غربتِ پروانه
عشقم بقا از حضرتِ افسانه دارم شمعم نشان از غربتِ پروانه دارم... مننیستمجز تکرارِ یک اندوهِشیرین شاهم اگر چه خانه در ویرانه دارم... دردی نشسته لابهلای لحظه هایم کوهم کهبا خود غصهای مردانه...
عشقم بقا از حضرتِ افسانه دارم
شمعم نشان از غربتِ پروانه دارم...
مننیستمجز تکرارِ یک اندوهِشیرین
شاهم اگر چه خانه در ویرانه دارم...
دردی نشسته لابهلای لحظه هایم
کوهم کهبا خود غصهای مردانه دارم...
من با غمِ تو عهد بستم، از آن روز
سرمستیام را از تبِ میخانه دارم...
درمن شکستنهایِ بسیارینهفتهست
من عاشقم در قلبِ آتش خانه دارم...
با منتظر خو کردهام بعد از تو اییار
با خویشُتن من عاشقی دیوانه دارم...
شمعم نشان از غربتِ پروانه دارم...
مننیستمجز تکرارِ یک اندوهِشیرین
شاهم اگر چه خانه در ویرانه دارم...
دردی نشسته لابهلای لحظه هایم
کوهم کهبا خود غصهای مردانه دارم...
من با غمِ تو عهد بستم، از آن روز
سرمستیام را از تبِ میخانه دارم...
درمن شکستنهایِ بسیارینهفتهست
من عاشقم در قلبِ آتش خانه دارم...
با منتظر خو کردهام بعد از تو اییار
با خویشُتن من عاشقی دیوانه دارم...