امین رجبیان در یادداشت ارسالی خود به خبرگزاری موج، از کاهش انگیزه مربیان پارهوقت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، و تاثیر این بی انگیزگی در ارائه خدمت به جامعه هدف این مجموعه، هشدار داد.
امین رجبیان «جامعه شناس لرستانی» در یادداشت ارسالی خود به خبرگزاری موج لرستان، از کاهش انگیزه مربیان پارهوقت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، و تاثیر این بی انگیزگی در ارائه خدمت به جامعه هدف این مجموعه، هشدار داد.
رجبیان در یادداشت خود، تحت عنوان «مربیان پارهوقت کانون پرورش فکری، مصداق بیگانگی شغلی در ایران»، نوشت:
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان نامی است که حس خوبی را همراه با خاطراتی خوشایند در نسل امروز بر می انگیزد. خاطراتی همراه با لحظات رویایی خواندن اولین کتابهایمان و عصرهای بلند تابستان کودکی و نوجوانی،جایی که اولین دریچههای اعجاب و اعجاز هنر و ادبیات را به رویمان گشوده شده است.
شاید بتوان این نهاد فرهنگی را آغازگر اولین انگیزههای فرهنگی، ادبی و هنری برای بسیاری از افراد جامعه ما دانست.
کودکان دیروز که امروز در کسوت معلم، کارگردان، مجسمهساز، شاعر و یا نویسنده در حال ساخت بنای فرهنگی جامعه امروز و نسل های آینده هستند.
از این رو می توان جایگاه کانون را همتراز با مدرسه و حتی وسیعتر از آن دانست و به کانون به عنوان یک سازمان فرهنگیِ مادر توجه ویژه کرد. چرا که کانون پرورش فکری در کار استعدادیابی و بالفعل سازی استعدادهای تجسمی و ادبی کودکان این مرزو بوم و به سامان رساندن بخش مهمی از هوش هنری و خلاقه و سرمایه ی اجتماعی فرزندان ایران زمین، در تلاش مستمر بوده و هست.
با اینحال در بدنهی کانون پرورش فکری استان و کشور سالهاست با واقعیتی ناسازه روبرو هستیم و آن اینکه بخش مهمی از مربیان هنری و ادبی وجود دارند که در کانون بصورت «پاره وقت» مشغول به کار هستند.
پاره وقت بودن این مربیان در دراز مدت تبدیل به آسیب برای این افراد توانمند و عدم بکارگیری صحیح از استعدادها و توانایی هایشان و همچنین آسیب هایی برای کانون شده چرا که در حال حاضر با بی انگیزگی بخش مهمی از نیروهایی روبرو شده که بطور بالقوه نقطهی عطف این نهاد مهم فرهنگی محسوب میشوند.
حالا برای روشن شدن اهمیت موضوع بهتر است کمی از این مضمون دردناک، ناعادلانه و بیگانه ساز «مربیان پارهوقت» فاصله بگیریم. آنگاه با مشاهدهی اسامی این مربیان خواهیم دید که این افراد مجموعهای فوق العاده از هنرمندان تجسمی شاعران و نویسندگان استانها را تشکیل می دهند که اگر در طول این سالیان از جانب مدیران کانون پرورش فکری، مسولین و وزارتخانه متبوعه مورد بی مهری قرار نمی گرفتند و اگر نگاهی مسؤلانه وجود میداشت و به وجه حرفه ای و جایگاه ویژهی هنری این افراد بدرستی نگریسته میشد، کانون میتوانست از توان و قابلیت های این نیروها بیشترین استفاده را در جهت اهداف زیربنایی-فرهنگی خود ببرد.
عدم وجود نگرش مسوولانه اگر چه امر تازه ای نیست اما در یک افق سازمانی منجر به کوتوله پروری و ناشایست سالاری در نظام فرهنگی خواهد شد از آنجا که کانون پرورش فکری را نمیتوان تنها یک سازمان اداری بلکه باید بخشی از بدنهی فرهنگ ساز نظام اجتماعی در نظر آورد که قاعدتا امکانات و توان آن میبایست صرف پرورش استعدادهای نسل آینده گردد.
کار فرهنگی، آموزش هنر و کشف خلاقیت، فرایندی پیچیده و فیالبداهه است که با آموزش صرف و بهره گیری از فرایندهای تقلیدی و تکراری فراچنگ نمیآید.یک هنرمند آمیزه ای از اخلاق حرفهای وجدان انسانی و خلاقیت هنریِ خودویژه است. حال آنکه فراگیری و پرورش این استعدادها به نسل های بعدی خود نیازمند داشتن یک استعداد فراتر است. مربی که واجد این ویژگی ها باشد عصارهی زمان خود، و بخشی از تاریخ فرهنگی این مرزو بوم را در چنتهی خود دارد که با اضافه کردن پسوند پاره وقت، از خود، از کار خود و از زمینهی اجتماعی خود بیگانه شده،دیگر نخواهد توانست از ظرفیتهای برتر خود بدرستی در جهت تربیت استعدادهای آینده استفاده کند.
نهادی که ضرورت برقراری شایسته سالاری و کار را به اهل هنر و ادب سپردن از الزامات مدیریت آن محسوب میشود نباید خود مقدمات در حاشیه قرار دادن نیروی کار حرفه ایاش را در دستور کار قرار دهد.
این در حالیست که با ارزیابی و برآورد سرمایهی فرهنگی و اجتماعی که این مربیان محسوب می شوند و هم اکنون بطور تدریجی در حال کاستن و اضمحلال روحی و انگیزشی قرار دارند انتظار و مطالبه ای جز این وجود نخواهد داشت تا مدیران و مسولان کانون پرورش فکری نسبت به این وضعیت نابسامان پاسخگو باشند و چه در سطح استان ،چه در سطح ملی تلاش کنند تا با تبدیل وضعیت و احقاق حقوق ،بیمه، سنوات و بازنشستگی، بخشی از سرمایه هدر رفته و عمر سپری شده این هنرمندان را که اکثرا دارای سوابق کاری پانزده سال ، بیست سال و یا بالاتر هستند، تا حدودی جبران نمایند.
باشد تا در عرصهی فرهنگی که خط مقدم مبارزه با استثمار و بیگانگی شغلی است، شاهد تضییع حقوق انسانی این قشر فرهیخته نباشیم.