وقتی خولی با تمام دردسرهایش سر از پاریس در میآورد+ فیلم
من یک دستمزد خاص گرفتم که بسیار برایم ارزشمند است؛ روزی مهندس فلاح تهیهکننده سریال «مختارنامه» با من تماس گرفت و گفت گروهی از فرانسه آمدهاند که دوست دارند با شما صحبت کنند؛ پیش از شما، با داود میرباقری، من و عربنیا هم صحبت کردهاند.
خبرگزاری تسنیم- مجتبی برزگر
«خولی» دو زن دارد؛ زنی کوفی و زنی شامی؛ زن اول زنی مومن و علوی است و همسر دوم، رقاصه و آوازهخوان شامی است که به هوای دایر کردن رقاصخانهای در کوفه زن خولی شده و به این شهر آمده است؛ جنایتی که خولی مرتکب شده آنقدر مهیب است که این دو زن، هر دو بر آن شهادت میدهند و حتی زن شامی نیز نمیتواند بر آن چشم ببندد.
این صحنهها در سال 1383 فیلمبرداری شد؛ میرباقری حساسیت و وسواس فراوانی برای به تصویر کشیدن این بخش از داستان داشت، به خصوص جایی که در آن خولی با سر بریده حضرت در توبره وارد مطبخ میشود، زمان و تمرکز زیادی برای فیلمبرداری برد.
در این صحنه ایجاد دود و مِه، نقش زیادی در فضاسازی داشت و به همین دلیل علاوه بر دستگاههای مِهساز که در چنین مواردی به کار میآیند، گروه زیادی از افراد حاضر در صحنه نیز در پشت صحنه با ابزارهای مختلف همچون: چوب نیمسوز و... اقدام به تولید دود کرده و وارد صحنه میکردند تا مِه موجود در فضا به اندازه قابل قبول برسد.
از همه اینها گذشته «آهو خردمند» بازیگری که نقش زن کوفی خولی را ایفاء کرد، زحمت و انرژی فراوانی برای ایفای نقش به کار گرفت، او در بخشی از این فصل باید روی زمین مینشست و خونهای چکیده شده از توبره خولی - که در واقع متعلق به سر بریده امامحسین(ع) بود- را پاک میکرد.
روزی که قرار بود این صحنه فیلمبرداری شود، خرمند وارد صحنه شد و به افراد حاضر در سر صحنه نگاه کرد؛ ایفای این نقش توسط او هم حس و حال او را دچار تغییر کرده بود و هم در دیگران فضایی عجیب ایجاد کرده بود؛ گروه جلوههای ویژه چند روز قبل لولههای پلاستیکی را داخل زمین کار گذاشته بودند تا این صحنه و جوشش خون اجرایی شود، اما تا پیش از آغاز فیلمبرداری، خردمند دقیقاً نمیدانست باید چه کاری انجام دهد.
وقتی میرباقری برای او توضیح داد که در این صحنه باید به زمین بنشیند و سعی کند لکههای خون باقیمانده از آقا اباعبدالله را با کهنه پاک کند، حس و حالی عجیب او را فرا گرفت؛ حسی که خیلی خیلی قویتر از آن چیزی بود که از چند روز قبل و در صحنههای تمرین به آن رسیده بود؛ خردمند میدانست که این صحنه به دلیل جلوههای ویژه خاص آن زیاد قابل تکرار نیست؛ تکرار چنین صحنهای هم سخت بود و هم ممکن بود حس و حال اولیه بازیگر را دچار تغییر کند.
همین حس و حال عجیب را هنوز صدرالدین حجازی بازیگر نقش خولی به همراه خودش دارد و مردم هم در کوی و برزن هنوز برای ایفای این نقش برخوردها و رفتارهای خاصی از خودشان نشان میدهند؛ عدهای با آن تعصب همیشگی به بازیگران چنین نقشهایی ناسزا میگویند و عدهای هم به بازیگر نقش «خولی» احترام میگذارد و از او به خاطر ایفای باورپذیر چنین نقشی، تشکر میکنند.
اما چرا آنقدر مخاطب، صدرالدین حجازی را با خولی بهتر میشناسد و اینچنین نقشهایی ماندگار شد؟ و بازتابهایی که مردم نسبت به این نقش داشتند و دستمزد قابل تأملی که این بازیگر بابت نقش «خولی» از مختارنامه گرفت و عاشقانهاش با امام حسین(ع)، محورهایی بود که در بخش اول گفتوگوی تسنیم با این بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون به آن پرداختیم.
مشروح این گفتوگو در ادامه از نظرتان میگذرد:
مردم از خولی استقبال کردند!
*بگذارید ابتدای مصاحبه را با ماندگاری نقش «خولی» شروع کنیم؛ مخاطب آن لحظات جسارت «خولی» به سَرِ امام حسین(ع) را در روضهها شنیده بود اما زوایای پیدا و پنهان این نقش را شما در سریال «مختارنامه» ایفا کردید؛ درباره پیچیدگیهای این نقش چقدر مطالعه کردید، «خولی» را میشناختید و ناسزا شنیدید؟
من همه جا گفتهام آماده شدن زیربنای هر نقش و کاراکتری مهمترین اتفاقی است که برای یک بازیگر در جریان کار میافتد؛ من در «مختارنامه» خولی را بازی کردم به پشتوانه هدایتهای مدبرانه داود میرباقری که مورد قبول مخاطب قرار گرفت؛ کارگردانانی چون میرباقری موهبتهای عرصه نمایش ما هستند که امیدوارم آنقدر نگهداری خوبی از آنها انجام دهیم تا آزرده نشوند.
امیدوارم از موهبتی چون داود میرباقری نگهداری شود
من داود میرباقری را از سالهای قبل میشناسم که اوایل انقلاب در شورای فیلم و سریال بودند؛ کارگردانی که دست به قلم بوده و از یک خانواده برجسته روحانی برخواسته است؛ آنقدر با اشراف با مسائل مختلف برخورد میکند که اگر اتفاق خوبی را مردم از ایفای نقش من در «خولی» دیدهاند با متن خوب، فضای حرفهای و رفتار درست کارگردانی او بوده است؛ امیدوارم از این موهبتها نگهداری شود که متأسفانه کم این اتفاق میافتد.
2000 صفحه مطلب درباره «خولی» خواندم
معمولاً نقشهایی مثل «خولی» صاحب شناسنامهای نمادین در میان مردم هستند، اما نه به اندازه شمر و ابنزیاد و یزید! به همین دلیل باید طوری ایفا شود تا مردم باورش کنند؛ برای این عمقبخشی نیازمند پیداها و ناپیداهای غنی بودم تا این اتفاق برای مخاطب رقم بخورد؛ پیچیدگیها و چالشهای فراوان «خولی» باعث شد تا نزدیک به 2 هزار صفحه مطلب درباره این نقش جمعآوری کنم.
خیلی زود «خولی» شدم
تئوریهایی که نسبت به این شخصیت در ذهن داشتم و این تئوریهای جدید را به یک فضای عملی تبدیل کردم؛ چون به نقش دلبسته بودم، خیلی زود قالب شخصیتی «خولی» ایجاد شد؛ در ادامه به مناسبات، ارتباطات و تعاملات «خولی» با فضاها و آدمهای دیگر رسیدم؛ جمعبندی این کاراکتر، شخصیتی را شکل داد که مردم از دریچه سریال «مختارنامه» دیدند.
خودم ترجیح دادم «خولی» مختارنامه باشم
*شنیدهایم که نقشهای دیگری به شما پیشنهاد شد، اما دست گذاشتید روی «خولی»...
داود میرباقری با من تماس داشت و گفت پنج نقش را برای تو در نظر گرفتهایم که جز خولی، مابقی از قسمت اول تا آخر فضای کار دارند اما «خولی» یک اپیزود بلند است؛ در نقشهای دیگر پول فراوان و در «خولی» حال و احوالات دیگر؛ تا گفت خولی حالم خیلی خوب شد! ترجیح دادم «خولی» را کار کنم و از او خواستم با خولی بیشتر ارتباط برقرار کنم؛ چند ماهی وقت داشتم و به مطالعه، تحقیق و تفحص پرداختم تا «خولی» خوبی برای مختارنامه باشم.
«خولی» یک طرح درس در دانشگاه فرانسه شد
*ماجرای دستمزد خاص چیست؟
من یک دستمزد خاص گرفتم که بسیار برایم ارزشمند است؛ روزی مهندس فلاح تهیهکننده سریال «مختارنامه» با من تماس گرفت و گفت گروهی از فرانسه آمدهاند که دوست دارند با شما صحبت کنند؛ پیش از شما، با داود میرباقری، من و عربنیا هم صحبت کردهاند؛ من گفتم، سریال «مختارنامه» این همه بازیگر دارد حالا چرا من؟! گفتند حالا خودشان میآیند و با شما صحبت میکنند.
خیلی کنجکاو شدم؛ با من قراری گذاشتند و به منزلم در «جنتآباد» آمدند؛ آن موقع مترجم این گروه شخصی به نام مسعود مسجدجامعی بود که به همراه کارگردان لبنانی و دستیارها و عوامل این گروه ساعت 8:30 صبح به منزل ما آمدند. من پرسیدم ماجرا چیست و گفتند یک طرح درسی برای یکی از دانشگاههای فرانسه است؛ ما شما را انتخاب کردیم که نقش کوتاهی در یک سریال بلند داشتید اما تأثیرگذار بودید؛ میخواهیم با شما به صورت علمی بحث کنیم که چطور یک نقش کوتاه در سریال بلند، میتواند به این مرز تأثیرگذاری برسد؟
آموزش یک نقش در سریال «مختارنامه» به دانشجویان فرانسوی
آن روز پلان به پلان سریال را مورد بحث و بررسی قرار دادند و در هر جایی از من سوال میکردند چه احساسی داشتید و چطور به این باورپذیری رسیدید و سوالات دیگر؛ این ماجرا گذشت تا روزی که یکی از دوستانم به نام «هومن آذر کلاه» به من گفت «چقدر خوشحال شدم دیدم در یکی از دانشگاهها شما را به عنوان یک الگو نمایش میدهند» این دوست من در پاریس کلاس بازیگری دارد و دیده بود که این سریال و نقش «خولی» را در سر کلاس بازیگری به دانشجویان فرانسوی آموزش میدهند؛ من دستمزدم را آنجا گرفتم و این پاداش بسیار برایم ارزشمند بود.
من به عاشقپیشگی، رذالت و جنایات «خولی» رسیدم
*چطور به این دامنه عمقبخشی در کاراکتر «خولی» رسیدید؟
یک بازیگر قبل از اینکه نقشی را ایفا کند باید به جریان باورپذیری آن بیندیشد؛ بر اساس متن موجود، یک طراحی از کل ابعاد و زوایای پیدا و پنهان این شخصیت و کاراکتر داشته باشد؛ اینجا من به عاشقپیشگی، رذالت و جنایات «خولی» رسیدم تا زیربنای این کاراکتر به خوبی طراحی شوند. آرام آرام به نقاطی که در اجرا ظریف کاری دارد با تمرین و کارگردان اتفاق بیفتد.
چنین نقشهایی همیشه خطرناکند
به همین خاطر است که اعتقاد دارم چنین نقشهایی همیشه خطرناکند؛ چون مردم از آنها شناخت دارند و اگر ایفای آن کاراکترها و بازیها، باورپذیر اتفاق نیفتد، همه باور مردم به هم میریزد؛ باید یک بازیگر در ایفای نقش چنین شخصیتها و کاراکترهایی مراقبت کند.
در خیابان به من ناسزا میدادند
برای من حتی دادگاه خولی بسیار مهم بود؛ چطور این دادگاه برگزار شود؛ یک آدمی که دو زن دارد و تمام هستیاش را به خاطر یک اشتباه از دست داده است؛ خوشبختانه همان دادگاهی شد که دوست داشتم؛ به همین دلیل وقتی صحنههای مربوط به «خولی» پخش شد در خیابان به من ناسزا میدادند؛ از این بازتابها خوشم میآمد و میگفتم خدا را شکر! آنقدر این نقش قوام پیدا کرده که تماشاگر با من مشکل دارد.
مخاطب به این تضادهای سیاه و سفید نیاز داشت
این حسّ فضای سوگوارانه امامحسین(ع) و آن فضای تراژیکی که در صحرای کربلا اتفاق افتاده را مردم توأمان میدیدند؛ اگر این سیاهیها درست به تصویر کشیده نمیشد، سفیدیها دیده نمیشد؛ اگر این تضادها کنار هم قرار نمیگرفت، مخاطب را درگیر نمیکرد. من با 52 سال کار حرفهای، هنوز هم مجذوب چنین نقشهای درگیرکننده و پیچیده منفی و خاکستری هستم.
«خولی» نقش ماندگار دوران بازیگریام
*برخی از بازیگران دیگر را کتک هم زدند؛ بازتابهایی فراتر از ناسزا دادن هم داشتید؟
روزی نمیگذرد بیرون باشم و حداقل سه، چهار نفر نگویند چهقدر خوب بودید؛ حتماً لطف مردم است و شاید خیلی هم خوب نبودهام؛ مثلاً به من گفتند خولی را با شما شناختیم و از ذهن ما بیرون نمیرود؛ اینها برایم ارزشمند است. یک بازیگر نیاز دارد مردم او را با چند نقش به خاطر بیاورند و نشانهای برای مردم باشند؛ مرا با نقش «خولی» بیشتر میشناسند و در این 52 سال کار حرفهای بازیگری، چه در تئاتر و چه در سینما و تلویزیون که به 300 اثر هم میرسد، برجستهترین نقشی که هم خودم و هم مردم دوست دارند و ماندگار شده «خولی» است.
در لحظه هلاکت «خولی» مرگ برایم محرز شد
*کدام صحنه «خولی» برایتان سخت بود؟
همه کسانی که در «مختارنامه» بازی کردند یک عشق خاصی داشتند؛ به هر صورت، صحنه دادگاه جذاب بود و آن دادگاهی که احساس میکردم که بیعدالتی در حق این نقش شده و سریع یک رأی صادر شد؛ زمانیکه من را به سمت گیوتین میآوردند؛ این صحنه چند بار تکرار شد و من اذیت شدم؛ چون یک عده بازیگر کنار من بودند که چندان حرفهای نبودند و با عربدهکشی و داد زدن به گیوتین رسیدم؛ واقعاً در آن صحنه، احساس کردم مرگ من محرز است و احوال عجیبی داشتم.
یک مقدار نادانی و سهلانگاری مرا به آتش میکشاند
یک صحنه دیگر هم زمانی است که سربازان مختار قصد دستگیری «خولی» را دارند؛ خولی در لوله بخاری پنهان شده است؛ یک لوله بخاری بود و یک تنور پُر از آتش! من یک متر و نیم، بالای لوله بودم و یک حرارت عجیب و غریب از آن لولهبخاری به بدن من میخورد؛ من بازیگر اکشنکاری نیستم و خیلی هم مراقب من بودند؛ لحظه افتادن به سمت پایین، خطرناک بود چون روبروی تنور بودم؛ با یک مقداری نادانی و سهلانگاری در متن آتش قرار میگرفتم؛ از لحاظ حسی هم خیلی به خودم فشار آوردم ولی ماحصل کار مرا به اوج خودش رساند.
عاشق امام حسین(ع) هستم
*عاشقانه شما را با امام حسین(ع) میشنویم.
در میان تمام انسانهای کره زمین از دوره بربریت، بردهداری تاکنون، تنها انسانهایی شایسته تقدیر و شایسته این هستند در مقابلشان سر تعظیم فرود بیاوریم که در مقابل ظلم سینه سپر میکنند و تمام موجودیتشان را در راستای آزادی و حرف حق، در طبق اخلاص میگذارند؛ امام حسین(ع) یک مرد بزرگ و تکرارناپذیر تاریخ هستند که همه وجودم را تقدیم میکنم؛ خودم از یک خانواده روحانی و محب امامحسین(ع) هستم که از دوران کودکی با این شعائر مذهبی بزرگ شدهام؛ عاشقانه به امامحسین(ع) عشق میورزم؛ مردی که برای آزادیخواهی بشریت مقابل ظلم و ناراستیها ایستاد؛ همیشه در روزهای عاشورا یک حال عجیبی دارم که در چنین روزی، انسانی با تمام این سختیها مقابله میکند و این مقابله با ظلم برای من با ارزش است.
تصویربردار و تدوینگر: محمدرضا کشتدار و حسین دزفولی
انتهای پیام/