داستان جواد خیابانی و عادل فردوسی پور کمکم دارد شبیه داستان «بروس لی» و «جکی چان» می شود؛ بروس لی جوان و پر تلاش و خودرای و خودمحور و دانش آموخته فلسفه که اتفاقا همین خودرایی و خودمحوری اش تحولی در فیلم های سینمایی رزمی به وجود آورد و در کمترین زمان ممکن پله های ترقی را پیمود و به قله شهرت دست یافت.
از خودمحوری تا نبوغ
یادم می آید برنامه ای بود در خصوص زندگی و آثار «اورسن ولز»، نابغه شهیر کارگردانی سینما که پس از مرگش ساخته شده و گزیده ای بود از آثار سینمایی او و مصاحبه با دست اندرکاران این فیلمها که جملگی در عصر خود از قطب های تراز اول هالیوود بودند در عرصه فیلمبرداری، موسیقی متن و غیره. یک نکته در مصاحبه ایشان مشترک بود، همه از دخالت ها و درگیری ها و خودمحوری های «اورسن ولز» می گفتند و این که همیشه نظر خود را در تمام زمینه ها اعمال می کرد و چیزی که مایه شگفتی بود و نبوغ «ولز» را آشکار می کرد، این بود که فیلم او در تمام امور کاندیدا یا برنده جوایز مهمی چون اسکار می شد.
نرمش هوشمندانه
به اصل مطلب بازگردیم؛ فردوسی پور نیز فردی است پر تلاش و کوشا و خودمحور و شاید این خودمحوری اش باشد که سال هاست زمینه ساز اختلاف با مدیران رده بالایی شده است.
هر چند در تمام سال ها و سر بزنگاه، نرمشی هوشمندانه انجام داده و توانسته برنامه اش را از خطر تعلیق و تعطیلی برهاند، اگر از نظری که مسائل اخیر را یک بازی رسانه ای جهت دوباره اوج گرفتن برنامه نود میداند، بگذریم، نقدهایی بر شجاعت و عدالت عادل فردوسی پور هم وارد است، به خصوص در مواقعی که یک سوی قضیه، سازمان صدا و سیماست مانند مسئله «حق پخش» که هیچ گاه به طور جدی و چالشی وارد قضیه نشد یا بازی چند سال گذشته تیم فوتبال «مس رفسنجان» مقابل «سایپا» و بازیکن غیر قانونی سایپا که تا چندین هفته و آن هم تنها بیش از یکی، دو دقیقه بدان ورود نکرد و عده ای آن را به سِمت یکی از اقوام سببی اش در شرکت سایپا نسبت دادند، یا مناظره تلفنی با
یکی از نمایندگان مجلس در خصوص جابجایی تیم های تهرانی به شهرستان ها و آنجا که نماینده نگون بخت جمله ای مبنی بر «ایمان داشتن» را به کار برد و منظورش از ایمان، آگاهی داشتن و اطلاع داشتن بود و عادل فردوسی پور با هوشمندی تمام و فرافکنی و شلوغ بازی، ایمان را به دین و مذهب و خدا و پیغمبر ربط داد، طوری که نماینده مذکور هم باورش شد منظورش همان بوده که فردوسی پور می گفته و به لکنت زبان افتاد و بازی رسانه ای را باخت.
جمع اضداد
جوانان فعال و مشتاقی را می شناسم و میشناسند که شاید زحمت بیش از هفتاد درصد متنها و گزارش ها را می کشند و تقدیم عادل فردوسی پور می کنند و مبلغ ناچیزی نصیب شان می شود و جایی هم در خاطرات مردم علاقه مند پیدا نمیکنند. آری، اگر بگذریم از همه این موارد که مطمئنا جمع اضداد است و این گونه موجبات موفقیت و محبوبیت عادل فردوسی پور را فراهم آورده است، می خواهم از منظری دیگر به مسائل نگاه کنم. همه به یاد داریم بی مهری های صدا و سیما با امثال مهدی رستم پورها، پوریا تابان ها، محمدرضا منصوریان ها، سید محمد حسینی ها و ... که آخری به نظر من دچار توهم شد و خود به بیراهه ای بدون بازگشت گام نهاد. البته پوریا تابان هم با حمایت امثال پرویز پرستویی به صدا و سیما بازگشت، ولی شاخص ترین چهره همان مهدی رستم پور است که جلای وطن کرد و به شبکه های ماهواره ای فارسی زبان پیوست.
سرنوشت نامعلوم فردوسی پور
حالا باید دید چه سرنوشتی در انتظار عادل فردوسی پور است؛ آیا همچون محمدرضا منصوریان که برنامه وزین و متهورانه «دیدار در وقت اضافه»اش را بی سر و صدا گرفتند و تقدیم «ورزش و مردم» کردند، برنامه «نود» نیز حاضر و آماده تقدیم مجری منعطفی چون جواد خیابانی خواهد شد؟ «آقا جواد»ی که روش های دلبری کردن را بسیار خوب بلد است؛ یادمان نمی رود در جشن معرفی برترینهای ورزش ایران موقع معرفی رئیس وقت سازمان تربیت بدنی، محمد علی آبادی را «پدر ورزش ایران» خواند. آیا بعد از این اتفاق، فردوسیپور مانند محمدرضا منصوریان بی سر و صدا به رادیو کوچ می کند یا همچون مهدی رستم پور، جواب مثبت به پیشنهادهای مشتاقانه و جدی شکبه های خارجی خواهد داد؟
سیاست اشتباه رسانه ملی
هر چند حذف فردوسی پور نمی تواند به راحتی مهدی رستم پور باشد، چرا که هر چه جلوتر می رویم فشار رسانه ای و افکار عمومی، قدرتی غیر قابل باور پیدا می کند. همین پارسال بود که فرماندار یکی از شهرهای استان اصفهان در دام خبرنگاری افتاد و به او توهین کرد که با انتشار فیلم جلسه در عرض چند روز برکنار شد، از طرفی «برند» عادل فردوسیپور قابل مقایسه با دیگران نیست. البته شاید حذف عادل فردوسی پور و تقدیم برنامه «نود» به دیگری برای مجریان حاضریخور و کم سوادتر خیلی بد نباشد.
کسانی که به هر طریقی می خواهند مطرح و در بورس افکار عمومی باشند و از آن جا که سواد و تخصص و پشتکار عادل فردوسی پور را ندارند، خیلی از حذفش ناراحت نمی شوند؛ کسانی که تنها افتخارشان این است در هر جایی عنوان کنند آنها امثال عادل فردوسی پور را به تلویزیون آورده اند. آری، خیلی ها آمده اند و رفته اند ولی هیچ کسی «عادل» نشد. گویند «وقتی برادرِ حاتم طائب دریافت در سخاوت بخشندگی نمی تواند با حاتم برابری کند، در چاه زمزم آن کرد که نباید می کرد».
رویکرد کمدی-ورزشی
شاید بهتر باشد از موضع دیگری هم به مسئله نگاه کنیم و شاد باشیم؛ فراموش نکنیم همه ما ایرانی هستیم و ایرانی ها ثابت کرده اند یا مسئله ای را حل می کنند یا برایش جوک می سازند که البته در مورد دوم بیشتر احساس می کنند مسئله را حل کرده اند! در تیتر یادی کردیم از جکی چان؛ او هم در سالهای ابتدایی بازیگری و فیلمسازی، رویای هماوردی با بروس لی فقید را داشت، ولی وقتی فیلمهایش با شکست تجاری مواجه شد، روی به ژانری جدید در سینما آورد؛ «کمدی-رزمی» و بسیار هم خوش درخشید.
حالا جواد خیابانی و کلا برنامهسازان رسانه ملی که چندان به بحث تجاری مسئله نمی اندیشند و «آقا جواد» هم نشان داده برای جلب توجه از هیچ کاری فروگذار نمی کند، پس بهترین راه ایجاد برنامه ای جدید با ژانری متفاوت است، مثلا «نود کمدی-ورزشی» با اجرای جواد خیابانی. مطمئن باشند در جامعه آفت زده ما که مردمش علاقه زیادی به برنامه های سوپرمارکتی دارند، خیلی خوب جواب خواهد داد، در جامعه ای که ایرج ملکی را بهتر از احمدرضا معتمدی، فیلسوف سینمای ایران می شناسند، در جامعه ای که طنزهای سخیف «نود شبی» صدها برابر بیش از طنز فاخر «کاکتوس» ساخته محمدرضا هنرمند، طرفدار داشته و دارد، مطمئنا مردم یک برنامه «کمدی-ورزشی» را بیشتر از «نود» خواهند پسندید.
مهران فیضیصفت