چرا گاهی زندگی به کام ما تلخ می شوند؟


چرا گاهی زندگی به کام ما تلخ می شوند؟  برخی اوقات در زندگی در اثر عوامل گوناگون احساس میکنیم که زندگی ما تهی شده است و نمی‌توانیم دیگر ادامه دهیم. پزشک دارینی: زوج‌هایی که تازه ازدواج میکنند، کمی نیاز به زمان دارند تا روحیه انها با یک دیگر سازگار شود. انها تلاش می کنند زندگی عاشقانه‌ای را داشته باشند و خاطرات خوبی را کنار هم بسازند...

چرا گاهی زندگی به کام ما تلخ می شوند؟

چرا گاهی زندگی به کام ما تلخ می شوند؟

برخی اوقات در زندگی در اثر عوامل گوناگون احساس میکنیم که زندگی ما تهی شده است و نمی‌توانیم دیگر ادامه دهیم. پزشک دارینی: زوج‌هایی که تازه ازدواج میکنند، کمی نیاز به زمان دارند تا روحیه انها با یک دیگر سازگار شود. انها تلاش می کنند زندگی عاشقانه‌ای را داشته باشند و خاطرات خوبی را کنار هم بسازند اما بعضی مواقع نمیتوانند این حالت‌ها را در زندگی خود ایجاد کنند.

بصورت طبیعی بیشتر زوج‌ها درسال‌های اول زندگی با اختلاف نظر روبرو میشوند و لازم است یاد بگیرند چگونه این اختلافات را حل کنند و بیاموزند به چه شکل با یک دیگر تبادل پیام داشته باشند.اختلاف نظرها می تواند در زمینه‌های مختلفی مانند سلیقه، ساعت خواب، رفت‌وآمد با خانواده‌ها و شیوه انجام دادن کارهای منزل، امور مالی و سایر مسائل باشد و هر کدام از زوجین دراین زمینه به مدل خودشان رفتار میکنند و برای اینکه به نقطه اشتراکی برسند ممکن است بین‌شان ناراحتی نیز ایجاد شود.

چرا گاهی زندگی به کام ما تلخ می شوند؟

نوع رفتاری که هر یک از زوج‌ها دارد از سبک زندگی فرد و مسائل شخصیتی انها نشات میگیرد. در بعضی موارد ممکن است یکی از زوجین با اختلال در بازرسی خشم و هیجان روبرو باشد و باعث شود تا همسرش برای برخورد با او گیج شود. همسر چنین فردی نمیداند چه رفتاری باعث ایجاد خشم و عصبانیت شده یا نمی داند چطور میتواند همسر خودرا آرام کند.

افرادی که دچار اختلال در نظارت هیجان و خشم خود هستند بسادگی از کوره در میروند و و ممکن است به‌دنبال رفتار پرخاشگرانه همسر، سکوت کند یا آرام برخورد کند و سعی در آرام کردن همسر خود داشته باشد یا ممکن است او هم مقابله به مثل کند که دراین شرایط هردو نفر خشم و عصبانیت یک دیگر را تشدید می کنند.

در زوج‌هایی که رفتارهای تکانشی انها در نظارت خودشان نیست، طبق معمول پس از توفان و ایجاد جنگ از همسر خود عذرخواهی و بابت رفتارهایی که داشته است ابراز پشیمانی میکند. در مورد اول زوج عذرخواهی همسر خودرا می‌پذیرد اما وقتی این نوع رفتار مداوم تکرار می شود، همسر نیز صبوری‌اش کاهش می یابد. زمانی‌که فراوانی رفتارهای غیر قابل بازرسی در فرد زیاد میشود، همسر متوجه غیرطبیعی بودن نوع و شدت ابراز هیجان خشم یا غم شریک زندگی خود میشود.

عده ای از اختلالات خلقی می تواند باعث ایجاد چنین رفتارهایی شود و برای اینکه تشخیص صورت گیرد لازم است مشخص شود که علت بروز رفتارهای پرخاشگرانه چیست و سپس مشخص کنند در طول هفته یا در طول ماه چندبار به این شدت خشمگین میشوند و هنگام ناراحتی و عصبانیت چه رفتارهایی از خودشان بروز میدهند. پس از معاینه بالینی و گفت و گو تشخیصی، مداخلات درمانی آغاز میشود.

بسیار مهم است که همسر خودرا دیوانه خطاب نکنید یا در مورد مراجعه به درمانگر یا مصرف دارو، وی را تحقیر نکنید و به او زمان بدهید تا مسائلش برطرف شود. همچنین علاوه بر درمان انفرادی از زوج درمانی نیز استفاده می شود.

جلساتی راجع به اینکه چه کنیم زندگی شیرین شود، عوامل شیرین شدن زندگی را چند مطلبش را گفتیم. ولی عوامل زیادی دارد. این عوامل را خدمت تان بگوییم. یکی از چیزهایی که باعث می‌شود که گاهی مسائلی پیش می‌آید که شیرین نیست، فرق گذاشتن بین دختر و پسر است. مثلا در خانه مرد ناراحت است.

یا زن ناراحت است که چرا مثلا بچه‌هایش پسر هستند. یا بچه‌هایش دختر هستند. قرآن بخوانم. قرآن می‌گوید: اصلاً دختر و پسر هدیه‌ی الهی است. «یَهَبُ لِمَنْ یَشاءُ إِناثاً» «شوری/49» به هرکس بخواهیم دختر می‌دهیم. بعد می‌گوید: به هرکس بخواهیم پسر می‌دهیم. اول اسم دختر را برده است.

«یَهَبُ» یعنی هِبه می‌کند. می‌بخشد. «لِمَنْ یَشاءُ» به هرکس بخواهد «إِناثاً» است. اول خدا می‌گوید: به هرکس بخواهم دختر می‌دهم. بعد می‌گوید: به هرکس بخواهم پسر می‌دهم. حدیث داریم وقتی چیزی در خانه آوردی نوبر است، اول به دخترها بده و بعد به پسرها بده.

1- دوری از تبعیض میان دختر و پسر

بعضی از افراد زندگی‌شان تلخ است برای اینکه به خانمش می‌گوید: چرا بچه‌ی من دختر است؟ یا چرا بچه‌ پسر است؟ حدیث داریم وقتی به امام سجاد می‌گفتند: خدا بشما بچه داده است. می‌فرمود: سالم است؟ گفتند: بله! گفت: الحمدلله رب العالمین. اصلاً نمی‌پرسید: پسر است؟ دختر است؟ می‌گفت: چه فرقی می‌کند؟ اصلاً نمی‌پرسید پسر است یا دختر؟ بنابراین یکی از عوامل تلخ شدن،

گیر دادن به اینکه من پسر می‌خواهم. من دختر می‌خواهم. این حرف‌ها چیست؟ خدا حکیم است. ما که حکیم نیستیم. خیر می‌خواهی؟ مگر آدم نمی‌تواند از دختر خیر ببیند؟ مگر آدم نمی‌تواند از پسر خیر ببیند؟ این باورهای کج و خیال‌های واهی، نادرست، باعث می‌شود که زندگی تلخ شود. من چند تا را در جلسه‌ی قبل نوشتم. تتمه‌ی آن هم اینجا بنویسم. حالا نمی‌دانم چند تا آنجا گفتم؟

1- راضی بودن به فرزند، خواه پسر یا دختر. من همه ی‌ی بچه‌هایم دختر هستند. به همین قرآن سوگند اگر خدا از من بپرسد می‌خواهم به تو ده تا بچه‌ی دیگر بدهم، چه بدهم؟ می‌گویم: هر طور دوست داری؟ به من چه که پسر است یا دختر؟ خالقش تو هستی. رزقش با تو است. عزت و ذلتش به دست تو است. من چه کاره هستم؟ چیزی نگویید. چون وقتی می‌گویی خدایا اینطورش کن. مثل اینکه مثلا خدا نمی‌تواند خدایی کند آن وقت تو داری خدایی رابه خدا یاد می‌دهی. خیلی هم به خدا بر می‌خورد، که این بندگی خودش را بلد نیست، دارد خدایی را یاد من می‌دهد.

2- چشم نداشتن به مال همسر؛ یک سری از خانواده‌ها که تلخ هستند، این است که… چشم نداشتن به مال همسر. گاهی وقت‌ها خاله وارسی می‌کنیم. چند داری؟ امروز چقدر پیدا کردی؟ و این مسئله‌ی مهمی است. یا به عکس شوهر بپرسد خانم شما که کار می‌کنید، در آمد دارید حقوقت چقدر است؟

پولت را کجا گذاشتی؟ پیش چه کسی گذاشتی؟ این چشم نداشتن است. وقتی چشم داشت هست، توقع بالا می‌رود آن‌وقت زندگی تلخ می‌شود. «عزَّ من قَنع» «غررالحکم/ص392» هرکس قانع باشد عزیز است. در آخوندها هم همینطور است. روحانیونی که به مال مردم نگاه نمی‌کنند، خیلی عزیز هستند. اگر خدای نکرده یک روحانی روی مال مردم حساس شد، از چشم مردم می‌افتد. همه ی‌ قشری همینطور هستند. هرکس دارد، دارد. ندارد، ندارد. به من چه که دارد؟

2- پذیرش انتقادهای همسر

انتقاد پذیری زندگی را شیرین می‌کند. انتقاد پذیری؛ یعنی قبول کنم که من اینجا اشتباه کردم. یعنی اگر همسر به همسرش گفت: شما یک اشکال دارید. بگوید: حق با شما است. درست می‌گویی. بگوید: درست می‌گویی، به پایان رسید و رفت. آقا حق با شما است. به پایان رسید. اما وقتی بگویم: نخیر! وقتی نمی‌خواهم انتقاد بپذیرم، آنوقت او یکی می‌گوید. او یکی می‌گوید. بابا! اشکال است. اشتباه کردم.

انتقاد پذیری خیلی خوب است. اجازه بدهیم یک کسی با ما حرف بزند. هدهد یک پرنده‌ی کوچکی است. آمد به سلیمان گفت: حضرت سلیمان تو پیغمبر هستی. مهم هستی. اما من یک چیزی بلد هستم، که تو بلد نیستی. عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است. «أَحَطْتُ بِما لَمْ تُحِطْ بِهِ» «نمل/22» من احاطه دارم به چیزی که تو هم که پیغمبر هستی نمی‌دانی. یعنی هدهد به سلیمان پیغمبر می‌گوید: چیزی می‌دانم

که تو نمی‌دانی. می‌گوید: خیلی خوب! قصه چیست؟ می‌گوید: بله! چیزی که تو خبر نداری این است. آن وقت قصه‌اش را نقل می‌کند. حضرت سلیمان هم قبول می‌کند. می‌گوید: راست می‌گویی. حق با شما است. ببینید این انتقادپذیری زندگی را شیرین می‌کند.

خود شما، حالا شما همه ی راننده‌ی تاکسی هستید. اگر من بشما بگویم: آقا اینجا حق با شما است من اشتباه کردم. خود شما علاقه‌ات به من بیشتر می‌شود. می‌گویی: این قرائتی شیخ خوبی است. به او ایراد گرفتم، گفت: حق با تو است. اما اگر می‌گفتم: نخیر! بعضی‌ها زیر بار نمی‌روند.

3- پوزش‌خواهی از اشتباهات

پوزش خواهی زندگی را شیرین می‌کند. انتقاد پذیری یعنی اشکال را قبول کند، بعد از انتقاد پذیری این را کنارش بگذاریم، انتقاد پذیری و عذرخواهی. آقا ببخشید من اینجا این حرف را بیخود زدم. امام در وصیت نامه‌اش نوشت که اگر تقصیری یا قصوری از من سر زده است، از امت عزیز پوزش خواهی می‌کنم.

بسیاری از افراد وقتی این تکه را می‌خواندند گریه می‌کردند. امام از امت پوزش خواهی می‌کند. امامی که یک ملت اسیر شاه رابه آن ها آزادی داد. زمان شاه خیلی از شهرها مردم نمی‌دانستند که نماینده مجلسشان چه کسی‌ هست؟ همین حالا شورای اسلامی را مردم تعیین می‌کنند. نمی‌دانم مجلس را مردم تعیین می‌کنند. رئیس جمهور را مردم تعییین می‌کنند. خبرگان را مردم تعیین می‌کنند. یعنی کسی از مردم نمی‌پرسید نظر تو چیست؟ همه ی می‌ترسیدند. همین حالا… در عین حال عذرخواهی می‌کند. انتقاد پذیر باشیم.

4- نگاه مثبت به زندگی

توجه به داشته‌ها، نه نداشته‌ها! زندگی را شیرین می‌کند. یاد داشته‌ها نه نداشته‌ها. وقتی آدم دائم یاد نداشته‌ها بود، خلقش تنگ می‌شود. در خانه سیب‌زمینی نیست. پیاز نیست. تخم‌مرغ نیست. نیست، نیست، نیست، نیست! این زندگی است؟ آخر این زندگی را ول کردی.

این چیست؟ او هم می‌گوید: هزار و یک گرفتاری دارم، تو دیگر ولم کن. اما خوب چهار تا چیزی نیست چند تا چیزی هست. قند هست. چای هست. نمک هست. زرد چوبه هست. گوشت هست. نمی‌دانم برنج هست. برق هست. آب هست. گاز هست. خوب یک چهل تا چیز هست. چهارتا هم چیز نیست. مثل مگس نباشیم. مگس دائم می‌آید و روی زخم می‌نشیند. همه ی‌ی بدن سالم است، یک خرده زخمی است، باید بگوییم: کیش!

بلندش کنیم دوباره می‌آید روی زخم می‌نشیند. مگس نباشیم که دائم روی زخم بنشینیم. مریض می‌شوی. آخ، ناله! ای خدا! ببینید چند وقت است سالم هستی؟ این مقدار سالم بودی حالا یک شب دوشب هم مریض هستی. ده‌ها ماه، صدها ماه، سالم بودی، حالا ده روز هم مریض هستی. اگر انسان یاد داشته‌ها باشد، زندگی شیرین است. یاد نداشته‌ها باشد، زندگی‌‌اش تلخ می‌شود. هر چیزی را از یک زاویه می‌شود نگاه کرد.

بنده می‌بینم یک ماشینی در گل فرو رفته، زنجیر و طناب هم نیست که بیرون بکشم، می‌آیم می‌گویم که: والله ببینیم این عمامه من کار طناب ازآن ب می‌آید؟ می‌گویم: آقا ببینید اگر عمامه‌ی من کار طناب ازآن می‌آید، با عمامه‌ی من این را از گل بیرون بکشید. عمامه را باز می‌کند

و ماشین را از گل بیرون می‌کشند. یک نگاه این است که عمامه… آخر آخوند بی عمامه که نمی‌شود. عمامه‌ات گلی شد. دیگر این پاک نمی‌شود. جا برمی‌دارد. بشویی هم جای گل‌ها می‌ماند. این یک نگاه است. یک نگاه هم این است که بابا این عمامه رفت اما یک مسلمان از مشکل، مشکلش حل شد. آخر این با چه نگاهی نگاه کنیم. مشکل مسلمان حل شد، لذیذ است. عمامه‌ام کثیف شد… یعنی ما خودمان می‌توانیم با نگاه زندگی را شیرین کنیم. با نگاه زندگی را تلخ کنیم.

5- تواضع در برابر دیگر انسان‌ها

یک استاد دانشگاه بود شب عید قربان حاجی‌ها در مشعر هستند. مشعر حدود دو میلیون حاجی در بیابان، خیمه و ساختمان هم نیست. همه ی‌ صحرا است. فقط کفن پوشیدند. یک لنگ سفید، یک لنگ… دستشویی و دستشویی هم صف‌های طولانی دارد، مثلا بیست ‌تا دستشویی است هر دستشویی هم بیست نفر در صف هستند. یک استاد دانشگاه در صف ایستاده بود. من هم کنار استاد دانشگاه بودم. یک سیاه پوست

جلوی استاد دانشگاه بود. وقتی می‌خواست دستشویی برود برای این که یک وقت لباس‌هایش آلوده نشود، حوله‌اش را برداشت و گفت: نگه‌دار بروم برگردم. آن سیاه پوست به این استاد دانشگاه ایرانی حوله‌اش را داد ودر دستشویی رفت. حالا من گفتم، این استاد خواهد گفت: بابا ما در ایران استاد دانشگاه بودیم حالا آمدیم اینجا باید لباس‌های یک سیاه‌پوست آفریقایی را نگه داریم. من دیدم استاد

دانشگاه عجب استاد بالایی بود. گفت: اینجا چه سرزمینی است؟ چه جای قشنگی است. چقدر مردم به هم اعتماد می‌کنند؟ سفید و سیاه دیگر مطرح نیست. استاد دانشگاه و عوام مطرح نیست. این چقدر به من اعتماد می‌کند که می‌گوید: این… آخر چیزش هم بود این چیز که پول در آن است. همیونی هست که پولشان

را در آن می‌گذارند. می‌گفت: ببین چقدر اطمینان… یعنی دیدم استاد دانشگاه با نگاه مثبت نگاه می‌کند. سرزمین صفا، سرزمینی که نژاد پرستی در آن نیست. سرزمین اعتماد، سرزمین پرستش، او با آن نگاه، نگاه می‌کند. یک استاد دانشگاه هم خدای نکرده ممکن است بگوید: یعنی چه؟

مردم… ندارند. حساب نمی‌کند که… خوب مردم را باید… یعنی می‌شود گفت: چرا مردم مرا نشناختند، غصه بخورد. می‌تواند بگوید: مردم چقدر خوب هستند که نشناخته اعتماد می‌کنند، لذت برد. یعنی با نگاهها زندگی شیرین می‌شود. با نگاهها زندگی تلخ…

خوب یکی از چیزهایی که زندگی را شیرین می‌کند، یا تلخ می‌کند، این تبلیغات تلویزیونی مهم است. در بعضی فیلم‌ها مرد سالاری است. بدآموزی دارد. زن ‌سالاری است. بدآموزی دارد. این کسانی که برای تلویزیون فیلم تهیه می‌کنند، اینها باید مواظب باشند، رشد در آن باشد. زن را پرخاشگر، یا مرد را پرخاشگر، فرزند را پرخاشگر، این فیلم‌ها هم می‌تواند زندگی را تلخ و شیرین کند. گاهی یک فیلم زندگی رابه هم می‌زند.

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه گوناگون

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


دکتر سمیرا آل سعیدی کیست؟