42 بار به اتاق عمل رفتم؛ از راهی که رفتهام پشیمان نیستم
گاهی که پای درددل یکی از جانبازان و یا همسران آنها مینشینیم، ایمان میآوریم که واژه ایثار در مقابل آنها زانو زده است.
جانباز 70 درصد کرمانی:
42 بار به اتاق عمل رفتم؛ از راهی که رفتهام پشیمان نیستمگاهی که پای درددل یکی از جانبازان و یا همسران آنها مینشینیم، ایمان میآوریم که واژه ایثار در مقابل آنها زانو زده است.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی کرمان خبر به نقل از خبرگزاری فارس از کرمان، جانبازان عزیزی که سلامتی و راحتی و رفاه خود را در راه انقلاب، کشور و مردم عزیز فدا کردند و سالهاست همنشین تخت و ویلچر شدهاند و وقتی از آنها سوال میکنی چه انتظاری داری؟ به سادگی و زیبایی میگویند به مسئولین بگویید به مشکلات مردم بیشتر توجه کنند.
به مناسبت فرارسیدن سالروز میلاد جانباز کربلا، ابالفضل العباس (ع) به دیدن یکی از جانبازان 70 درصد و قطع نخاع کرمان رفتیم، تمام حرفی را که میخواست بزند در دو سه جمله گفت؛ اول اینکه از راهی که رفتهام پشیمان نیستم، دوم اینکه مسئولین و رسانهها سالی یکبار به مناسبت روز جانباز سراغ ما میآیند و سوم اینکه انتظار ما از مسئولین، رسیدگی به مشکلات مردم است.
یک ساعت در محضر جانباز بزرگوار غلامرضا ضیاءالدینی نشستیم و مخلص کلامش را در آن سه جمله شنیدیم، گرچه ما هم به عنوان خبرنگار شرمنده شدیم که از 365 روز سال، یک روز به یاد جانبازان عزیز میافتیم، اما این یک روز و این دیدار هم غنیمتی بود برای ما که حاصل شد.
15 سال بیشتر نداشتم که تصمیم گرفتم به جبهه بروم
آقای ضیاءالدینی متولد سال 1347 در کرمان است از ایشان خواستیم که بگویند کی و کجا مجروح شده است که چنین شرح داد:
سال 1362 در حالی که 15 سال بیشتر نداشتم تصمیم گرفتم به جبهه بروم، اطرافیان و آشنایان گفتند دفاع بر تو واجب نیست تو الان باید درس بخوانی تا بتوانی در آینده به مملکت خودت خدمت کنی و من در جوابشان گفتم: امام فرمودهاند "هر کس میتواند اسلحه به دست بگیرد، به جبهه برود"، و ایشان کسی را استثناء نکردهاند من هم چون میتوانم اسلحه به دست بگیرم میخواهم به جبهه بروم، الان مملکت من زیر چکمه دشمن و مورد تجاوز است، من باید اول در آزادی مملکت شرکت کنم بعد به فکر آیندهاش باشم.
وی افزود: به این ترتیب سال 1362 به همراه تیپ رزمی مهندسی جهاد سازندگی به جبهه رفتم، آن روزها من و بسیاری از دوستان رزمنده دور هم که جمع میشدیم در مورد مجروحیت، شهادت و یا اسارت صحبت میکردیم اما برداشت خاصی از آنها نداشتیم، مجروحیت و شهادت رزمندگان را میدیدیم اما درک نمیکردیم، تا اینکه بهمن سال 1363 منطقه را برای عملیات بدر آماده میکردیم، در ضلع غربی جزیره مجنون و سه راه مرگ، مشغول بودیم و آبی که در منطقه بود با دستگاه به سمت جبهه دشمن پمپاژ میکردیم، دکلهای دیدهبانی دشمن خیلی بلند بود و تحرکات ما را کنترل میکردند ما هم متقابلاً آنها را زیرنظر داشتیم، شهر القرنه عراق مقابل ما قرار داشت، توپخانهها از دو طرف شلیک میکردند و آرامش و آسایشی در منطقه نبود.
وی ادامه داد: نیمه بهمن سال 63 شب دور هم نشسته بودیم و همچنان در مورد مجروحیت و شهادت صحبت میکردیم، برخی که قبلاً مجروح شده بودند از خاطرات مجروحیت خود میگفتند و من و دوستم تا آن موقع مجروح نشده بودیم و حرفی برای گفتن نداشتیم و به نوعی احساس میکردیم از قافله جا ماندهایم، من خودم را جای یک قطع نخاعی که نمیتواند پاهایش را حرکت دهد گذاشتم و گفتم حقیقتاً جانبازان قطع نخاع، شرایط سختی دارند.
میتوانستم قیافه بگیریم و بگویم من هم مجروح شدهام
ضیاءالدینی افزود: روز بعد یعنی در تاریخ 16/11/1363 ترکشی از سمت راست به پهلوی من اصابت و در طحالم جا خوش کرد، در آن لحظه احساس کردم پودر شدم و اصلاً وجود خارجی ندارم، همانطور که افتاده بودم روی زمین کمکم چشم باز کردم و آسمان را دیدم، چیزی از درد حس نمیکردم فکر کردم تکهای آهن روی پاهایم افتاده که نمیتوانم حرکت کنم.
در حالی که احساس میکردم حالا دیگر میتوانم قیافه بگیریم و بگویم من هم مجروح شدهام، به دوستان گفتم نمیتوانم بلند شوم، آنها فکر کردند شوخی میکنم، مرا بلند کردند و پشت لنکروز انداختند، ماشین حرکت کرد و در اثر عبور از چاله چولهها و دستاندازها و جادههای خاکی، مثل یک تکه گوشت گاهی به سقف ماشین و گاهی به کف میخوردم.
به اورژانس خط که رسیدیم به خاطر وخامت حال من گفتند به عقب منتقل شوم، با یک دستگاه وانت که بین کابین جلو و قسمت بار ماشین شیشه نداشت، درازم کردند و سرم پشت سر راننده قرار گرفته بود، کمکم درد به سراغم آمد و گاهی به راننده میگفتم توقف کن، دو سه بار در بین راه ایستاد ولی دیگر به حرفم گوش نداد و میرفت، موهای سرش را میکشیدم که بایستد، درد مجروحیت و تکانهای شدید ماشین امان از من برده بود.
این یادگار دوران دفاع مقدس اضافه کرد: پیش از آن بارها از کنار بیمارستان زیرزمینی خاتم الانبیاء در منطقه جفیر عبور کرده بودم و همیشه دوست داشتم به داخل این بیمارستان بروم و از نزدیک آن را ببینم، حالا با مجروحیت سختی وارد این بیمارستان میشدم، در آنجا آمپول مسکنی به من زدند و به بیمارستان گلستان اهواز منتقل کردند، تقریباً همه بیمارستانها پُر از مجروح بود، تنفس برایم سخت شده بود و در حالت اغما بودم، لباسم را با قیچی پاره کردند، دکتر به من گفت باید به تهران منتقل شوی، مرا با برانکارد داخل آمبولانس گذاشتند در مسیر رسیدن به فرودگاه آمبولانس تصادف کرد و از روی تخت برانکارد به کف ماشین افتادم.
در سن 16 سالگی ویلچرنشین شدم
وی در ادامه گفت: به مشهد منتقلم کردند و آنجا پزشکان به من گفتند که قطع نخاع شدهام، من در سن 16 سالگی که سن اوج هیجان و شور یک پسر نوجوان است، ویلچرنشین شدم و از آن زمان تاکنون 42 بار به اتاق عمل رفتهام و بارها پایم شکسته و یک بار هم به شدت سوخته است، زخم عفونی و زخم بستر هم مدتی مرا درگیر خود کرد و در تمام این مراحل کسی را ایثارگرتر از همسرم ندیدم و کلاً معتقدم کسانی که خودشان را از زندگی راحت محروم و از یک جانباز قطع نخاع نگهداری میکنند، ایثارگرترین افراد هستند.
وی با شاره به خاطراتی از چگونگی ازدواج خود، ضمن تجلیل از فداکاریهای همسرش گفت: زندگی برای همسر من عذابآور است و من در مقابل ایثار همسرم هیچ کاری نکردهام.
این جانباز 70 درصد از غفلتها و کمبودهایی که مانع از بهبود وضع جانبازان قطع نخاع است، گلایه کرد و اظهار داشت: علیرغم بودجههایی که اختصاص مییابد، مشکلات کماکان باقی است و به نظر میرسد بودجهها در جای خود هزینه نمیشوند.
مسئولان به مشکلات مردم رسیدگی کنند
ضیاءالدینی با تاکید بر اینکه مشکلات موجود خللی در ایمان و اراده ما و راهی که انتخاب کردهایم ایجاد نمیکند و اگر با علم از وضعیت موجود به گذشته برگردم باز هم در این راه پا میگذارم، خاطرنشان کرد: ما پرورش یافته مدرسه عاشورا و امام حسین (ع) هستیم و از آنها درس گرفتهایم، من از راهی که رفتهام پشیمان نیستم، هرچند گاهی چنان درد میکشم که به همسرم میگویم چند تا پتو روی من بینداز تا صدایم بیرون نرود.
این یادگار دوران دفاع مقدس با انتقاد از کمکاری متولیان در امور فرهنگی گفت: از مسئولین انتظار میرود به مشکلات معیشتی و فرهنگی جامعه بیشتر توجه کنند، مردم به ما میگویند اگر صدایتان میرسد پیغام ما را به مسئولین برسانید و دلیل پذیرفتن این دیدار هم همین بود که از تریبون رسانه به مسئولین بگویم به مشکلات مردم بیشتر توجه و رسیدگی کنند.
انتهای پیام/