عطر نفست پر کرده هوارا چه بی اراده می کشاند به سویت مرا ،،،، چه بی تابانه می خوانمت وصدای قدمهایی که نزدیک می شوند ،،، آه ازفاصله ای که باید باشد چه...
شب را برایت شعر میخوانم تا صبح که انکار خواهی شد گاهی برای آنکه میخواهیش همراه نه، اجبار خواهی شد من دوستت دارم ولی هرگز حرفی زِ چشمانم نخواهی دید...