سیدحسن تقی زاده کیست؟
رئیس مجلس سنای ایران در زمان محمدرضا پهلوی
وزیر مختار-خارجه- ایران در بریتانیا از سال ۱۳۰۸ تا ۱۳۰۹
وزیر مختار(خارجه) ایران در فرانسه از سال ۱۳۱۲ تا ۱۳۱۳
سفیر کبیر ایران در بریتانیا از ۵ آبان ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۶
نماینده دوره پانزدهم مجلس شورای ملی از سال ۱۳۲۶.
حجت الاسلام سیدحسن تقی زاده،فرزند« آیت الله سید تقی اردوبادی » امام جماعت مسجدحاج صفرعلی در محله خیابان تبریز بود
اردوبادی صاحب مکتب« مکتبدار»بود.وی مردی عالم و زاهد، و از شاگردان شیخ مرتضی انصاری در حوزه نجف بود.
سید حسن تقیزاده در ۱۲۵۷ شمسی در تبریز متولد شد. تحصیلاتش رادرحوزه ادامه داد ، پدرش آرزو داشت فرزندش را برای اخذ اجتهاد به نجف بفرستد. سیدحسن از هشت سالگی تحصیل مقدمات عربی و از چهارده سالگی تحصیل علوم عقلی، ریاضیات و نجوم و هیئت را شروع کرد. در حکمت قدیم، طب جدید، علم تشریح و هیئت جدید درس خواند. در مدرسه آمریکایی تبریز با علوم جدید آشنا شد. اصول فقه را نزد میرزا محمود اصولی و حاج میرزا حسن فرا گرفت. او اما به دور از چشم پدرش و به همراه میرزا محمدعلیخان تربیت به یادگیری زبان فارسی و علوم غربی همت گمارد.
سید حسن تقیزاده جوانی بیست ساله بود که روشنفکران ایرانی در آخرین سالهای حکومت ناصرالدین شاه با مشاهده عقبماندگی ایران از غرب، فریاد تجددخواهی سر داده بودند. تبریز در آن روزها دومین شهر بزرگ ایران و کانونی برای روشنفکران ایرانی بود که در قفقاز و استانبول زندگی میکردند و افکار و آرایشان از طریق روزنامهها و مجلات به تبریز میرسید. تقیزاده با مطالعه اندیشههای میرزا ملکمخان ناظمالدوله، طالبوف و روزنامههای فارسی زبان خارج از کشور، نظیر اختر، پرورش، ثریا، حبلالمتین و حکمت که به تبریز میرسید و همچنین کتابهای عربی چاپ مصر و کتابهای ترکی چاپ عثمانی، تمایل فراوانی به اندیشههای سیاسی اروپایی، افکار آزادیخواهانه، ضد استبدادی و تجددطلبانه یافت. شیفتگی او به ترویج افکار عصر روشنگری چنان بود که با همراهی دوستش محمدعلی خان تربیت تصمیم به تاسیس مدرسهای در تبریز گرفت تا به تبلیغ تجددخواهی بپردازد اما این مدرسه با مخالفت علمای تبریز امکان فعالیت نیافت و محمدعلی خان تربیت و تقیزاده به جای مدرسه به تاسیس کتابفروشی روی آوردند. کتابفروشی تربیت به سرعت مرکزی برای رفت و آمد تجددخواهان و محلی برای تبادل کتابهای عربی، ترکی و نشریات فارسی زبان تجددخواه منتشره در خارج از ایران شد. این همان کتابفروشیای بود که در دوران استبداد صغیر به آتش کشیده شد. او یک سال قبل از آغاز انقلاب مشروطه به عثمانی، مصر و قفقاز سفر کرد و با روشنفکران و همچنین ایرانیان مخالف استبداد ناصری مقیم آن دیار ملاقات کرد.
مسئولیت های اجرایی «سیدحسن تقیزاده»
رئیس مجلس سنای ایران در زمان محمدرضا پهلوی
وزیر مختار-خارجه- ایران در بریتانیا از سال ۱۳۰۸ تا ۱۳۰۹
وزیر مختار(خارجه) ایران در فرانسه از سال ۱۳۱۲ تا ۱۳۱۳
سفیر کبیر ایران در بریتانیا از ۵ آبان ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۶
نماینده دوره پانزدهم مجلس شورای ملی از سال ۱۳۲۶.
تقیزاده هم مانند جلال آل احمد، روحانیزاده بود. ۱۲۵۷ در تبریز به دنیا آمد و از ۱۴ سالگی تحصیل علوم عقلی، ریاضیات و نجوم را شروع کرد. در مدرسه «مموریال» با علوم جدید آشنا شد. اصول فقه را نزد میرزا محمود اصولی و حاج میرزا حسن فرا گرفت و علوم جدید و زبان فرانسوی را نیز دور از چشم پدر، همراه با رفیقش میرزا محمدعلیخان تربیت نزد میرزا نصرالله خان سیفالاطباء به مدت پنج سال یعنی از سال ۱۲۷۸ تا ۱۲۷۳ آموخت.
حدوداً از ۲۰ سالگی، بر اثر آشنایی با نوشتههای طالبوف و میرزا ملکم خان ناظمالدوله و نویسندگان تجددخواه روزنامههای فارسی خارج از کشور نظیر اختر، پرورش، ثریا، حبلالمتین و حکمت و کتابهای عربی چاپ مصر و کتابهای ترکی چاپ عثمانی، تمایل شدیدی به علوم جدید غربی، اندیشههای سیاسی اروپایی، افکار آزادیخواهانه، ضداستبدادی و تجددطلبانه یافت تا جایی که به همراه تربیت و جمعی دیگر، برای ترویج این اندیشهها، محفلی روشنفکرانه در تبریز تشکیل داد و در ۱۳۱۹ همراه همان دوستانش قصد تأسیس مدرسهای به نام «تربیت» را با هدف ترویج آموزش به روش غربی و اندیشههای غربی داشتند اما بر اثر مخالفت شماری از روحانیون، مدرسه دایر نشد.
سپس با همکاری محمدعلی تربیت، میرزا سیدحسین خان عدالت و یوسف اعتصامی پدر پروین اعتصامی، کتابفروشی تربیت را به قصد ترویج معارف و آشنا ساختن مردم به اصول حکومت ملی و آزادیطلبی تأسیس کرد که کتابهای فرنگی و عربی جدید میفروخت و محل رفت و آمد متجددان و آزادیخواهان آذربایجانی بود.
در پی ترور سیدعبدالله بهبهانی در ۲۳ تیر ۱۲۸۹ و آشوب گسترده در شهرهای بزرگ ایران، تقیزاده به آمریت یا مشارکت در این ترور متهم شد. او سه ماه از مجلس مرخصی گرفت و به تبریز رفت، به این نیت که پس از آرامشدن اوضاع به تهران بازگردد اما وقتی به قصاص ترور سید عبدالله بهبهانی، دوست تقیزاده یعنی علیمحمد تربیت به قتل رسید، در بهمن ۱۲۸۹ به ترکیه رفت و اقامت او در خارج از کشور، ۱۴ سال به درازا کشید.
تقیزاده در عرصه اندیشه، بهویژه در دیدگاههایش دربارهٔ فرهنگ و تمدن غرب، بسیار تندروانه بود. او تصور میکرد که صنعتیشدن کشور، پیشرفت علمی، آزادی سیاسی و عقیده، رشد فرهنگی و آموزشی، از راه «اخذ بلاشرط آداب و عادات فرنگ» و دستور عمل قرار دادن این شعار میسر است که «ایران باید ظاهراً و باطناً، جسماً و روحاً فرنگیمآب شود و بس».
او با سادهانگاری و بیآنکه از نظریات و فرضیات علمی دربارهٔ تغییر خط مطلع باشد، فکر میکرد که تغییر خط فارسی به لاتین، سوادآموزی را تسهیل میکند و راه را برای تحول فرهنگی کشور هموار میسازد. او البته بعدها به خطای خود پی برد و در خطابه معروفش در باشگاه مهرگان گفت: «این جانب در تحریص و تشویق، اولین نارنجک تسلیم به تمدن فرنگی را در چهل سال قبل بیپروا انداختم».
سیدحسن تقیزاده در سالهای پایانی عمر، توان حرکت را از دست داد و دچار فلج پا شد و در برخی مجامع نیز با صندلی چرخدار ظاهر میشد. او سرانجام در ۸ بهمن ۱۳۴۸، در سن ۹۲ سالگی و در انزوای مطلق درگذشت و جنازهاش در مقبره ظهیرالدوله دفن شد./صدای ایران
سیرتاپیاز «سیدحسن تقی زاده» ازتولدتامرگ
سید حسن تقی زاده در آخر رمضان سال ۱۲۹۵ ق (شهریور۱۲۵۶/سپتامبر ۱۸۷۸م) در خانواده ای روحانی در شهر تبریز متولد شد. پدرش«سید تقی اردوبادی»از شاگردان شیخ مرتضی انصاری بود. سید حسن فرزند ششم خانواده بود که پس از چهار برادر دو قلو و یک پسر به دنیا آمد که البته سه تن از برادرانش از دنیا رفتند.همچنین پس از وی نیز دو کودک دو قلو متولد شدند که یکی از آن ها پسر بود که زود درگذشت و دیگری دختری بود به نام ربابه که بعدها همسررفیق شفیقش میرزا محمدعلی خان تربیت شد.
سید حسن از چهار سالگی به آموختن قرآن پرداخت، از هشت سالگی تا حدود بیست سالگی مقدمات عربی ودروس حوزوی مانند رسایل و مکاسب و شرح کبیر را خواند
از چهارده سالگی در اندیشه های او تغییراتی رخ داد و به علوم غربی علاقه مند شد به همین دلیل به طور پنهانی و به دوراز چشم پدرشروع به مطالعه ی کتب آن ها و آثار شیخ احمد احسایی وهمچنین یادگیری زبان فرانسه و انگلیسی پرداخت.
رها کردن حوزه
پس از مرگ پدر در سال ۱۳۱۴ق علوم دینی را رها کرد و با جدیت تمام مشغول مطالعه ی علوم جدید شد.خود وی گفته که از تقریبا شانزده سالگی در پی رهایی از تقلید و«اطاعت کورکورانه تعبدی» برآمده است.این موضوع نشان دهنده ی عدم همبستگی عاطفی و معنوی میان او و پدرش است اما با این وجود می توان گفت که با توجه به تعریفاتی که از پدرش در مقدمه ی کتاب«آزادی و حیثیت انسانی» تالیف جمالزاده به عمل آورده است از داشتن چنین پدری نه تنها احساس حقارت نمی کرده است،بلکه احساس غرور هم می کرده است.شاید به همین علت در اوایل جوانی هنگام ورود به زندگی اجتماعی خود را«تقی زاده» نامیده است.
وی در سال ۱۳۱۶ و ۱۳۱۷ ق به تدریس علم فیزیک در دارالفنون مظفری و مدرسه ی لقمانیه و معلم خانه ی تبریز مشغول بود.
در سال ۱۳۱۹ق با همکاری تربیت، میرزا سید حسین خان و میرزا یوسف خان آشتیانی در تبریز مدرسه ی «تربیت» را به منظور ترویج آموزش به روش غربی و اندیشه های غربی تاسیس کرد که البته با مخالفت گروهی از روحانیون این مدرسه تعطیل شد.
میرزامحمدعلی خان تربیت
سپس کتابخانه(کتاب فروشی) «تربیت» را تاسیس کرد که در کنار کتب دینی،کتاب های فرنگی و عربی هم می فروخت.وی پس از آشنایی با آثار «میرزا ملکم خان» و «طالبوف» و روزنامه های فارسی خارج از کشور مانند اختر،پرورش،ثریا،حبل المتین و حکمت و کتب عربی چاپ مصر و کتب ترکی چاپ عثمانی به شدت به علوم و اندیشه های تجددطلبانه ی غربی تمایل یافت.
تقی زاده:مایه اطلاعات و فهم سیاسی من
صدی هشتادش ازمیرزا ملکم خان بود.
تقی زاده در کتاب «زندگی طوفانی» می نویسد:باید بگویم از اول مایه اطلاعات و فهم سیاسی من صدی هشتادش از میرزا ملکم خان بود.از همه جا کتاب های او را پیدا کرده،می خواندم.در مسیر زندگی سیاسی من تاثیر عمده ای کرد.شاید خیلی اشخاص دیگر هم تحت تاثیر حرف های او قرار گرفتند.
تقی زاده با کمک تربیت،آشتیانی و سید حسین خان دو هفته نامه «گنجینه فنون» را در سال ۱۳۲۰ق تاسیس کردکه در تبریز چاپ می شد و بعد از حدود یک سال و نیم تعطیل شد.
دیدارتقی زاده با شیخ محمد عبده
تقی زاده در ۱۳۲۱ق به قفقاز،استانبول،مصر،بیروت و دمشق سفر کرد و از نزدیک با برخی از روزنامه نگاران،فعالان سیاسی و نویسندگانی مانند جرجی زیدان، زین العابدین مراغه ای و هم چنین شیخ محمد عبده،مفتی معروف مصر،دیدار و گفت و گو کرد و با تفکرات آن ها آشنا شد.وی در شعبان سال ۱۳۲۳ق به تبریز بازگشت.
شیخ محمد عبده جرجی زیدان
تقی زاده در دوره اول مجلس
تقی زاده با شنیدن خبر انقلاب در تهران (مشروطه) از طریق روسیه به تهران آمد.وی در مجلس در جمع تماشاگران حاضر می شد و شاهد مذاکرات نمایندگان بود.در این زمان رساله «تحقیق احوال کنونی ایران یا محاکمات تاریخی» وی در تبریز منتشر شد و همین امر در کنار سخنرانی های آتشین وی سبب شد تا مورد توجه مشروطه خواهان تبریز قرار گیرد و یکی از نمایندگان تبریز شود.به همین دلیل به او خبر دادند تا زمانی که دیگر نمایندگان تبریز به تهران برسند وی در جلسات مجلس حاضر شود.
روز افتتاح مجلس شورای ملی
در تبریز شما آدم حسابی قحط بود که این پسر را به عنوان نماینده به مجلس فرستادید!
وی در خاطرات خود نوشته: «در همان روز که به مجلس وارد شدم، مرحوم حاج محمد صراف نماینده مجلس به مرحوم حاج سید مرتضی مرتضوی به شوخی گفت: در تبریز شما آدم حسابی قحط بود که این پسر را به عنوان نماینده به مجلس فرستادید! اما مرحوم حاج سید مرتضی گفت: صبر کنید تا همین آقا پسر به حرف بیاید آنوقت خواهی فهمید که تبریزها چه کسی را به نام نماینده خود به مجلس اول روانه کردهاند.»
تقی زاده در این ایام تنها ۳۰سال(شمسی) داشته است که بنا به گفته ی خود وی چهره اش مانند افراد هیجده ساله می ماند.
تقی زاده و جمعی از نمایندگان
وی با ایراد نطق های آتشین و کوبنده و پرشور در مجلس توانست ظرف مدت کوتاهی رهبری اقلیت تندرو،اصلاح طلب و روشنفکر مجلس را در دست گیرد و توجه بسیاری از افراد را به خود جمع کند.به همین سبب توانست جزو هیات نه نفره ی تدوین متمم قانون اساسی قرار گیرد.وی از مفاهیم نوین سیاسی و اجتماعی مانند تحدید اختیارات شاه و تفکیک دین از سیاست دفاع کرد(و مورد غضب محمدعلی شاه قرار گرفت) و با مداخله ی روحانیون از طریق نظارت بر مصوبات مجلس و تطبیق آن با اسلام مخالفت کرد و همین امر باعث شد تا از سوی مردم و روحانیون متهم به بی دینی شود.
او هم چنین از پیمان منعقده میان روسیه و انگلستان برای تقسیم ایران در ۱۲۸۶ (موسوم به قرارداد ۱۹۰۷) دفاع کرد
پناهنده شدن به سفارت انگلیس
هنگامی که محمد علی شاه در تیر ماه ۱۳۸۷ش مجلس را به توپ بست،تقی زاده برخلاف حرف های خودش که مردم و نمایندگان را به مقاومت و دفاع تشویق می کرد به سفارت انگلستان پناهنده شد و به خارج از کشور رفت.
لیاخوف روسی محمدعلی شاه و وزرایش
بعدازبه توپ بستن مجلس در باغ شاه
ابتدا به پاریس و سپس به لندن سفر کرد. هنگامی که در پاریس بود ادوارد براون(پرفسورانگلیسی ) به وی نامه نوشت و از او دعوت کرد تا به لندن بیاید.وی نامه ی خود را با این شعر آغاز کرده بود:
شنیدم صفات تو عاشق شدم به دیده ندیده رخ فرخت
به یاد تو برخاست صبر از دلم چهها خیزد آیا چو بینم رخت
بازگشت مخفیانه به ایران
ادوارد براون و انگلیسی ها از این ارتباط با تقی زاده و دیگر روشنفکران اهدافی داشتند از جمله به دست آوردن اطلاعات های مختلف و به دست گرفتن سکان هدایت مشروطه.
ادوارد براون
پس از یک سال ونیم و با توجه به برهم ریختن اوضاع تبریز در ایام مشروطه تقی زاده به پیشنهاد براون مخفیانه و به طور ناشناس به ایران(تبریز) بازمی گردد؛ چراکه هنوز مدت تبعیدش تمام نشده بود .این ایام مصادف است با ایام شورش در تبریز و پایان کار محمدعلی شاه. تقی زاده در تبریز به مخالفت با ستارخان و باقرخان برمی خیزد و غارتگران شهر را به او منتسب می کند و از همین طریق عده ای را از گرد او می پراکند
ستارخان و باقرخان مزارستارخان در حرم حضرت عبدالعظیم
پس از سقوط محمد علی شاه و فتح تهران به دست مجاهدین ، تقی زاده (۳۱ ساله) به تهران آمد و در «هیات مدیره موقتی» که مسئول تصمیم گیری تا گشایش مجدد مجلس بود عضو می شود از جمله اقدامات این هیئت مدیره «اعدام شیخ فضل الله نوری» بود.
شیخ فضل الله نوری که پس از فتح تهران توسط مشروطه خواهان اعدام شد.
حکم به فساد مسلک سیاسی
با گشایش مجلس، تقی زاده از طرف مردم تبریز و تهران به نمایندگی انتخاب شد اما نمایندگی تهران را نپذیرفت و به عنوان نماینده ی تبریز وارد مجلس شد.وی رهبری حزب دموکرات ها را برعهده داشت.در مقابل این حزب،حزب اعتدالیون بود که آیت الله بهبهانی و ستارخان و باقرخان از اعضای آن بودند.
آیت الله سیدمحمدبهبهانی
تقی زاده همچنان بر جدایی دین از سیاست تاکید می کردتا این که گروهی از علمای نجف از جمله آیت الله عبدالله مازندرانی و آخوند خراسانی حکم به «فساد مسلک سیاسی» وی دادند.
علت صدور این فتوا به صورت خاص، حمایت تقیزاده از حبس شیخ محمدباقر توسط یپرم خان ارمنی (رئیس نظمیۀ وقت) و موافقت با قصاص او به سبب قتل دو نفر اسماعیلی بود
یپرم خان ارمنی(رئیس نظمیه)
متن فتوا بدین شرح بود:
«مقام منیع نیابت سلطنت عظمی، حضرات حجج اسلام دامت برکاتهم، مجلس محترم ملی، کابینه وزارت، سرداران اعظم.
چون ضدیت مسلک سیدحسن تقیزاده که جدا تعقیب نموده است با اسلامیت مملکت و قوانین شریعت مقدسه بر خود داعیان ثابت و ازمکنونات فاسده¬اش علنا پرده برداشته است؛ لذا از عضویت مجلس مقدس ملی و قابلیت امانت نوعیه لازمه آن مقام منیع بالکلیه خارج و قانونا و شرعا منعزل است.
منعش از دخول در مجلس ملی و مداخله در امور مملکت و ملت بر عموم آقایان علماء اعلام و اولیاء امور و امناء دارالشورای کبری و قاطبه امرا و سرداران عظام و آحاد عساکر معظمه ملیه و طبقات ملت ایران ایدهم¬ الله بنصره العزیز واجب و تبعیدش از مملکت ایران فورا لازم و اندک مسامحه و تهاون حرام و دشمنی با صاحب شریعت (ع).
بجای او امین دینپرست وطنپرور و ملتخواه صحیحالمسلک انتخاب فرموده او را مفسد و فاسد مملکت شناسند و به ملت غیور آذربایجان و سایر انجمن¬های ایالتی و ولایتی هم این حکم الهی عز اسمه را اخطار فرمایند و هر کس از او همراهی کند در همین حکم است،
ولاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم، و بجمیع ما رقم، قد صدر الحکم
من الاحقر عبدالله مازندرانی، و قدر صدر الحکم من الاحقر الجانی محمد کاظم خراسانی. بذلک».
ملا محمد کاظم خراسانی (۱۲۵۵ – ۱۳۲۹ ه.ق) مشهور به آخوند خراسانی
به فساد مسلک سیاسی تقی زاده حکم داد
بعد از تشکیل مجلس دوم در سال ۱۳۲۸ ق. ایشان و آخوند خراسانی طی نامهای به ناصرالملک از عملکرد سران سیاسی مشروطیت به شدت انتقاد کردند و در خصوص شکل گیری استبدادی به مراتب خطرناکتر از استبداد قاجاریه تحت عنوان آزادی و مشروطیت هشدار دادند.
آیت الله شیخ عبدالله مازندرانی(متولد۱۲۵۶بابل-وفات ۴ذیحجه ۱۳۳۰نجف):«…هر کس نسبت تکفیر داده کذب محض است…»
این حکم باعث شد که گروهی از مردم فکر کنند که این حکم بیان کننده کفر تقی زاده است،به همین دلیل طی تلگرافی سوال خود را از مراجع پرسیدند.آیتالله مازندرانی در جواب آنها پس از ذکر مواردی درباره حکم تقی زاده نوشتند: «… بعد از بیان این مقدمه عرض میشود، حکمی که در باب تقی زاده از ماها دو نفر صادر شده که متفقا حکم کردیم، اولا تکفیر نبوده. هر کس نسبت تکفیر داده کذب محض است؛ بلکه حکم به فساد مسلک سیاسی و منافات مسلکش با اسلامیت مملکت بود… ».
مراجع ثلاثه مشروطه خواه/آیات ثلاث نجف
آخوند خراسانی به همراه شیخ عبدالله مازندرانی و میرزا حسین خلیلی تهرانی سه مرجع امضا کننده مشروطه بودند که به آیات ثلاث نجف و مراجع ثلاثه مشروطه خواه مشهور شده اند
این نامه به مجلس موجب شد که مجلس اعتبار نامه تقیزاده را ملغی ساخت . در این زمان بود که آیت الله بهبهانی هم ترور شد. تقیزاده تا آنجا به دست داشتن در این ترور متهم بود که وقتی تابوت بهبهانی را میبردند جمعیت شعار میداد: «فقیهی که اسلام را بود پشت، تقیزاده گفت و شقیزاده کشت».
حکم فساد سیاسی و اتهام دست داشتن در ترور آیت الله بهبهانی
تقی زاده را مجبور به خروج از کشور کرد.
تقی زاده پس از یک مرخصی سه ماهه و رفتن به تبریز، مجبور به خروج از کشور شد.وی ابتدا به استانبول رفت و پس از یک سال ونیم اقامت سفری کوتاه به پاریس داشت و مجددا به استانبول بازگشت. سپس به انگلیس رفت.
در این زمان که مصادف بود با دوره ی سوم مجلس تقی زاده مجددا به نمایندگی انتخاب شد! اما نپذیرفت و به آمریکا رفت.
همزان با شروع جنگ جهانی اول، المان به سمت این سیاست رفت تا از نفوذ روس ها و انگلیسی ها در ایران بکاهد.به همین سبب در پی برقراری رابطه با برخی از سیاسیون و روشنفکران ایران برآمد؛ از جمله از سید حسن تقی زاده دعوت کرد تا به آلمان بیاید. تقی زاده هم که تا این زمان از افراد طرفدار انگلیس شناخته می شد در این زمان تغییر موضع داده و به برلین رفت. در آن جا مجله کاوه را راه اندازی کرد
تقی زاده:«ایران باید ظاهراً و باطناً و جسماً و روحاً فرنگیمآب شود و بس»
بودجه مجله کاوه را دولت آلمان پرداخت میکرد و مقالات آن تا حد زیادی صبغۀ سیاسی، البته منطبق با منافع آلمان داشت.
تقیزاده در سرمقاله شماره اول دوره دوم کاوه (ژانویه ۱۹۲۰) چنین نوشت: «قصد مجله کاوه بیشتر از هر چیز ترویج تمدن اروپائی است در ایران، جهاد بر ضد تعصب، خدمت به حفظ ملیت و وحدت ملی ایران، مجاهدت در پاکیزگی و حفظ زبان و ادبیات فارسی… امروز چیزی که به حد اعلا برای ایران لازم است و همه وطندوستان ایران با تمام قوا باید در راه آن بکوشند سه چیز است که هر چه درباره شدت لزوم آنها مبالغه شود کمتر از حقیقت گفته شده:
نخست قبول و ترویج تمدن اروپا بلاشرط و قید و تسلیم مطلق شدن به اروپا و اخذ آداب و عادات و رسوم و ترتیب و علوم و صنایع و زندگی و کل اوضاع فرنگستان بدون هیچ استثنا (جز از زبان) و کنار گذاشتن هر نوع خودپسندی و ایرادات بیمعنی که از معنی غلط وطنپرستی ناشی میشود و آن را وطنپرستی کاذب توان خواند.
دوم اهتمام بلیغ در حفظ زبان و ادبیات فارسی و ترقی و توسعه و تعمیم آن.
سوم- نشر علوم فرنگ و اقبال عمومی به تأسیس مدارس… این است عقیده نگارنده این سطور در خط خدمت به ایران و همچنین برای آنان که به واسطه تجارت علمی و سیاسی زیاد با نویسنده همعقیدهاند که ایران باید ظاهراً و باطناً و جسماً و روحاً فرنگیمآب شود و بس.»
وی در آلمان بود که ماموریت یافت تا در مذاکرات تجاری ما بین ایران و روسیه که در مسکو برگزار می شد شرکت کند.پس از بازگشت از این سفر به آلمان بود که تقی زاده با دختری آلمانی ازدواج کرد و نام او را «عطیه» گذاشت.
سید حسن تقی زاده به اتفاق همسر آلمانیش
مروج فرهنگ غربگرایی
«…باید آنچه ممکن است کوشش کرد که آمریکا را به ایران کشید…»
با شکست آلمان در عرصه جنگ جهانی توجه وی دوباره به قدرت های بزرگ جلب شد. معتقد بود باید به دولت ایالات متحده نزدیک شد. او در نامهای به محمود افشار در سال ۱۳۰۰ و پس از شکست آلمانها در جنگ مینویسد: «اگر مطلب عمده که به عقیده اینجانب کشیدن آمریکاییها به ایران و دست دادن آنها در ادارات است سر بگیرد، عنقریب کارها به جاده اصلاح میافتد. باید آنچه ممکن است کوشش کرد که آمریکا را به ایران کشید. امتیازات داد. مستشارهای مالی و فواید عامه و زراعت و تجارت و طرق و شوارع و تلگراف از آنها آورد، مدارس آمریکایی تقویت کامل نمود…»
«یک مشت تصورات بی ادعا»
وی در مجلس پنجم به نمایندگی انتخاب شد و در سال ۱۳۰۳شمسی به ایران بازگشت. وی مورد استقبال مشروطه خواهان قرار گرفت وامید این می رفت تا جلوی سردار سپه، رئیس الوزرا را بگیرد تا به سمت استبداد نرود؛ اما وی مقالاتی با عنوان«یک مشت تصورات بی ادعا» منتشر کرد که در آن ضمن ستایش از تمرکزگرایی رضاخان، حکومت قادر قاهر ثابت و مستشاران خارجی و مجلس شورای ملی را سه رکن اصلی ترقی دانست.
تقی زاده با سلطنت رضاخان سخت مخالف بود
با این همه، در مواردی هم به رضاخان ایراد و انتقاد می کرد. از جمله ی این موارد موضوع انتقال سلطنت به رضاخان بود که وی در کنار افرادی چون مدرس و مصدق سخت با آن مخالفت کرد. تقیزاده در جلسه ی تاریخی ۹ آبان ۱۳۰۴ به عنوان اولین مخالف سخن گفت وصریحاً اعلام داشت که «…. در مقابل خدا و ملت و مملکت و تاریخ خودمان و در مقابل نسل های آتیه ی این ملت میگویم که به عقیده بنده این ترتیب و این وضع مطابق ترتیب قانون اساسی نیست و صلاح این مملکت هم نیست»
به همین دلیل هنگامی که رضا خان به سلطنت رسید از وی سخت کینه داشت و به همین منظور هنگامی که تقی زاده در دوره ی ششم مجلس هم به نمایندگی انتخاب شد اما هیئت وزرا او را به عنوان مسئول غرفه ایران در نمایشگاه فیلادلفیا که به مناسبت یکصد و پنجاهمین سال استقلال آمریکا تشکیل شده بود تعیین کرد و به امریکا فرستاد. با این وجود پس از مدتی تقی زاده این غرفه را به دیگری سپرد و به ایران بازگشت و به مجلس رفت. رضا شاه به دنبال این بود تا از ورود افرادی چون تقی زاده و مدرس و مصدق به مجلس جلوگیری کند.به همین دلیل تقی زاده دچار شکلات معیشتی شد تا جایی که حتی یک بار برای تامین هزینه مهمانی مجبور شد تا ساعتش را گرو بگذارد و این فقر مالی علتی است که بنابر گفته ی خود تقی زاده موجب شد تا به رضا شاه نزدیک شود!
آیت الله مدرس از مخالفین سرسخت رضاشاه
در دوران رضا شاه مناصب مختلف دولتی گرفت از جمله والی خراسان، وزیر مختار ایران در انگلستان ،وزیر راه، وزیر مالیه بود. هنگامی که وی منصب وزارت مالیه را برعهده داشت قرارداد نفتی ایران وانگلستان موسوم به« دارسی» راتمدید کرد و همین امر موجی از نفرت را علیه او به وجود آورد.سپس با رضاشاه برسر موضوع ارتش و موضوع ذخیره ی طلا اختلاف پیدا کرد.رضاشاه به او اخطار کتبی داد و پس از مدتی حکم عزل او و کابینه ای را که در آن حضور داشت صادر کرد.
پس از مدتی سفیر دولت ایران در فرانسه شد.
در ایام سفارت وی مقالاتی در فرانسه منتشر شد که باب میل رضاشاه نبود. به همین دلیل از تقی زاده خواسته شد تا جلوی آن را بگیرد اما وی که در این کار موفق نشد مورد غضب رضاشاه قرار گرفت و به تهران احضار شد اما وی تمارض کرده و نیامد و به لندن سفر کرد و در آن جا به تدریس زبان فارسی در موسسه ی مطالعات شرقی مشغول شد.با شروع جنگ جهانی دوم و بمباران لندن توسط آلمانی ها به کمبریج رفت و تا پایان دوران رضاشاه در آن جا بود.
با سقوط رضاشاه و روی کارآمدن محمدرضا، سفیر ایران در انگلستان شد و پس از مدتی «سفیر کبیر» در آن جا شد.
تقی زاده و محسن صدر(صدرالاشراف)
در مجلس چهاردهم به نمایندگی انتخاب شد اما به ایران نیامد و پست سفارت را ترجیح داد تا این که در سال ۱۳۲۳ش(پس از جنگ جهانی دوم) به ایران بازگشت. سپس به ریاست هیئتی انتخاب شد که به منظور طرح شکایت ایران از شوروی به علت تداوم حضور ارتش سرخ در خاک ایران و حمایت شوروی از غائله ی پیشروی در آذربایجان در شورای امنیت سازمان ملل شرکت کرد و توانست حقانیت ایران را اثبات کند.
تقی زاده و اعضای هیئت اعزامی به سازمان ملل برای طرح دعوی تخلیه قوای شوروی از آذربایجان (۱۳۲۶)
۱- نصرالله انتظام ۲-باقر کاظمی ۳- حسن تقی زاده ۴- علی سهیلی ۵- مصطفی عدل ۶- عباسعلی خلعتبری
«تقصیرآلت فعل» نبوده،تقصیر فاعل بوده
سپس در مجلس پانزدهم به نمایندگی مجلس از طرف مردم تبریز انتخاب شد اما به دلیل تمدید قرارداد نفتی با انگلستان به خیانت متهم بود و در این مجلس منزوی بود. وی برای برائت خود در جلسه ی ۷ بهمن ۱۳۲۷در مجلس گفت:«در آن وقت مذاکرات تمدید را پیش آوردند و من خیلی ملول شدم ولی چاره نبود! من در این کار هیچ گونه دخالتی نداشته ام! جز آن که امضای من پای آن ورقه است! من شخصا هیچ وقت راضی به تمدید مدت نبودم و دیگران هم نبودند و اگر قصوری یا اشتباهی شده تقصیر «آلت فعل»نبوده،تقصیر فاعل بوده،تاریخ آینده فرق بین اجبار واضطرار خواهد گذاشت، با اقرار به آن که در صورت امکان ولو با فدای نفس هم باشد انسان باید از این تقصیر غیر اختیاری دوری نماید»
این در حالی است که دکتر مصدق در جلسه ی ۷ آبان ۱۳۲۳ش مجلس(دوره ی چهاردهم)درباره تقی زاده می گوید:«تاریخ عالم نشان نمی دهدکه یکی از افراد مملکت به وطن خود، در یک معامله، شانزده بیلیون و یکصد و بیست و هشت هزار ریال ضرر زده باشد و شاید مادر روزگار نزاید کسی را که به بیگانه چنین خدمتی کند.»
مصدق:«شاید مادر روزگار نزاید کسی را که به بیگانه چنین خدمتی کند.»
نخستین رییس مجلس سنا
در سال ۱۳۲۸ش وارد مجلس سنا شد و به عنوان رئیس نخستین دوره ی مجلس سنا انتخاب شد.دوران ریاست او بر سنا که ۶ سال به درازا کشید، با دوران نخست وزیری دکتر مصدق مصادف بود.
ریچارد نیکسون (معاون رئیسجمهور آمریکا،بعدرئیس جمهورشد) و حسن تقی زاده (نماینده مجلس سنا)
تقیزاده هر چند کمکی به جنبش ملی شدن صنعت نفت نکرد و با دکتر مصدق هم روابط حسنه نداشت، اما به گواهی اسناد موجود، در توطئههایی که بر ضد وی صورت میگرفت، شرکت نکرد.
تقی زاده به حرف خودش هم عمل نکرد
تقی زاده در نطقی که در سال ۱۳۳۸ ایراد نمود گفت:«آزادی به معنی حقیقی آن بی وجود شهامت افراد و غرور ملی و استقلال فکر و سرافرازی و شجاعت اخلاقی و استقامت و استواری و مقاومت در برابر ارباب قدرت وجود پیدا نمی کندو این همان است که شخص بتواند «نه» بگوید و اهل تسلیم و زبونی نباشد اما بدبختانه در کشور ما حتی سران قوم از این خصلت که لازمه آزادی است کم بهره بوده اند و بسیاری از همان سردسته های مشروطه طلبان ابن الوقت و غلام و کرنش کننده به خودکامان و حکام ستمکار زمان بوده اند» در حالی که شاهدیم تقی زاده همین صفات را فقط در حد کمی داشته است.
تقی زاده:«آزادی به معنی حقیقی آن بی وجود شهامت افراد … ومقاومت
در برابر ارباب قدرت وجود پیدا نمی کند…»
ریاست مجلس سنا آخرین سمت سیاسی تقیزاده بود و او پس از استعفا از ریاست، همچنان در مقام سناتوری باقی ماند.
پایان کار تقی زاده
سرانجام در ۱۳۴۶ ش به علت سالخوردگی از این سمت هم استعفا کرد و خانهنشین شد و به علت فلج پا در آخر عمر،چرخ نشین بود.
چندی بعد هم در ۸ بهمن ۱۳۴۸ش/ ۲۸ ژانویۀ ۱۹۷۰م در ۹۲ سالگی در تهران درگذشت و در مقبره ظهیرالدوله شمیران دفن شد. وی تا آخر عمر تنها با همسر خود زندگی کرد و فرزندی نداشت و به گفته ی خودش«خداوند او را از نعمت پدر بودن محروم کرده است»
«عطیه»عکس تقی زاده و همسرش (بهار۱۳۴۸)
تقی زاده در اواخر عمر به اشتباهات دیدگاهش اعتراف کرد
تغییرات اندیشه ای تقی زاده
تقی زاده از جمله افرادی است که مشکوک به فراماسونری است. اندیشه های تقی زاده به مرور زمان دچار تغییر شد.وی در جوانی نه تنها شعار می داد که «از ناخن پا تا موی سر باید غربی شد»، بلکه به تعبیر خود«اولین بمب تقلید از غرب را در ایران منفجر کرد» .وی زمانی در اندیشهی ترقی و پیشرفت ایران گفته بود که خط فارسی را باید به خط لاتینی تبدیل کرد که البته بعدها به اشتباه بودن این دیدگاه ها اعتراف کرد./
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:منبع این مطلب از سایت شرق۱۰ فروردین ۱۳۹۲ است واما اصلاحات واضافاتی صورت گرفته است.
معایب ومحاسن سیدحسن تقیزاده
شاهکار سیدحسن تقی زاده اعترافش در مجلس شانزدهم بود که من آلت فعل در امضای قرارداد ۱۹۳۳ بودم. مصدق براساس حرف تقیزاده در دادگاه لاهه نفت را ملی کرد.
معتضد:تقی زاده !خُلدآشیان،جنت مکان
سید حسن تقیزاده سیاستمداری پیچیدهای است که در طول حیاتش رفتار های متناقض بسیاری داشت. او طلبه روحانی زادهای بود که از کسوت روحانیت خارج شد و مدعی شد از سر تا پا باید فرنگی شویم هرچند در آخر حیات نیز این شعار را اشتباه دانست. به حج رفت و وصیت کرد او را در کربلا دفن کنند. او مشروطه طلب افراطی بود که بعد ها طرفدار استبداد رضاخانی شد تا جایی که در مذاکره برای انعقاد قرارداد جدید (قرارداد ۱۹۳۳) نقش داشت و بعد تقیزاده تمدید قرارداد را اشتباه بزرگ رضاشاه دانسته و خود را در این ماجرا نه موجد، نه مبتکر، نه عاقد، بلکه به عبارت خودش «آلت فعل» دانست.
برای فهم سید حسن تقیزاده با خسرو معتضد به گفتوگو پرداختیم
معتضد: اما متأسفانه ما عادت کردیم جهان را سیاه یا سفید ببینیم.
محاسن تقی زاده
نقاط مثبت و منقی در زندگی سید حسن تقیزاده مانند بسیاری از رجال ایران زیاد است. از جمله نکات مثبت زندگی تقیزاده این است که عمری را در اروپا گذرانده اما به عبث نگذرانده است. ۶ تا ۷ زبان خارجی را آموخت
یکی از نقاط مثبت سید حسن تقیزاده صریحالهجه بودن وی است. در آن زمان در مجله تعلیم و تربیت مقاله نوشته است به لغتهایی که فرهنگستان درست کرد حمله کرد.
از بسیاری لغتهای فرهنگستان تمجید و از بسیاری واژگان دیگر، انتقاد سختی کرده است. نسبت به اعضای فرهنگستان زبان انتقاد داشتد و انتقادش از این نظر بود که اعضای آن بیشتر از آنکه اهل سخن و ادبیات باشند نظامی بودند.
به خاطر همین انتقاد مغضوب شد و از ایران رفت چون فرد دانشمندی بود نخست به انگلستان رفت و مدتی نیز به برلین رفت. در مدتی که در برلین بود مجله کاوه را منتشر میکرد و از جنایات و تعدیات روسیه بسیار سخن گفته است. زمانی پی به اهمیت این موضوع می برید که متوجه میشوید نشریهای که در آلمان منتشر شد به وسیله قاطر به ایران میآمد و در ایران توزیع می شد.
«تقیزاده »استعدادیاب بود
معتضد:بعد از اینکه از انگلستان به ایران آمد روزنامههای آن زمان به تمجید از تقیزاده برخواستند. که تقیزاده یکی از بزرگان مشروطه است. قصد دارد به ایران خدمت کند و از دیگر کارهای مهم تقیزاده استعداد یابی بود و افرادی مانند عباس زریاب خویی را کشف کرد.
اولین کسی که نسبت به سپهبد بختیار انتقاد کرد و گفت سازمان امنیت را نسازید تقیزاده بود. در زمان مصدق نامههایی به مکی نوشته و از مظلومیت خودش گفت و تشکر کرد که شما در مجلس از من دفاع کردید این درحالی است که همه نمایندگان او را عامل انگلیس میدانستند.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر: مورخ محقق «موسی حقانی» ازاستعدادیابی تقی زاده اینگونه می گوید:تقیزاده یک استعداد شناس بود و افرادی مستعدی را شناسایی کرد.
حقانی:روش جذبش هم اینگونه بود که بعد از شناسایی افراد بااستعداد، آنان را به سفر خارجی علمی میبرد به طور مثال بعد از شناسایی عباس زریاب خویی و عبدالحسین زرین کوب این دو را را برای سفر علمی به کشور شوروی سابق برد و بعد از مراجعتشان به آنهاگفت: «اگر دوست دارید چنین سفرهای ادامه داشته باشد باید ماسون شوید» و اینچنین زمینه را برای رشد عباس زریاب خویی فراهم آورد تا از متصدی میز امانت کتابخانه به تحصیلات عالیه برسد.۱۳۹۲/۶/۳فارس.تایان توضیح.
نخستین نقدی که به تقیزاده میشود، این است که چرا به سفارت انگلیس پناه برده است.
اگر همین الان به شما بگویند که یک پادشاه دیوانه قصد دارد شما را بکشد. شما چه کار میکنید؟ حتما یا فرار میکنید و یا به جایی پناهنده میشوید. این به نظر من نقطه ضعف نیست.
معتضد:پناهنده شدن تقیزاده به سفارت انگلیس نقطه ضعف محسوب نمیشود
فارس: چرا آیتالله شیخ فضلالله نوری فرار نکرد و به سفارت خانه پناهنده نشد؟
معتضدـ نخست، آیتالله شیخ فضلالله مخالف مشروطه بود و مشروعه بود. دوم، نباید مقام این دو را با همدیگر مقایسه کنید.شیخ آدم بسیار سالخورده و محترمی بود. اما تقیزاده طلبه جوانی بود که تازه وارد سیاست شده بود. نباید تقیزاده را با آیتالله شیخ فضلالله نوری مقایسه کرد.
محمد علی شاه دیوانه بوده و به همه سوظن داشت. بعداز تبعید به روسیه به ایران لشکرکشی کرد و در نهایت با افتضاح و سرافکندگی شکست خورد و اخراج شد.
در حالیها که خیلیها به سفارت انگلستان، روسیه، عثمانی و فرانسه پناهنده شدند و دولت عثمانی خیلیها را پس داده است.
زمانی که انسان با آدم بیمنطق روبهرو است که یا شکم مخالفان را پاره یا خفه میکرد، بنابراین به نظر من پناهنده شدن به سفارت انگلیس نقطه ضعف محسوب نمیشود.
ملاحظات انگلستان
دومین نقطه ضعف تقیزاده انگلوفین بودن تقیزاده است. مرعوب و مجذوب انگلستان بود. به همین دلیل در مواجهه با انگلستان ملاحظات بسیاری داشت.
سومین نکته منفی شخصیت تقیزاده این بود که در رفتار و عملکردش «خلقیات ایرانیها را در نظر نمیگرفت.» معتقد بود که ایرانی باید از سر تا پا باید فرنگی شود.
فرنگی شدن کامل ایرانیان از نکاتی است که من صدردصد با آن مخالف هستم. این عقیده که هر کاری که غربی میکند مثبت است درست نیست ما ملتی با سابقه و فرهنگ غنی هستیم. این که امروز همجنسگرایی در اروپا و امریکا با شادی پذیرفته میشود به هیچ وجه مناسب با فرهنگ ما نیست.
مسئله دیگر تقیزاده «دورویی» وی است؛ هر زمانی بسته به میل صاحبمنصان آن دوره صحبت میکرد. در زمان رضا شاه آنگونه مجذوب رضا شاه شده بود که در نهایت بیشرمی در مجلس پانزدهم میگوید که من آلت فعل بیشتر نبودم رضاخان هر کاری که میکردند فعال مایشاء بودند. اگر من این کار نمی کردم. کس دیگر میکرد. اما اینگونه نبود میتوانست هر آنچه شاه میگفت را اجرا نکند. در همان زمان خیلیها این کار را کردند و رفتند خانه نشستند.
فارس: خود تقیزاده میگفت مصدق دارای مکنت بود اما من چون مکنت و مال فروان نداشتم برای اینکه زندگی روزمره من بگذرد مجبور بودم همیشه کارمند دولت باشم.
ـ البته تا حدودی درست است. تقیزاده مکنت و مال و ثروت مصدق را نداشت ولی این امر دلیلی برای عدم استعفا از دولت نمیتوانست باشد. به این دلیل که تقیزاده انسان دانشمندی بود. مترجم و اهل زبان بود و میتوانست در خانه بنشیند و ترجمه کند و کتاب بنویسد و از علمش بهره ببرد.
یکی از کارهای بد تقیزاده این بود که درباره قراداد ۱۹۳۳ سکوت اختیار کرد و گناه را به گردن فرمانروای وقت گذاشت که این روش در کشور ما متاسفانه عادت بدی شده است که همه مسولیتها را بر عهده زمامدار وقت میگذارند.
معایب سیدحسن تقی زاده
از دیگر عیبهای سید حسن تقیزاده جاهطلبی و رفاهطلبی او بود در زمان جنگ جهانی اول انگلستان، ایران را تصرف میکند. بنا به فشار وزارت امور خارجه انگلیس سفیر ایران در انگلستان میشود. به محض اینکه سفیر شد دو دستگاه خودرو میخرد یکی را برای ییلاق و دیگری برای امور رسمی و به نظر من این رفتار تقی زاده درست نیست نباید انسان تا این اندازه به فکر رفاه خودش باشد.
بزرگترین خدمت سید حسن تقیزاده سخنرانی در مجلس پانزدهم بود درسال ۱۳۲۷ بود اگر در مجلس تحت فشار کسانی مانند حائریزاده، مظفر بقایی و اسکندری در مورد قرارداد دارسی صحبت نمیکرد و آن سخن عجیب را نمیگفت که من فقط آلت فعل بودم مطمئن باشید محمد مصدق نمیتوانست دعوی خود را در مورد نفت به دادگاه لاهه بقبولاند.
وی در آن نطق به راحتی گفت رضا شاه به اتاقی رفت و از اتاق بیرون آمد دستور داد قرارداد را امضا کنید. البته تاریخ میگوید ۳ میلیون لیره رد و بدل شد و همچنین ۱۲ هزار لیره املاک رضا شاه را در کرمانشاه اجاره کردند.
کینهتوز بود
از ویژگیهای منفی تقیزاده کینه توزی این آدم بود و سید حسن تقیزاده با کمک نواب تیمورتاش را به زمین زد ولی فکر نکنید تیمور تاش آدم خیلی مشارالیه بود اما این آدم بسیار کینهتوز بود.
نقاط ضعف تقی زاده
از دیگر نقاط ضعف این است که فراماسون شد. بسیار باسواد بود. خدمات زیادی در مورد فرهنگ ایران کرد واقعا ما رجالی به این باسوادی نداشتیم در مورد تقویم و دانش ریاضی در ایران مقاله نوشت. من از نظر علمی به او خیلی علاقه دارم. اولین کسی بود که کاغذ اخبار میرزا صالح شیرازی را پیدا و ثابت کرد قبل از وقایعاتفاقیه ایران روزنامه داشته است.
از نظر سیاسی رفتارش را نمیپسندم ولی متاسفانه در ایران خیلیها اینگونه بودند. شما اگر کتاب مرا بخوانید درست حرف های من در کتاب با الان این حرف را زدم مغایر است.
دیگاه تقیزاده تغییرکرد
برای اینکه ۲۰ سال پیش آن کتاب را نوشتم کتاب تقیزاده را نخوانده بودم. من در آن کتاب همیشه نوشته بودم که آدم مرموزی است.بیشتر نقاط ضعف و منفی را بیان کردم ولی سنگ عوض میشود چه برسد به آدم،
فارس: حجتالاسلام منذر گفته بود که تقیزاده عاقبت به خیر شد!
معتضد: ای کاش رجال ایران در دوران شاه مانند مانند تقی زاده بودند. حداقل چهار کلمه حرف می زدند. تقیزاده خیلی جاه طلب بود و خیلی خودش را دوست داشت. مثلا دوره مجلس شورای ملی را چهار سال کرده بود. همینطور دوره سنا را که مصدق ۲ سال کرده بود دوباره به چهار سال برگردادند.
شجاعت مخصوص به خود داشت چند بار با شاه درگیر شد. شاه آرزو می کرد او ریاست مجلس را در اختیار بگیرد. وقتی زندگی تقیزاده را بررسی میکنید می بینید میرود با بهاالله دیدار می کند من این کار او را نپسندیدم. با همه جور آدمها میجوشید. در تاریخ ایران پر از آدمهایی است که به قول لطفالله ترقی بیخاصیت بودند منتها میگفت این میز من هم خیلی میز قشنگی است ولی بیخاصیت است.
هیچ کاری نکردی ولی« جنت مکانی هستی تقیزاده »گهگاه در مقابل دیگران حتی شاه ایستادگی میکرد. شاهکار تقیزاده اعترافش در مجلس شانزدهم بود. مصدق براساس حرف تقیزاده در دادگاه لاهه نفت را ملی کرد./۱۳۹۷/۱/۳۱فارس.
مدیریت سایت-پیراسته فر:دراین مصاحبه(معتضد)اصلاحاتی انجام گرفته،جابجایی پاراگرافها،اتصالشان درجملات مرتبط(منسجم کردن)