گفت‌وگو با ادریس بختیاری درباره جدیدترین دفتر شعرش و مسائل شعر خراسان/ خوب نوشتیم اما اقبال نداشتیم


گفت‌وگو با ادریس بختیاری درباره جدیدترین دفتر شعرش و مسائل شعر خراسان/ خوب نوشتیم اما اقبال نداشتیم

هما سعادتمند: نام ادریس بختیاری را می‌توان در فهرست شاعران جوان خراسان نوشت، جوانی که سال ١٣٩۴ نازک‌خیالی‌های شاعرانه‌اش را نخستین‌بار با چاپ «دره ماروس» با مخاطبانش در میان گذاشت و با اقبال خوبی هم روبه‌رو شد.بختیاری از آن روزگار تا...


هما سعادتمند: نام ادریس بختیاری را می‌توان در فهرست شاعران جوان خراسان نوشت، جوانی که سال ١٣٩۴ نازک‌خیالی‌های شاعرانه‌اش را نخستین‌بار با چاپ «دره ماروس» با مخاطبانش در میان گذاشت و با اقبال خوبی هم روبه‌رو شد.
بختیاری از آن روزگار تا به امروز همچنان دست‌به‌قلم بوده است و دنیا را در صافی کلمه روشن می‌کند. کتاب «ترانه‌های اورشلیم» دومین مجموعه شعر این شاعر است که چندی پیش در حوزه هنری مشهد نقد شد. درپی این رخداد فرصتی فراهم شد که پای حرف‌های او بنشینیم و از شعر بشنویم.

شما در مجموعه شعر «ترانه‌های اورشلیم» به سرودن شعر بلند دست زده‌اید و این یکی از وجوه تمایز این مجموعه و مجموعه‌‌شعرهای دیگری است که در یکی دو دهه اخیر سروده شده‌اند. در زمانه‌ای که همه از مجازی و موجز شدن حرف می‌زنند، ادریس بختیاری چه هدفی را از این بلندسرایی دنبال می‌کند؟
ما در ادبیات کلاسیک هم قالب‌های متنوعی داریم و شاعران بسیاری در کنار سرودن غزل و رباعی، قصیده و مثنوی هم می‌سروده‌اند. این بسته به طبع شاعر رخ می‌دهد. در واقع، کارهای کوتاه یا به‌اصطلاح ساندویچی و فست‌فودی که در دهه ٧٠ شیوع پیدا کرد، خود، اعتراضی بود به رواج بازی‌های زبانی و حشو. در این دوره، رواج جریان کوتاه‌نویسی در کنار جریان ساده‌نویسی، شعر را لاغر و ضعیف کرد. ممکن است شیوه کوتاه‌نویسی موفقیت‌های چشمگیری برای شاعر رقم بزند اما هر کسی باید تکلیفش را با خودش روشن کند. گمان نمی‌کنم کوتاه یا بلندنویسی تصنعی اتفاق بیفتد و این مسئله با ذائقه و درون شاعر در ارتباط است. ذائقه من در «ترانه‌های اورشلیم» به سمت بلندسرایی پیش رفت و حقیقت این است که گاهی حس می‌کنم شاید دیگر نتوانم کار کوتاه بنویسم. این رخدادی درونی است و همان‌طور هم الهام شده است؛ یعنی من سعی نکردم چیزی را قیچی کنم.

یکی از ساختارشکنی‌های شما در این مجموعه پشت سر هم نویسی شعرهای بلند بود، بی‌آنکه نامی برای هیچ‌یک در نظر گرفته شود. دراین‌باره توضیح می‌دهید؟
ساموئل بکت می‌گوید همه جمله‌ها می‌توانند نماینده یک جمله باشند. همه آن شعرها می‌توانستند یک اسم داشته باشند. البته این درباره شعر کوتاه کمی متفاوت است. مثلا در هایکو، حسی گذرا با تعابیر و تصاویری در خیال شاعر ساخته می‌شود و عبور می‌کند. به همین سبب، در «ترانه‌های اورشلیم» انتخاب نام برای کارهای کوچک تا اندازه‌ای مزاحمت ایجاد می‌کرد زیرا من تلاش کردم ‌سه مجموعه شعر را درقالب یک مجموعه ارائه کنم. در واقع، من در این مجموعه به دنبال کشف این مسئله بودم که آیا شعرها این ظرفیت را دارند که در مجموع خود شعر واحدی تلقی شوند. برای رسیدن به پاسخ این پرسش، ناگزیر بودم شعرها را به شکلی غیر‌الهامی و مهندسی‌‌وار پشت سر هم بنویسم، به‌طوری که یک شعر بلند به نظر بیایند در حالی که از یکدیگر مستقل نیز هستند.

شما در مجموعه جدید خود از تک‌گویی‌های درونی نیز استفاده کرده‌اید. چه اندیشه‌ای در پس به‌کارگیری این شیوه وجود داشت؟
گمان می‌کنم این جهان متنی در کتاب قبلی هم بود و سایه‌هایی از مونولوگ‌نویسی در مجموعه «دره ماروس» هم دیده می‌شود که می‌تواند با هدف صورت گرفته باشد. حس خودم این است که شاعر در کالبد یک شخصیت فرو می‌رود که آن شخصیت می‌تواند زندانی، عاشق یا شخصیتی از هر ژانری باشد. شاعر سپس از زبان او شروع به واگویه می‌کند تا موقعیتی خاص ‌ایجاد کند. تا از قلم نیفتاده است بگویم که یکی از مشکلات شعر آزاد امروز ناتوانی‌اش در ایجاد موقعیت خاص است. برای همین هم بیشتر شعرها نام و شخصیت ندارند.

چرا ما قادر به خلق موقعیت خاص در شعر آزاد نیستیم؟
بیشتر شاعران آزادنویس ما نمی‌توانند، چون هنوز عینی و تجربی نمی‌نویسند. شعرهایشان از راه احضار و استخدام کلمات شاعران دیگر به دست آمده است. ما به جای اینکه زندگی کنیم و آن را به شعر در بیاوریم، می‌رویم شعر می‌خوانیم و این می‌شود که ذهن ناخودآگاه ما از دایره واژگانی آن شعر یا مجموعه شعرها پر می‌شود. در نهایت هم ما با همان کلمات و توصیف‌ها شروع به سرودن می‌کنیم.

شما تا چه اندازه تلاش کرده‌اید که شعرتان را خودتان تجربه کنید؟
من همیشه دوست داشته‌ام‌ خودم شعرم را زندگی کنم. به دنبال شعری بوده‌ام که علاوه بر اینکه روایت خودم است، جنس زیبایی‌شناسی داشته باشد و ادبیات حرفه‌ای باشد؛ یعنی خودم تمایلم این بود اما نمی‌دانم تا چه اندازه موفق بوده‌ام.

به نظر می‌رسد با اینکه بسیاری از شاعران خراسان در سال‌های اخیر حرکتی رو به جلو را در شعر تجربه کرده‌اند، ما با رخوت و خمودگی در شعر خراسان روبه‌رو هستیم. دلیل این رخداد چیست و وضعیت شعر خراسان را چطور ارزیابی می‌کنید؟
شاید دلیلش این باشد که شعر خراسان هیچ رسانه‌ای ندارد. جشنواره‌های مهم ادبی در پایتخت برگزار می‌شوند. مجله‌های ادبی در پایتخت منتشر می‌شوند. خبرگزاری‌های ادبی و جلسات شعر در پایتخت هستند. کار ادبی در مشهد مثل این است که شما در روستایی کوچک مشغول نوشتن باشید و در این میان، ساز و کاری باید بیاید و شما را کشف کند.
مسئله بعدی لابیگری‌هایی است که بیداد می‌کند. یکی دیگر از مشکلات این است که برای شرکت در جشنواره‌ها باید موضعی مشخص داشته باشید یا در نهایت باید مثل رضا بروسان خوش‌اقبال باشید تا بتوانید جایزه خبرنگاران را در کمتر از یک سال بگیرید. نسل ما این بخت را نداشت ولی خیلی خوب نوشته است.
نکته بعدی فقر مخاطب در خراسان است. در واقع، اختلاف میان نهادهای دولتی و خصوصی شعر در خراسان سبب انزوای بسیاری از شاعران شده است. این انزوا شاید در نوشتن یا جنبه‌های زیبایی‌شناسی کار شاعر تأثیر نداشته باشد اما قطعا با آسیب به رابطه مخاطب و نویسنده، سبب آسیب جدی به شعر خراسان می‌شود. برای رفع این مشکلات، باید آدم‌های جدی بیایند درباره این شعرها گفت‌وگو کنند،
چیزی که این روزها رخ نمی‌دهد. باید راجع به ادبیات نو و کارهای جدید حرف زد تا بتوان برای شعر خراسان کاری انجام داد. برای نمونه، راجع به بروسان چند نفر و چقدر نوشتند؟ فقط همین‌قدر می‌دانند که آدمی که نبوغ داشته آمده و رفته است. الهام اسلامی یا شهرام شیدایی شاعر دهه ٧٠ را که اصلا نمی‌شناسند. برای همین است که می‌گویم راجع به ما هم کسی صحبتی نمی‌کند، مگر اینکه ٣٠ یا ۴٠ سال بگذرد.

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه فرهنگی و هنری

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


فیلم/ لحظه واژگونی خودروی بن‌گویر با عبور از چراغ قرمز