شرح حال


شرح حال

کمر شکسته، پای لنگ ودست زیر سنگ من را مجالِ یک قدمی نیست سیر بخند آبدیده خشک، لبها بسته، دل با کوهِ غم شرحِ حالِ من خوشست تنها برای تو ،پسند ازجبینِ هفت وهشت کس رویتِ غمها نکرد چند صدایِ توله...


کمر شکسته، پای لنگ ودست زیر سنگ
من را مجالِ یک قدمی نیست سیر بخند
آبدیده خشک، لبها بسته، دل با کوهِ غم
شرحِ حالِ من خوشست تنها برای تو ،پسند
ازجبینِ هفت وهشت کس رویتِ غمها نکرد
چند صدایِ توله یی دادم برایت ارجمند
حال بهتر ، روز خوشتر ،فالِ عالی را نگر
می رسد جای غمی گویند شادی چندچند
شرح حال فوق تنها حالِ زارِ من نبود
حالِ صدها همچو من درقید مغزِ در کمند
صبح نمی آید بیا با عشق یک چندی بخند
بر همان های که شادت می‌کنند دل را مبند
گر نه چون من از فلک تا این زمین
غمها را می‌شماری ماده ماده بند بند




اهنگ حجاز