واکنش کوبنده حضرت زینب (س) به گریه کردن زنان کوفی بر اوضاع اسرای کربلا
شفقنا-حذلم بن ستیر گوید: در سال 61 هجری بکوفه وارد شدم و این مصادف بود با زمانی که علیّ بن الحسین (امام سجّاد) علیه السّلام با زنان خانواده از (سفر جانسوز) کربلا بازمی گشتند و مأموران (یزیدی) دور آنان حلقه زده، مردم برای تماشای آنان از خانه ها بیرون ریخته بودند. چون اهل بیت را سواره بر شتران بی جهاز […]
شفقنا-حذلم بن ستیر گوید: در سال ۶۱ هجری بکوفه وارد شدم و این مصادف بود با زمانی که علیّ بن الحسین (امام سجّاد) علیه السّلام با زنان خانواده از (سفر جانسوز) کربلا بازمی گشتند و مأموران (یزیدی) دور آنان حلقه زده، مردم برای تماشای آنان از خانه ها بیرون ریخته بودند. چون اهل بیت را سواره بر شتران بی جهاز پیش آوردند زنان کوفه شروع بگریه و زاری نمودند، پس از علیّ بن الحسین علیهما السّلام- در حالی که بیماری وی را لاغر ساخته و بند و زنجیر در گردن مبارکش بود و دستهای آن حضرت بگردن مبارکش بسته بود- شنیدم که با آوازی بس ضعیف می فرمود: هان، این زنان بر ما می گریند! پس چه کسی (جز مردان ایشان) افراد ما را بقتل رسانده است؟ و زینب دخت گرامی
علیّ (ع)- و براستی که هرگز زنی با شرم و آزرم سخنورتر از او ندیده بودم گوئی از زبان امیر المؤمنین (ع) سخن می گفت- را دیدم که با دست بسوی مردم اشاره فرمود که ساکت شوید، در حال تمام نفسها خاموش و همه صداها فرو نشست سپس فرمود:
«سپاس از آن خدا است، و درود بر پدرم رسول خدا. امّا بعد، ای کوفیان، ای دغلبازان و ای خودداران از یاری، اشکتان خشک، و ناله و فریادتان خاموش مباد، داستان شما نیست جز بمانند «آن زنی که رشته خود را پس از محکم بافتن می گشود، شما سوگندهای خود را سبب مکر و خیانت میان خودتان قرار داده اید». هلا، آیا در میان شما جز مردمی چاپلوس و ننگ آور و کینه توز که در میدان نبرد بزدل، و در برابر دشمنان زبون اند، و مردمی پیمان شکن و بیوفایند پیدا می شود؟! راستی که چه پیشکش زشتی با دستهای خود برای خویشتن پیش فرستاده اید که آن خشم خدا بر شماست، و در عذاب دوزخ جاویدان خواهید بود.
آیا می گریید؟! آری- بخدا سوگند- بسیار بگریید و کم بخندید، همانا که شما به ننگ و رسوائی آن دست یافتید، و هرگز نتوانید پلیدی آن را از
خویش بزدائید. آیا زاده ختم رسولان، و سرور جوانان بهشتی، و پناه خوبانتان، و پناهگاه گرفتاریتان، و نشانه راهتان، و راه پهناور دلیلتان را ترک یاری گفتید، و برای او بهم بافتید؟! هان چه بد بار سنگینی از گناه بر دوش کشیدید، پس هلاکت و سرنگونی بر شما، راستی که کوششها بنومیدی رسید، و دستها بخاک نشست (کنایه از آنکه به هیچ خیر و برکتی نرسید)، و سودا بزیان انجامید، و به خشمی از جانب خدا باز گشتید، و مهر خواری و فقر و گرفتاری بر شما نهاده شد.
وای بر شما آیا می دانید چه جگری از رسول خدا بریدید؟! و چه خونی از او ریختید؟! و چه عضو مهم و محترمی را از آن حضرت برگرفتید؟! «راستی که کار زشت و ناپسندی مرتکب شدید که نزدیک است آسمانها از آن بشکافد و زمین دهان باز کند و کوهها پاره پاره بروی زمین ریزد». همانا این عمل را بگونه ای احمقانه و زشت بجای آوردید که فضای زمین و آسمان را از قبح آن پرساختید. آیا شگفت دارید از اینکه آسمان خون ببارد؟! البتّه که عذاب آخرت خوارکننده تر است، پس این مهلت زودگذر حلم شما را نرباید (و در نتیجه بگناه ادامه دهید) که هیچ گاه خشم و غضب، خدا را به شتاب نیندازد، و بیم از دست رفتن خونخواهی و انتقام بر او نرود، چنین
نیست، همانا پروردگار تو در کمینگاه است».
راوی گوید: سپس حضرت ساکت شد، و دیدم که مردم همه متحیّر مانده، انگشت تحیّر بدهان برده اند، و دیدم پیرمردی بقدری گریست که ریش او از اشک چشمش تر شد و این شعر را گفت (ترجمه):
«پیرانشان بهترین پیران اند، و نسل آنان بهنگام بر شماری نسل و اولاد بگونه ای است که هرگز به پستی و خواری نمی گراید».
انتخاب شفقنا از کتاب ترجمه و متن امالی شیخ مفید