تمام جان
تو نیمه ی جان نه، تمام جانم هستی معشوقه ی یک نه، هر دو جهانم هستی من عاشق چشم و برق نگاهت گشتم پر عشوه و ناز و دلستانم هستی با عشوه ی خویش نَفَس بُریدی از من تو دشمن جان نه، عمر جاودانم...
تو نیمه ی جان نه، تمام جانم هستی
معشوقه ی یک نه، هر دو جهانم هستی
من عاشق چشم و برق نگاهت گشتم
پر عشوه و ناز و دلستانم هستی
با عشوه ی خویش نَفَس بُریدی از من
تو دشمن جان نه، عمر جاودانم هستی
دیوانه ی روی تو هست آیا چون من؟
تو مرز جنون نه، بلکه بیکرانم هستی
با این دل زار نشسته ام در خلوت
مرگست که قسمتِ دیگرانم هستی
در گوشه ی قبر چو ساز خاموشم من
صد حرف نگفته ی بی امانم هستی
سختست که بوی تو را ندارم ای گل
تک شاخه ی خوشبوی آشیانم هستی
خوشبخت ترین روز این زمین شد روزی
سیمای تو بینم که ارمغانم هستی
1403 2 10