان معاصر مکتب ادینبورو در تاریخ‌نویسی علم و به طور کلی‌تر، در مطالعات علم و فناوری است. بنیان‌گذاران و نمایندگان این مکتب سال‌ها دراین‌باره که چگونه باید علم را فهمید و چگونه باید تاریخ آن را نوشت با فلاسفه علم سنتی از یک سو و با مدافعان دیگر مکاتبِ مطالعات علم و فناوری پس از چرخش جامعه‌شناختی دهه 1970، مانند برونو لاتور، بحث کرده‌اند. کتاب «انقلاب علمی» درواقع نمونه‌ای است که عملا به ما نشان می‌دهد تاریخ‌نویسی به شیوه مکتب ادینبورو چگونه از آب درمی‌آید. ایده بنیادی در مکتب ادینبورو این است که علم فعالیتی اجتماعی است و در نتیجه، مطالعه علم نمی‌تواند صرفا به نحوی معرفت‌شناختی و فلسفی انجام شود، بلکه مطالعه علم نیز یک فعالیت جامعه‌شناختی است. ازجمله مهم‌ترین ایده‌های مکتب ادینبورو «اصل تقارن» و «اصل بی‌طرفی» هستند. این اصول به شکل خلاصه می‌گویند همان نوع عللی که موجب پدیدآمدن و پذیرش یا رد نظریه‌های صادق می‌شوند، عاملِ طرح و پذیرش نظریه‌های کاذب نیز هستند. بنابراین، مورخ یا تحلیلگر علم نباید از پیش برخی نظریه‌ها را صادق در نظر بگیرد و آنها را محصول مواجهه مستقیم دانشمند با جهان طبیعی بداند و برخی دیگر را کاذب در نظر بگیرد و آنها را محصول سوگیری‌های طبقاتی، اغراض یا منافع دانشمندان تلقی کند. برای مثال، در مناقشه میان گالیله و ارسطوییان، از یک سو نباید گالیله را قهرمانی بدانیم که صرفا بر مبنای شواهد ستاره‌شناختی سخن می‌گفت و از سوی دیگر، نباید ارسطوییان را مدافعان خرافه تلقی کنیم که صرفا به دلیل منافعشان در کلیسا و کرسی‌های علمی از زمین‌مرکزی دفاع می‌کردند. هم آرای گالیله و هم آرای ارسطوییان به نحوی «متقارن» هم معلول شواهد طبیعی و هم معلول اغراض اهل علم بود و مورخ علم نیز باید در این میانه «بی‌طرف» باشد؛ یعنی برنده را از قبل مشخص نکند و داستان علم را به نحوی تعریف نکند که به نظر برسد یک طرف کاملا معقول و مبتنی‌بر شواهد سخن می‌گفته و دیگری مطلقا بر مبنای اغراض و خرافه. کتاب «انقلاب علمی» متنی است که برای دانشجویان کارشناسی نوشته شده و بنابراین، درمجموع یک کتاب مقدماتی است. شیپن در مقدمه کتاب که تا حدی فنی است، به برخی از مناقشه‌ها در زمینه تاریخ‌نگاری علم اشاره می‌کند. (این اثر همچنین ضمیمه کتاب‌شناختی مفصلی دارد) فصل اول خلاصه‌ای از تحولات علم در قرن هفدهم است و از این حیث با کتاب‌های دیگری که درباره انقلاب علمی نوشته شده، تفاوت زیادی ندارد، اما آنچه کتاب را از دیگر آثار مربوط به انقلاب علمی متمایز می‌کند، بحث‌های روشنی‌بخش و درعین‌حال موجز نویسنده درباره شکل‌گیری روش علمی جدید (فصل دوم) و نسبت میان علم جدید با دین، سیاست و تکنولوژی در اروپای قرن هفدهم (فصل سوم) است. در این دو فصل است که رویکرد جامعه‌شناسانه شیپن خود را آشکار می‌کند و درمی‌یابیم که شعار «علم همچون فعالیتی اجتماعی» چگونه در عمل مبنای تاریخ‌نویسی قرار گرفته است. پرسش‌های کلیدی چنین‌اند: چگونه گروه‌های اجتماعی مختلف در شکل‌گیری علم جدید نقش داشتند؟ چگونه دانشمندان مدرن سعی داشتند خود را از باستانیان (به طور خاص، ارسطوییان) متمایز کنند؟ چگونه روش علمی جدید شکل گرفت؟ و چگونه علم با سیاست، اخلاق، دین و تکنولوژی ارتباط یافت؟ علاوه‌براین، شیپن توجه ما را به این نکته کلیدی جلب می‌کند که بنیان‌گذاران علم جدید که گاه از خود به‌عنوان «مدرن‌ها» یاد می‌کردند، تقریبا هیچ‌گاه ادعا نکردند که در حال «انقلاب‌کردن» هستند. واژه‌های «انقلاب کپرنیکی» و «انقلاب علمی» در قرن هجدهم به کار گرفته شده و در قرن بیستم تثبیت شدند. همچنین، مدرن‌ها همگی یک‌صدا نبودند و در مورد آموزه‌های کلیدی بنیادینی در علم جدید مانند ماشین‌انگاری و جسمک‌گرایی و همچنین درباره میزان مخالفت با سنت‌های علمی پیشین با یکدیگر اختلاف‌نظرهای جدی داشتند. درواقع، ایده «انقلابیون در مقابل سنتی‌ها» تا حد زیادی برساخته مورخان علم قرن‌بیستمی است. شیپن تا آنجا پیش می‌رود که کتاب را چنین آغاز می‌کند: «چیزی به‌عنوان انقلاب علمی وجود نداشت و این کتاب درباره همین موضوع است...». اگرچه این آغاز نشانگر رویکردی بسیار ساختارشکنانه درباره یک رویداد تاریخی مشهور است، اما رنگ‌وبویی کاملا ادینبورویی دارد: تاریخ‌نویسی علم نیز یک فعالیت جامعه‌شناختی است. کلان‌رویدادهای علمیِ تاریخی جایی در فضا- زمان مستقر نیستند که مورخ علم آنها را کشف کند، بلکه این کلان‌رویدادها طی فعالیت اجتماعی مورخانِ علم شکل می‌یابند و نام می‌گیرند.


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

شیمیل ها چه افرادی هستند؟