دلایل انتخاب«اقامت» امام خمینی در «نوفل لوشاتو »فرانسه
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:دراین مجموعه ازانتخاب کشورفرانسه بعنوان مقصدسفر. هنگام وروددرفرودگاه ،برای رفتن به اقامتگاه درماشین چه کسی نشستند…اولین منزلی که امام خمینی-درپاریس اقامت کردندمتعلق به چه کسی بود- نوفل لوشاتو متعلق به چه کسی بود.. واینکه چرابعداز۲روز به جای دیگررفتند..اولین مصاحبه مطبوعاتی امام درپاریس وماجرای عصبانیت مسئول تحریریه روزنامه تایمزلندن
مصاحبه با مأموری که امام خمینی رادرسحرگاه ۱۵خرداد۱۳۴۲بازداشت کرد
«دکترابراهیم یزدی» در-نوفل لوشاتو-چکاره بود؟
اولاً حضور حضرت امام در فرانسه بطور اتفاقى بود، چون بعددستوراخراج امام ازعراق وممانعت از ورودشان به کویت، ایشان پس از تبادل نظر با مرحوم حاج احمد آقا، دو گزینه پیش روی ایشان بود: یکى سفر به سوریه و دیگری سفربه یکی از کشورهای اروپایی و مخصوصا فرانسه.
فرودگاه شارل دوگل
خاطرم هست که به علت وجود احتمال سفر حضرت امام به سوریه، اینجانب و آقاى «سیدعلی اکبرمحتشمى پور» و آقاى «هادی غفارى» و چند نفر دیگر که الآن بیاد ندارم،
ردیف نشسته در کنار امام، سیدعلیاکبر محتشمیپور و هادی غفاری دیده میشوند. ایستاده از چپ: سیدمحمد خاتمی(رئیس جمهور)، کیارشی، صادق طباطبایی و فردوسیپور.
به فرودگاه دمشق رفتیم و منتظر رسیدن پرواز از بغداد ماندیم و تاپیاده شدن آخرین نفر از مسافرین، به ورود حضرت امام امیدوار بودیم و پس از بازگشت مایوسانه به منزل، با خبر شدیم که ایشان بطرف فرانسه پرواز نمودهاند.
جالب توجه است که ابوالحسن بنى صدر و صادق قطب زاده فقط چند ساعت قبل از ورود به پاریس، از تصمیم امام برای عزیمت به فرانسه با خبر شدند. خوب است این راهم بدانید به علت اینکه گذرنامه امام را قطب زاده به مامور گذرنامه داده بود و فامیلى امام در گذرنامه «مصطفوى» بود، پلیس فرانسه متوجه شخصیت حقیقى ایشان نشده و مهر ورود را زد و امام وارد پاریس میشوند، و در منزلى که با عجله در منطقه” کشان “پاریس در نظر گرفته شده بود، مستقر شدند.
حضورمردم وازدحام،اعتراض همسایگان موجب تغییراقامت شد
به مجرد اطلاع دانشجویان ایرانى از حضور امام، آنها مشتاقانه خود را به آن منزل«محله کشان» رساندند و این امر باعث مزاحمت براى همسایگان شد و آنها به پلیس شکایت کردند و وقتى پلیس براى رفع مزاحمت آمد، تازه متوجه حضور امام در پاریس شد!
حضرت امام سریعا براى رفع مزاحمت، به منزلى که در روستایى در حومه پاریس، بنام نوفل لوشاتو و در تملک یکى از ایرانیان بود منتقل شدند، و مقامات فرانسه که در مقابل کار انجام شده قرار گرفته بودند، به حضرت امام پیام دادند که: شما در مدت اقامتتان در فرانسه، حق فعالیت سیاسى ندارید! که ایشان میگویند:« من فقط بعد نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا، براى عده کمی از برادران حاضر صحبت میکنم» و آنها با این ذهنیت که این کار نتیجه سیاسى ندارد، موافقت کردند. غافل از اینکه این صحبتها ضبط شده و از راه هاى مختلف از جمله تکثیر نوار، به ایران انتقال داده میشود و براى مردم راهنماى مبارزه و انقلاب خواهد بود.
علاوه بر این،به هر حال لازم بود دولت فرانسه از امام حفاظت کند، لذا چند نفر پلیس مرد در جلوى منزل امام مستقر کردند و براى بازرسى زنان هم امام خانم دباغ راازبیروت فراخواند
حجت الاسلام سیدصادق موسوی شیرازی در گفتوگو با فارس۲۳ آذر ۱۳۹۵
۱۱۶ روز حضور امام خمینی در نوفل لوشاتو
صاحب منزل امام خمینی درنوفل لوشاتو،آقای مهدی عسگری بود
پیشاپیش همه آنها هم باید یاد کنیم از مرحوم حسن حبیبی که امام ابتدای امر هم بر ایشان و بعد هم آقای غضنفرپور و مهدی عسگری وارد شدند. خاطرم هست آقای عسگری در نوفل لوشاتو خانه شخصی اش را واگذار به امام کرد. در فرانسه خانهها به اسم صاحبخانه پلاک شده بود، از لحظهای که امام وارد خانه مهدی عسگری شد، او پلاک را کَند و دور انداخت که کسی فکر نکند این منزل برای او بوده و متعلق به امام نیست./ ۱۲ خرداد ۱۳۹۵ایسنا
اقامت اولیه امام خمینی درپاریس«محله کشان»درمنزل همسرآقای غضنفرپوربود«قبل ازنوفل لوشاتو»
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:(این منزل مال همسر غضنفرپور، «سودابه سدیفی» این زوج بعدها به علت مشکلاتی متارکه کردند. غضنفرپور (نماینده دوره اول مجلس)بدورازمسائل سیاسی در اصفهان به کار دندانپزشکی مشغول است.)
امام به پاریس قطبزاده امکانات اقامت ایشان و همراهانش را در فرانسه فراهم کرد. ابتدا آنان را به خانه احمد غضنفرپور برد۱۹بهمن۱۳۹۴ فرهنگ نیوز.
مهاجرت امام از نجف به پاریس چگونه شکل گرفت، آیا خاطراتی از آن برهه دارید؟
جریان پاریس هم خیلی جالب است، وقتی امام نتوانستند وارد کویت بشوند به نظر ما گزینۀ اول ایشان گزینۀ سوریه و لبنان بود، گزینۀ پاریس شاید نبود، و بر همین اساس همراه آقای محتشمیپور، آقای هادی غفاری، آقای علی جنتی(فرزندآیت الله جنتی،وزیرارشاد) و چند نفر از دوستان دیگر رفتیم فرودگاه دمشق به انتظار اولین هواپیمایی که از بغداد بیاید، گفتیم احتمالاً امام از آنجا به سوریه میآیند. حالا هواپیما از بغداد نشسته و ما هیچ کدام جرأت نمیکنیم بگوئیم که آیا امام خمینی در هواپیما هستند؟ ایستادیم و میپرسیدیم یک سیدی، پیرمردی در هواپیما نبود؟ به این شکل. تا فهمیدیم نیستند بعدازظهرش بود که فهمیدیم امام وارد پاریس شدند. و جالب اینکه امام وقتی وارد پاریس میشوند دولت فرانسه نمیفهمد، خبردار نمیشوند، علت اینکه اسمشان در گذرنامه روح الله مصطفوی است و اینطور که مرحوم حاج احمد آقا خودشان به من گفت، بنی صدر و قطب زاده هر دو آمده بودند فرودگاه، ولی بنی صدر راننده داشت و آنجا چون ماشین شخصی نمیتوانست پارک کند همینطور در محوطه میچرخید، قطب زاده چون همراه نداشته ماشین را گذاشته بود در پارکینگ، ولی گذرنامۀ امام را قطب زاده میبرد و مهر ورود میزند، ولى وقتى امام میآیند خارج بشوند با مرحوم احمد آقا و بنی صدر و صادق قطب زاده آنجا یک دفعه ماشین بنی صدر میرسد، و امام سوار ماشین بنی صدر میشوند، خود احمد آقا به من گفت من دلم برای قطب زاده سوخت که زحمت را او کشیده و همه چیز به نام بنی صدر ثبت بشود به امام گفتم حاج آقا من با آقای قطب زاده میآیم، و من سوار ماشین قطب زاده شدم چون اگر من سوار نمیشدم ماشین او خالی میآمد و مناسب نبود. وقتی هم وارد منزل سودابه صدیفى میشوند دولت خبر نداشت، بچههای ایرانی قبل از مقامات فرانسوی خبردار میشوند و گروه گروه به دیدن امام رضوان الله علیه میآیند.
ایرانیها زودتر خبردار شدند تا مقامات دولتی. خانههای آنجا چون اکثراً از چوب ساخته شدهاند و دانشجوهایی که آنجا بودند نمیتوانستند صبر کنند تا فردا صبح و رفت و آمدشان ادامه داشت «همسایهها بابت مزاحمت و رفت و آمدها به پلیس زنگ میزنند»، چون راه پله هاى چوبى صدا میکردند و نمیگذاشت بخوابند تا ساعت ۲، ۳ نصف شب.
اینها شکایت میکنند که مزاحمین اینجا هستند. وقتی پلیس میآید که ببیند چیست، چه خبر است، منشاء مزاحمت چیست تازه میفهمد که کسی به نام امام خمینی آنجا هستند و آنها دیگر نمیتوانستند کاری بکنند، یعنی نمیتوانستند امام را اخراج کنند،
یعنی شاید اگر اینها در فرودگاه قبل از ورود میفهمیدند همان حرکت را میکردند که کویت کرد.
یعنی فرق بین کویت و فرانسه این بود که کویت هنوز امام منطقۀ حدود مرز را رد نکرده بودند، ولی امام آمدند در پاریس مستقر شدند و اخراج یک عمل دیگری را میخواست، چون وارد شهر شدند. ولی از همان فردا دولت فرانسه آمد و خواست به اصطلاح خودمان آن چیزی را که شده به نفع خودش بچرخاند. آمدند پیش امام که ما روابطمان با شاه خوب است و میخواهیم که شما فعالیت سیاسی نداشته باشید.
شما هم در پاریس به امام ملحق شدید؟
بله ما هم از سوریه به فرانسه آمدیم؛ آقای دکتر عسگری بود که در نوفل لوشاتو یک خانهای داشت که امام رفتند آنجا، خارج از پاریس بود، بعد از اینکه امام منتقل شدند(عسکری) از پاریس تقریباً یک ساعت باید رانندگی کرد(۳۰ کیلومترتاپاریس) تا رسید آنجا، دانشجوها هم امکانات آنچنانی نداشتند که بتوانند به طور مستقل برسند لذا یک ماشین فولکس دست دوم را تهیه کردند که هر کس میخواهد برود بیاید منطقه ای که قبلاً بودند مثلاً نیم ساعت قبل از ظهر این فولکس مینی وس افراد را سوار میکرد میبرد نوفل لوشاتو، به یاد دارم اولها که امام نماز جماعت میخواندند نوفل لوشاتو تعداد افرادی که بودند شاید ۱۰ نفر بیشتر نمیشدند با همۀ افراد بودیم،
مثلاً من بودم، آقای محتشمی بود، مرحوم آقای فردوسی پور بود«علی جنتی» اشخاص میآمدند سر تا پایش ۱۰ نفر، ۱۵ نفر بیشتر نمیشد.
بعد کم کم افکار عمومی پاریس نزدیک شدند به امام، تبلیغات آنجا شروع شد. ولی جالب بود اولین حرکت تبلیغی امام خیلی بامزه بود که چطور انجام گرفت. «قای بلال الحسن نایب رئیس تحریریه روزنامه تایمزلندن» میآید و میخواهد با امام مصاحبه کند، خب کارتر میآید به استقبال او، شاه تا دم در کاخ میرود به استقبالش، آمد آنجا و دید که دوستان از جمله مرحوم آقای« املایی »که ایشان هم با همان لباس خودمانی که در منزل مینشینند نشسته اند وقتی هم آمد دم درب ایستاد هیچ کس محل نداد،
این شخص(بلال الحسن) عصبانی شد، فریاد زد این چه وضعی است کارتر به استقبال من میآید، شاه تا دم در کاخ من را بدرقه میکند، این چیست شما به من محل نمیدهید!
شروط مصاحبه باامام خمینی درنوفل لوشاتو
آقای املایی گفت ما برای همین انقلاب کردیم. البته خبرنگارهای غربی یک مقداری پوست کلفت هستند، یعنی اینطور نیست که اگر کسی به ذوقشان زد از صحنه خارج بشوند. بعد دید این مدل نگرفت فیتیله اش پائین آورد، خودش ماشین آخرین مدل داشت، میگوید که من میخواهم با امام مصاحبه کنم؛ آقای املایى و دوستان میگویند که مصاحبه با امام یک شرط دارد، اولاً اگر بخواهی مصاحبه کنی ما تنظیم میکنیم و شما به نوفل لوشاتو میروید، باید صبر کنید تا ماشین فولکس واگن بیاید و شما همراه دانشجوها بروید نوفل لوشاتو، بعد هم وقتی امام نماز میخوانند بعد از نماز سخنرانی میکنند، سخنرانی امام را شما میروید ترجمه میکنید به انگلیسی و به عنوان مصاحبه پخش میکنید و عکس امام را پشت جلد مجله میگذارید. چون ما از امام تقلید میکنیم که به اصطلاح خودمان فعالیت سیاسی نکنیم.
اولین مصاحبه مطبوعاتی امام خمینی درنوفل لوشاتو
او هم میپذیرد صبر میکند تا با ماشین فولکس واگن بیاید نوفل لوشاتو. آن روز هم اتفاقاً تعداد دانشجوها زیاد بود در نتیجه ۱۰، ۲۰ نفر روی هم سوار شده بودند او هم بود و به نوفل لوشاتو رسید. طبق توافق امام سخنرانی کردند و بعد هم ترجمه از فارسی به انگلیسی کرد و اولین شکستن آن فضای محاصرۀ تبلیغاتی آنجا انجام گرفت. البته در اصل موضوع شکستن حصر مطبوعاتی کلی اولین مصاحبۀ امام با لوموند بود که در نجف انجام شد/حجت الاسلام سیدصادق موسوی شیرازی-سایت جماران
از ورود امام به فرانسه بگویید.
ما برای استقبال از ایشان به فرودگاه رفته بودیم.
هواپیمای امام در جنوب پاریس در فرودگاه اورلی نشست.
«امام خمینی سوار ماشین بنی صدر و قطب زاده شدند.»
«مرحوم احمد خمینی و مادر و همسرشان »هم داخل ماشین یکی از دوستان به نام «دکتر عسکری »نشستند.
و من هم راننده ماشین بودم. آپارتمانی در پاریس برای ایشان پیش بینی شده بود و امام ساکن آن شدند. به علت حضور امام، روز بعد آنجا خیلی شلوغ شد و جمعیت زیادی از آلمان و انگلیس و خبرنگاران آمدند. آنقدر شلوغ شد که پلیس فرانسه اعلام کرد اینجا نمی توانید ساکن باشید. چون ما قادر به تامین امنیت اینجا نیستیم. پدرخانم دکتر عسکری ویلایی در نوفل لوشاتو داشت. نوفل لوشاتو یک دهکده ویلایی بود که ۲۷ کیلومتر با پاریس فاصله داشت و معمولا هر فرانسوی یک ویلا در آنجا داشت. امام راهی نوفل لوشاتو شدند. امام ویلای بزرگ پدرخانم عسکری را -که درخت سیب معروف را داشت- را به دیدارهای عمومی اختصاص داد و در کنار آن هم یک ویلای کوچک اجاره کردند و خانواده شان را در آن اسکان دادند. نماز را داخل اتاق می خواندند و روزهایی هم که هوا خوب بود داخل حیاط نماز می خواندند.
استقبال ها از امام تا چه حد بود؟
اوایل نوفل لوشاتو خلوت بود. این تصاویر صف کشیدن و … مال اواخر بود. ایرانیها می ترسیدند بیایند آنجا مبادا ساواک برایشان دردسر درست کند. حتی اوایل اجازه نمی دادند عکس بگیرند. می ترسیدند عکسها به دست ساواک برسد. از امام سوال کردند امام اجازه دادند عکس بگیرند. کم کم ترسها ریخته شد و افراد گوناگون از کشورهای مختلف راهی آنجا شدند انگیزه های افراد هم مختلف بود؛ برخی برای کنجکاوی و برخی برای شرکت در مبارزه می آمدند. کم کم پلیس فرانسه هم مستقر شد و ایست و بازرسی گذاشت و اشخاص را بازرسی می کرد. همان موقع من برای اولین بار دستگاه های بازرسی را دیدم.
در مدت حضور امام، برنامه شما در نوفل لوشاتو چه بود؟
امام که مستقر شدند من از کارم صرف نظر کردم و هر روز صبح از پاریس می آمدم نوفل لوشاتو و شب بر می گشتم خانه ام.
در نوفل لوشاتو جایی برای اقامت نداشتم و همه بجز امام و خانواده اش بر می گشتند.
کار من مدتها این بود که صبحها درب ایستگاه آخر مترو در پاریس می ایستادم و ایرانیانی که برای دیدن امام آمده بودند را سوار ماشین می کردم و می بردم به محل اقامت امام.
مرحوم خلخالی، مرحوم اشراقی داماد امام،کریم سنجانی، مرحوم دکتر نوربخش، از جمله این افراد بود.
برگشتن هم هر جا که می خواستند می بردمشان. ظهر هم بچه ها جمع می شدند و گاهی ساندویچ می خریدیم و گاهی تخم مرغ درست می کردیم و می خوردیم.
گاهی هم از طرف خانه امام تخم مرغ پخته شده می فرستادند و می خوردیم.
خبرنگارها را راهنمایی می کردیم و عصر هم برخی با ماشین و برخی هم با اتوبوس برمی گشتیم پاریس. در این چند ماه که امام بودند بجز یکی دو روز که مهمان داشتم همه روز در نوفل لوشاتو بودم.
آنجا سازماندهی شده بودید که بروید این کار را بکنید؟
نه من خودم این کار را می کردم. سازماندهی به آن صورت نبود.
آنجا چه کسانی بودند؟
مرحوم بازگان، سنجابی، خلخالی، شهید محمد منتظری، یزدی، قطب زاده. حسن حبیبی، دکتر یحیوی، اصغر هاشمی (کارگردان فعلی سینما) محمد هاشمی برادر آیت الله هاشمی رفسنجانی و رئیس اسبق صداوسیما هم بود که آنجا مکبر نمازهای جماعت بود. اینها آنجا بودند برخی هم چند روزی از ایران می آمدند و برمی گشتند از جمله شهید بهشتی هم یک روز آمد و برگشت که البته من آن موقع ایشان را ندیدم.
برنامه های امام درنوفل لوشاتو
صبحها امام حدود ساعت ۹ صبح زیر درخت می نشستند و سخنرانی می کردند و بعد هم پرسش و پاسخ بود. ظهر هم نمازجماعت برگزار می شد و مجددا یک صحبتی می کردند و خبرنگاران هم می آمدند. بعد هم می رفتند. ما هم می ماندیم و نوار صوتی را با تلفن به ایران انتقال می دادیم. از پشت تلفن می خواندیم و در تهران می نوشتند
هواپیمای امام را چه کسی بیمه کرد؟
امام تصمیم به ورود به ایران که گرفتند قرار شد هواپیمایی اجاره کنند.۱۱بهمن ۱۳۵۷به همراه دکتر عسکری، قطب زاده و تعدادی دیگر رفتم دفتر ایرفرانس. یادم هست مبلغ ۴۳۰ هزار فرانک حواله به آنها دادیم و هواپیما را به صورت رفت و برگشت اجاره کردیم تا اگر اجازه نشستن نداد هواپیما برگردد. هزینه اش را هم از تهران حواله کرده بودند. فرانک فرانسه آن زمان ۱۴ ریال بود. ما بیرون دفتر ماندیم و دکتر غضنفرپور و قطب زاده رفتند داخل دفتر. هواپیما را بیمه کردند و شاید نیم ساعت طول کشید.
فکر می کردید موفق به تهیه هواپیما شوید؟
خوش بین بودیم. با اینکه احتمال خطر بود ولی از طرفی می دانستیم دولت بختیار ریسک نمی کند هواپیما را منفجر کند. عصر ماشینها آمدند و حاج احمدآقا و امام سوار یک ماشین شدند. این دفعه رفتیم فرودگاه شارل دوگل (شمال شرق پاریس) که خیلی با نوفل لوشاتو(جنوب پاریس) فاصله داشت.
چی شد شما سوار پرواز انقلاب نشدید؟
من یک مشکل شخصی داشتم که اخلاقا نمی توانستم همان روز سوار هواپیما شوم. خیلی هم تلاش کردم ولی موفق به حل آن نشدم. وقتی لیست اسامی را جهت سوار شدن به هواپیما می نوشتند. از من پرسیدند اسمت را بنویسیم؟ گفتم یک مشکل دارم.
از -روزحرکت امام خمینی به ایران- از آن روز بگویید.
یادم هست برای بدرقه امام به فرودگاه رفتیم. امام را با ماشین درست پای پله های هواپیما بردند و بقیه از مسیر اصلی شدند. حدود سه ربع طول کشید تا هواپیما آماده شود. در این مدت شور خاصی بر فرودگاه حاکم شده بود ایرانیها و فرانسویها همه با هم شعار می دادند. حتی خدمه فرودگاه هم تحت تاثیر چنین جوی شعار می دادند. ایرانیها شعار می دادند زنده باد فرانسه مهمان نواز و فرانسویها شعار زنده باد انقلاب ایران و زنده باد امام خمینی سر می دادند. آنجا خیلی شلوغ بود. هواپیما که بلند شد من به خانه ام برگشتم و مرتب به ایران زنگ می زدم و پیگیر وضعیت انقلاب بودم تا شب ۲۲ بهمن۱۳۵۷ که انقلاب پیروز شد. دوسه هفته بعد هم عازم تهران شدم و در مدرسه علوی خدمت امام رسیدم و دستشان را بوسیدم. امام هم ابراز لطف کرد و با لبخند گفت با ما نیامدی؟ یکی دوبار هم قم دیدنشان رفتم و بعد برگشتم فرانسه.
اولین بار بود امام را از نزدیک در فرانسه دیدید؟
نه پیش از آن در سال ۱۳۵۳ کنفدراسیون دعوت کرد تا دانشجویانی به صورت داوطلبانه برای تبلیغ علیه شاه به مکه اعزام شوند.
من به همراه ۱۵–۱۰ نفر از دانشجویان راهی نجف اشرف شدیم تا با امام دیدار کنیم و بعد راهی عربستان شویم. ما از دانشجویان فرانسه، آلمان و آمریکا بودیم. امام از آنجا من را می شناختند. در نجف ابتدا زیارت کردیم و بعد رفتیم منزل امام. ابتدا دست امام را تک تک بوسیدیم. حدود دو ساعت منزل امام بودیم و امام را در جریان تصمیمان برای سفر به مکه گرفتیم. امام تاکید داشتند که سلطان عربستان یکی است مثل شاه ایران. ایشان گفتند مراقب خودمان باشیم. توصیه هایی هم برای اجرای بهتر مراسم حج داشتند. چند تا سوال هم پرسیدیم. شام را هم مهمان امام بودیم. بعد از آن رفتیم جده. آنجا پلیس عربستان مانع کار ما شد علتش هم این بود که ارتباط ساواک با سعودیها -برخلاف عراقیها- خیلی خوب بود. پلیس عربستان از ما تعهد گرفت فعالیتی علیه شاه انجام ندهیم. از طرفی ایرانیهایی هم که آن موقع به حج می آمدند حجاج سنتی و عموما کهنسال بودند. آنها فقط دنبال انجام حجشان بودند و کار چندانی به مسائل روز نداشتند. یکی از آنها به من گفت ما آمده ایم زیارت شما این حرفها را بروید در اروپا بزنید. در مجموع ما موفقیت چندانی به دست نیاوریم.
تصور اولیه شما از این حرکت چه بود؟
تصور ما این بود می توانیم اطلاعاتی که در اروپا از اقدامات شاه به دست آوردیم را به حجاج ایرانی منتقل کنیم. ما اطلاعات زیادی در مورد فروش نفت شاه، خرید اسلحه توسط شاه و … داشتیم. این اطلاعات را از طریق مطبوعات اروپا از جمله لوموند، اشپیگل و همچنین جلسات کنفدراسیون به دست می آوردیم.
فضای جلسه دانشجویی بود یا طلبگی؟
بیشتر دانشجویی بود.
شما مدتها با امام برخورد داشتید. نقل می کنند که امام ابهت خاصی داشت. در این مورد توضیح می دهید؟
من بارها ابهت امام را با تمام وجودم لمس کردم. امام جذبه خاصی داشتند و این جذبه توام با محبت بود. نمی شد هر حرفی را در حضور امام زد. شما با برخی افراد خیلی راحت برخورد می کنید ولی حضور برخی افراد حالت خاصی به انسان دست می دهد. من همین بحث ابهت را یکبار با سنجابی مطرح کردم و او هم گفت این حالت در برخی افراد وجود دارد. یادم می آید نمی شد به صورت ممتد به چشمان امام نگاه کرد.
دیده بودید امام شوخی کند؟
شوخی امام را ندیدم ولی لبخند امام را خیلی دیدم. مثلا یکبار شخصی به امام گفت سوالی دارم. امام جواب داد بپرس. آن شخص گفت شاید خوب نباشد بپرسم. امام گفت خب پس نپرس. همه زدند زیر خنده و امام لبخند زدند.
چه میزان از مردم پاریس در جریان انقلاب بودند؟ اساسا برخورد مردم با شما به چه صورت بود؟
ساکنین نوفل لوشاتو گاهی از روی کنجکاوی سری به محل اقامت امام می زدند و اصطلاحا سرک می کشیدند. از طرفی دانشجویان آزادیخواه فرانسه هم بودند که به سقوط حکومت دیکتاتوری تمایل نشان می دادند. مردم پاریس زیاد در جریان نبودند آنهایی هم که در جریان بودند به واسطه تبلیغات تلویزیون فرانسه و نشان دادن تصاویر حضور امام در نوفل لوشاتو بود. اریک رولو نویسنده مشهور لوموند و بورژیه خبرنگار کانال یک فرانسه آنجا حضور داشتند و مرتب از امام گزارش تهیه می کردند. یادم هست امام که وارد بهشت زهرا شد گوینده اخبار فرانسه برای توصیف میزان استقبال مردم ایران از امام گفت خمینی از پاریس تا نوفل لوشاتو و از نوفل لوشاتو تا پاریس سوار بر امواج انسانها.
مصاحبه با «سرهنگ عصاری»مأمورساواک که درشب سال۱۳۴۲امام رادستگیرکرد
زیاد، جالب بود قبل از سال ۱۳۵۷ تعداد ایرانیهای پاریس به هزار نفر نمی رسید ولی در سال ۱۳۵۹ در خیابانهای پاریس می شد به راحتی فارسی شنید. یکی از آنها سرهنگ عصاری بود. در سال ۱۳۵۹ در پاریس با فردی به نام سرهنگ سیفالدین عصار برخورد کردم. او همان کسی است که در سال ۱۳۴۲ امام را از قم بازداشت و به تهران منتقل کرد. در مترو با او برخورد کردم. پیرمرد بود، از ما پرسید دانشکده دندانپزشکی کجاست؟ او را به دانشکده راهنمایی کردم و کم کم با هم آشنا شدیم و فهمیدم او سرهنگ عصاری است. بعدها هم همانجا در فرانسه فوت کرد.
در مورد امام چه نظری داشت؟
او به موضوع ابهت امام اشاره می کرد. برایمان تعریف کرد:
وقتی برای دستگیری امام وارد خانه شدیم یک کلفتی روبرویمان ایستاد. چارقدش را کشیدم و داد زدم روح ا… خمینی کجاست؟
همان موقع یک دفعه درب یکی از اتاقها باز شد و امام ظاهر شد و گفت
آقای نظامی! روح ا… خمینی منم.
امام را سوار ماشین کردیم. آن موقع ساواک ماشین آریا داشت. سروانی همراه ما بود به نام جوراب باف. سه چهار ماشین هم دنبال ما. وسط راه قم به تهران که هوا نزدیک به روشن شدن بود
امام خطاب به راننده یکدفعه گفت «نگه دار.»
راننده بدون اختیار یک مرتبه پایش را گذاشت روی ترمز. «سروان جوراب باف» هم پرید و درب سمت امام را باز کرد.
امام تیمم کرد و عبایش را انداخت و همانجا نماز خواند.
در این فاصله بود که راننده عذرخواهی کرد که بدون اجازه ترمز کرده و گفت دست خودم نبود.
من هم گفتم ایرادی ندارد سروان جوراب باف هم بی اختیار درب را باز کرد!
در آن زمان فضای دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه چگونه بود؟
آن زمان دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه گروهی تشکیل داده بودند به نام فدراسیون دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه. در آلمان و انگلیس و سایر کشورهای اروپایی هم مشابه این فدراسیون تشکیل شده بود. به مجموع این فدراسیونها می گفتند کنفدراسیون. در واقع کنفدراسیون دانشجویان ایرانی را در سرتاسر اروپا و امریکا به هم وصل می کرد. ابتدا کنفدراسیون به صورت یکپارچه بود و همه با تفکرات مختلف عضو آن بودند. از سال ۱۳۴۹ کنفدراسیونها از هم تفکیک شدند و گرایشهای مسلمان، چریکی، مجاهدین مسلمان و چپ گرا آشکار شد. ما هم جزو دانشجویان مسلمان بودند.
«محمود کرمپور» سال ۱۳۴۶ عازم فرانسه شد تا در دانشگاه سوربن و در رشته حقوق مشغول به تحصیل شود. سالهای طولانی حضور او در فرانسه مصادف گردید با اوج گیری مبارزات انقلابی و حضور امام خمینی در فرانسه. سال ۱۳۵۶ فارغ التحصیل شدم و یک سالی هم در سازمان یونسکو مشغول به کار شدم۲۵ بهمن ۱۳۹۱فرصت آنلاین
«سودابه سدیفی» کیست؟
در روزنامه انقلاب اسلامی فعالیت می کرد ، در وزارت خارجه و دفتر ریاست جمهوری مشغول به کار بود ،مشاوربنی صدربود،حتی زمانی که بنی صدرفرارکرد،بهمراه همسربنی صدربوده که بازداشت شدند وباباوساطتت شهیدبهشتی توسط مرحوم موسوی اردبیلی آزادشدند
سودابه سدیفی در روز ۱۳ اسفند ماه ۱۳۹۳ در سن ۶۷ سالگی، در اثر بیماری سرطان درگذشت.
«دکترابراهیم یزدی» در-نوفل لوشاتو-چکاره بود؟
اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان به دلیل صلاحیت و ماهیت مذهبی که داشتند مورد علاقه واحترام خاص امام بودند.دکترابراهیم یزدی از اتحادیههای انجمن های اسلامی آمریکا بود
ملاقاتی که دکتر یزدی با امام داشتند خیلی تعیین کننده بود. و سرانجام به جایی رسید که امام تشخیص دادند آقای یزدی میتواند نماینده امام در اخذ وجوهات شرعی شود. چون نمایندگان مراجع معمولا باید از یکسری ویژگی ها و صلاحیت هایی علمی و مذهبی برخوردار باشند که به عنوان نماینده مراجع در دریافت وجوهات صلاحیت داشته باشند. امام در آقای یزدی این صلاحیت را دید. وقتی آقای یزدی نشست و با امام صحبت کرد، از مبانی فکری اش گفت. از درد مندی خودش نسبت به جهان معاصر و احساسش نسبت به نیاز فکری و آرمانی که تشخیص می داد بیان می کرد امام در او صداقت و آگاهی و احاطه و شایستگی دیدند و و پذیرفتند آقای یزدی نماینده ایشان شود. و حتی اجازه نامه ای به ایشان دادند که من کپی آن را دارم. حتی اجازه دادند یک پنجم وجوهاتی که دریافت می کند اختیار و اجازه دارد در مصارفی که خودش تشخیص میدهد صرف کند. این نهایت توجه و عنایت یک روحانی به یک دانشجوی غیرروحانی بود. ۱۲ خرداد ۱۳۹۵حجت الاسلام سیدمحمددعایی
توضیحات مدیریت سایت-پیراسته فر: بیوگرافی آقای دکترابراهیم یزدی :متولد۱۳۱۰ قزوین، دبیرکل نهضت آزادی ایران (درطول۱۱۶روزاقامت امام خمینی درنوفل لوشاتو) ، مسؤل تنظیم ملاقاتها باامام خمینی بودومورداعتمادامام بود
در«پروازانقلاب»همراه امام خمینی به ایران بازگشت.امام خمینی
عضوشورای انقلاب اسلامی بود. در دولت موقت «معاون نخستوزیر »بود.نماینده امام و سرپرست مؤسسه کیهان بود-زوزارت امور خارجه ایران دولت مهندس مهدی بازرگان هم بود. بعدازاستعفای دولت موقت”درپی تسخیرلانه جاسوسی” در سال ۱۳۵۸ نماینده مردم تهران در دوره اول مجلس شورای اسلامی شد.
بعدیک عده ای می آیندمصاحبه می کنند که«یزدی مشاورامام خمینی نبوده»!اگرنبوده پس چطوری بایدملاقاتهارا باامام هماهنگ میکرد!؟برای وقت دادن وتعیین ساعت،لازمه اش این بوده که باامام یک مشورتهایی داشته باشد،بیوگرافی شخصیتها برابه امام ارائه دهد،توضیحات لازمش رابدهد،زمان بگیرد و..اینها اگر«مشاوره»نیست،چس چیست؟به عکس دقت شود. که داردباامام هماهنگی میکند وگزارش می دهد.
این اقایان افق فکری امام خمینی رابا قالب های کوچک فکرخودشان می سنجند،اگرنبودآن بلندنظری وجامع الاطرافی دیدگاه امام خمینی که انقلاب پیروزنمی شد،مگر«حزب اللهی»به معنای اصطلاحی چقدرداشتیم که انقلاب رااین افرادمدیریت کرده باشند!
ودرمقاله دیگرخواهم آوردکه یه عده ای ازاین اقایان انقلابی درصددبودندکه «امام خمینی»رامدیریت کنند!می گفتند«زودبرویم پاریس که ضدانقلاب هادوروبرامام هستند،می ترسیم امام را«گمراه»کنند!.
اما ازهمه صاحبان دیدگاه وسلائق درپیشبردانقلاب استفاده کرد،حتی ازهمان علمای حوزه که ازکوزه ای که فرزندامام(مصطفی)آب میخورده،بعلت نجس شدنش آب نمی نمی نوشیدند،چون پدرش «فلسفه»تدریس می کندویاآنهایی که هرگونه انقلاب راسرکوب می کردند(چون ظهورامام زمان راتأخیر می اندازد-حجتیه ها)و…همانهارا مسئولیت داردوازتوانمندیشان استفاده کرد.
«حجت الاسلام محمدحسین املایی» ازیاران امام خمینی دوران هجرت(نجف ونوفل لوشاتو)بودند
همسرمرحوم املایی: ایشان خیلی به روز بود. زبان انگلیسی می دانست، هیچ کدام از اطرافیان امام به اندازه آقای املایی و آقای دعایی نمی توانستند عربی را خوب حرف بزنند به گونه ای که حتی خودِ امام هم مترجم داشتند.
از دانشگاه لبنان لیسانس حقوق گرفته بود ، آن زمان که خیلی از روحانیون رانندگی را بد می دانستند، گواهینامه رانندگی داشت. با شهید چمران ارتباط نزدیکی داشت و در لبنان دوره چریکی دیده بود. عضو «جنبش امل» دردوران نظامی”چریکی”درلبنان کارهای درمانی ، تزریقاتی را هم یادگرفته بود
آقای دعایی روزانه دو ساعت برنامه رادیویی”عراق” داشتند که آقای املایی هم در تهیه مطالبش نقش داشت. یک دستگاه زیراکس هم در خانه بود.
نمازجماعت درنوفل لوشاتو:زن ومرد دریک صف
در نوفل لوشاتو که بودیم هر شب پشت سر ایشان نماز می خواندیم و صف های نماز جماعت به گونه ای بود که مرد و زن در یک صف کنار هم می ایستادند.
بعد از سکونت امام در تهران هم مرتب در ملاقات های خصوصی می رفتم دیدنشان البته ایشان مرا به عنوان همسر آقای املایی نمی شناختند و من هم چیزی نمی گفتم. معمولا برای دوستانم که می خواستند صیغه عقدشان را امام بخوانند، وقت می گرفتم از جمله برای خانم آلیا که الان نماینده مجلس هستند.
بعد از هجرت امام به فرانسه که آقای املایی هم همراهشان بود، شما چه کردید؟
من سه چهار روز رفتم خانه امام. همسرشان آنجا بودند و عروس هایشان. بعد از چند روز همراه همسر حاج احمدآقا رفتیم کاظمین منزل دختر آیت اله صدر (دختر خاله خانم طباطبایی) آنجا برایمان بلیط هواپیما تهیه کردند و آمدیم ایران. دی ماه بود که عازم فرانسه شدم.
به غیر از شما همسر روحانیون دیگر هم به منزل امام آمدند؟
خیر فقط بنده آنجا بودم.
از خاطراتتان در منزل امام در نجف بگویید.
آن زمان من ۱۹ سال بیشتر نداشتم و سنم از آنها کمتر بود اما در میانشان احساس غریبی نمی کردم. همسر امام خیلی مهربان و خوش برخورد بودند. همسر حاج آقا مصطفی سید حسین و مریم را داشتند و همسر حاج احمدآقا سید حسن را. توی همان چند روز یک سفر هم همراه فاطمه خانم طباطبایی به کربلا مشرف شدیم.
ما تهران بودیم و من تا تیرماه ۵۷ که رفتیم نجف اصلا ایشان را ندیده بودم(۴-۳ روزی که در نجف مهمان همسر امام بودم) اما آوازه مبارز بودن ایشان و همراهی شان با امام در میان اقوام پیچیده بود و شخصیتی تحسین برانگیز داشتند.
یک ماهی که در نوفل لوشاتو در جوار امام به سر بردیم
صیغه عقد ما را امام در منزل خودشان خواندند.
امام و خانواده شان هم در این جشن شرکت کردند؟
یادم نیست. حاج احمد آقا و خانمش بعد از مراسم آمدند و کادو برایمان یک روتختی آوردند. حاج آقا ناصری (امام جمعه فعلی یزد) هم برایمان یک چرخ خیاطی آورد.
از امام هدیه ای نگرفتید؟
ایشان پیش از عقد برایم هدیه فرستادند. یک گردنبند و یک پلاک و زنجیر طلا داده بودند به مادرخانم آقای محتشمی پور بیاورد تهران. محمدحسین آن زمان تلفنی به من گفت که شاید این هدیه ارزش مادی چندانی نداشته باشد اما این را کسی برای تو فرستاده که ۳۵ میلیون آدم در ایران چشم به راهش هستند.
مگر شما به این ازدواج راضی نبودید؟
خانواده ام به خاطر اینکه دخترشان باید در مملکت غریب سر می کرد، نگران بودند. خطراتی هم که به خاطر فعالیت سیاسی متوجه محمدحسین بود، مزید بر علت شده بود. اختلاف سنی مان هم ۱۲ سال بود.
ارتباطتان با خانواده امام تا کی ادامه داشت؟
در طول یکی دو ماهی که نجف بودیم با حاج احمدآقا رفت و آمد خانوادگی داشتیم. در ایران هم ارتباطاتمان ادامه داشت حتی بعد از فوت محمدحسین. روزی که بنی صدر فرار کرد من منزل فاطمه خانم بودم که حاج احمد آقا ناگهان وارد شدند و خبر را به ما دادند و بعد هم از تلویزیون اعلام شد.
برای برگشت به ایران با هواپیمای امام آمدید؟
آقای املایی با هواپیمای امام آمدند اما همه خانم ها از جمله خانم امام ۴-۳ روز بعد با هواپیمای دیگری آمدیم ایران. خیلی از آقایان هم با ما بودند. خاطرم هست «خانم مرضیه دباغ »هم بود که بعدها در حزب جمهوری هم با هم بودیم.
بعد از ۲۲ بهمن که باآقای املایی عازم خمینی شهر شدیم
مسوولیت آقای املایی بعد از انقلاب چه بود؟
ایشان همراه آقایان وحید دستجردی، عسگر اولادی و کروبی در کمیته امداد مشغول شدند.
چگونگی فوت حجت الاسلام املایی
امام ساکن قم بودند و محمدحسین-املایی- مرتب به قم رفت و آمد داشتند. برای انجام ماموریت کاری با پیکان راهی قم شدند که در جاده حسن آباد تصادف کردند که فردایش بمااطلاع دادندکه فوت کرده است
محمدحسین نام مستعار”علمی” داشتند. /منبع:فرصت
آنجایی که امام در خیابان کشان وارد شدند منزل آقای غضنفرپور بود لذا امام چند روزی را در پاریس بودند. وقتی دولت فرانسه به امام اجازه سخنرانی و یا مصاحبه با خبرنگاران را نداد، این موجب شد که آقای عسگرپور ویلایی در نوفل لوشاتو را معرفی کنند که مورد موافقت امام قرار میگیرد.
صبح فردای آن روز یک ساعت و نیم با امام ملاقات داشتیم و من و شهید مهدیعراقی تمام گزارش داخل ایران را خدمت امام دادیم، امام رو کردند به من و شهید عراقی و فرمودند: بروید وسایلتان را(ازهتل درچاریس) بیاورید، اداره اینجا با شما دو نفر.
اینکه ظهر و شب هم غذا داده میشد، البته حاج مهدی عراقی یک مدیر قوی بود. ما هم سعی کردیم همان غذاهای سنتی و ساده خودمان را برای میهمانان آماده کنیم. لذا آبگوشت درست میکردیم، سیب زمینی میپختیم، تخم مرغ آب پز میکردیم. در مجموع دو وعده غذا میدادیم، یکی ظهر و یکی شب.
* در نوفل لوشاتو یک واحد نان صنعتی بود، یکی از برادران را گذاشته بودیم. هر چه او میپخت برای غذای ظهر و شب تحویل میگرفتیم. سعی میکردیم که غذاها ساده و در عین حال کم هزینه باشد. با همین نوع غذاها همه مراجعین را اطعام میکردیم و بدون غذا کسی را نمیگذاشتیم برود. خوب دانشجویان ایرانی و یا خارجی که برای دیدار حضرت امام میآمدند فقط کرایه رفت و آمد داشتند. لذا ما سعی میکردیم اینها را خوب پذیرائی کنیم. حتی شب هم امکانات استراحت و خوابشان را فراهم میکردیم. میدیدیم که اینها از آن سر دنیا به عشق دیدار امام آمدهاند، خوب دانشجویی که توانسته با هزینه دانشجویی یک بلیط تهیه کند و بیاید پاریس و از آنجا برگردد نیاز به مساعدت دارد لذا سعی داشتیم که وسایل راحتی و آرامش آنان را حتی الامکان فراهم کنیم.
هتل کوچکی در نوفل لوشاتو بود که من با کمک عراقی، هتل اجاره ماهانه کردیم
ملاقاتهای خصوصی امام در همان منزل مسکونی خودشان در نوفل لوشاتو انجام میشد، تعیین وقت با شخصیتها هم به عهده دکتر ابراهیم یزدی بود.
قویترین پلیس فرانسه ژاندارم است. چهار صد ژاندارم در ۲۴ ساعت، حفاظت امام را به عهده داشتند.
دولت فرانسه دخالتی در امور نداشت و فقط بحث محافظت و امنیت امام بود. البته آن دو سه روز اول که امام پاریس بودند دولت فرانسه از مصاحبه و مراجعات جلوگیری کرد،
روزانه ۳۰۰ الی ۴۰۰ خبرنگار از سراسر جهان به نوفل لوشاتو میآمدند. اداره آنها به عهده ما بود
/ابوالفضل توکلی بینا/۲۱ بهمن ۱۳۹۴ خبرآنلاین
***
خاطرات
حجت الاسلام محموددعایی
حجتالاسلام سید احمد خمینی محل استقرار امام در دهکده نوفللوشاتو را اینگونه توصیف میکند:
«منزل ما سه اتاق دارد: یکی برای آقا و یک اتاق یک و نیم در یک و نیم برای من که درش توی اتاق آقا باز میشود و اگر احتیاجی شود، [چون] درها صدادار [است] من (برای رعایت حال آقا) از پنجره به حیاط میروم…. در اتاق دیگر ۱۰ نفر میخوابند که در اتاق آقا توی آن اتاق باز میشود. یعنی من اگر بخواهم بیرون بروم باید از اتاقم بروم توی اتاق آقا و از آنجا باید بروم توی اتاق ۱۰ نفری…»
نوفل لوشاتو: حاج احمدآقا-مهدی عراقی-روحانی بین این۲سیدحسین خمینی است،روحانی پُشت به دوربین (اسماعیل فردوسی پور)است
مدرسه علوی تهران -مترجم- ابراهیم یزدی
یزدی-مترجم
حجتالاسلام حسن روحانی نیز ضمن نقل خاطرهای از توجه امام خمینی به رعایت حال ساکنین منطقه، درباره محل استقرار ایشان در دهکدهای در ۳۵ کیلومتری پاریس میگوید: «روز یکشنبه (۱۶ مهر۱۳۵۷) با یکی از دوستان عازم پاریس شدیم. از لندن با قطار به بندر دوور (Dover) رفتیم و از آن جا با کشتی به بندر کاله (Calais) فرانسه و از آن جا با قطار عازم پاریس شدیم. در پاریس هم با مترو به محله کشان رفتیم.
تقریبا حدود ساعت پنج بعدازظهر بود که به آن جا رسیدیم. میدانستیم امام منزل آقای غضنفرپور است. آپارتمان آقای غضنفرپور طبقه چهارم یک ساختمان در این محله بود. به محل آپارتمان رفتیم. تعدادی از دانشجویان هم برای دیدن امام آمده بودند. به ما گفتند: امام ساعتی پیش از این محل به محل جدیدی به نام نوفللوشاتو که بیرون پاریس است رفتهاند. گفتند: به دلیل تردد زیاد افراد برای دیدن امام که تقریبا در این چند روز مسیر راه پلهها تا طبقه چهارم و حتی در کوچه برای زیارت امام صف بسته بودند همسایهها مستأصل شده بودند و ظاهرا یکی از آنها به پلیس شکایت کرده بود. گفتند: چون امام احساس کرده بود که همسایگان در زحمت هستند، فرموده بودند: باید از این محل برویم. لذا به چهل کیلومتری پاریس در محلی به نام نوفل لوشاتو و به ساختمانی که متعلق به یکی از ایرانیها بود، رفته بودند.»
دکترحسن روحانی(رئیس جمهور)سمت چپ امام خمینی-نوفل لوشاتو
روحانی ادامه میدهد: «در نوفل لوشاتو، امام در خانهای که متعلق به یک ایرانی به نام آقای عسگری بود مستقر شده بودند. خانه آقای عسگری در واقع، فضایی شبیه باغ داشت که در وسط آن ساختمان کوچکی قرار داشت. این ساختمان زیرزمینی داشت که یک طبقه ساختمان روی آن ساخته شده بود که با چند پله به آن دسترسی بود. بنای مزبور سه باب اتاق داشت که یکی از آنها محل رفت و آمد مراجعین بود و دیگری برای فعالیت دفتر اختصاص داشت و اتاق سوم نیز برای استراحت امام در نظر گرفته شده بود.»
***
حجت اسلام املایی-نوفل لوشاتو
بعد از ظهر جمعه ۱۴ مهر ۱۳۵۷ امام خمینی پس از ۱۳ سال تبعید در عراق با هواپیمای جَمبوجِت عراقی وارد پاریس شدند. در این سفر سید احمد خمینی، دکتر ابراهیم یزدی، حجتالاسلام اسماعیل فردوسیپور ۱ و شیخ محمدحسین املایی ۲ امام را همراهی میکردند.
مرحوم سید احمد خمینی در خاطرات خود جزئیات این سفر پرمخاطره را چنین توصیف کرده است:
شب (شامگاه پنجشنبه ۱۳ مهر۱۳۵۷) را در بغداد بودیم؛ دوستانمان را که از نجف بازگشته بودند دوباره دیدیم. امام همان شب برای زیارت کاظمین مشرف شدند، احساسات مردم عجیب بود. صبح به فرودگاه رفتیم. هواپیما را معطل کردند. دو ساعت تاخیر داشت. جَمبوجِت بود. ما پنج نفر در طبقه دوم بودیم به اضافه سه نفر که نمیشناختیمشان. حالت عجیبی برای دوستان بدرقهکننده دست داده بود؛ نمیدانستند به سر امام چه میآید. ماموران آقای دعایی را خواستند؛ با حالتی متغیر برگشت، خجالت کشید که به امام بگوید، به من گفت: «گفتند امام دیگر برنگردد…» با تاثر خندیدم… هواپیما دو سه ساعت پرواز کرده بود که ما متوجه شدیم در آنجا زندانی هستیم چراکه یکی از ما تصمیم گرفت به دستشویی برود – البته در همان طبقه – با این وصف یکی از آن سه نفر بلند شد و دنبالش کرد… بحث و گفتگو بین چهار نفرمان شروع شد. آیا میخواهند سر به نیستمان کنند؟ آیا میخواهند بدزدندمان؟ آیا خیال دارند در کشوری زندانیمان کنند؟ و از این پرسشهای بسیار. امام پایین را نگاه میکردند تو گویی در چنین سفری نیستند. بعد از صحبتهای بسیار به این نتیجه رسیدیم که آقایان یزدی و املایی در ژنو پیاده شوند، و من و فردوسیپور پهلوی امام بمانیم و اگر نگذاشتند آنان پیاده شوند، داد و بیداد کنیم تا مردم پایین متوجه شوند. دکتر به یکی از از سه نفر گفت، ما میخواهیم ژنو پیاده شویم، کار داریم. لحظهای بعد بلندگوهای هواپیما اعلام کرد موقعی که هواپیما در ژنو مینشیند، کسی غیر از مسافران آنجا پیاده نشود. خیالاتی شدیم. امام به پایین نگاه میکردند. تصمیممان را اجرا کردیم: املایی یکی از آنها را که میخواست مانع پیاده شدنشان شود از عقب گرفت، یزدی پرید توی پلهها. چیزی نگفتند. فقط دو نفرشان سلاحهایشان را که تا آن موقع دیده نمیشد، در قفسهای گذاشتند و دنبال آنها رفتند. بنا بر قرار، آقای حبیبی در منزل بود و پشت تلفن منتظر. به او گفتند که همه دوستانتان را جمع کنید در فرودگاه که اگر مسافران آمدند و ما نبودیم، به هر وسیلهای هست نگذارید هواپیما پرواز کند. چند دقیقه بعد آنها [یزدی و املایی]آمدند و ما خوشحال شدیم. تازه جریان را به امام گفتیم… فرمودند: «دیوانه شدید!».
رسیدیم پاریس؛ برای اینکه عمامهها جلب نظر نکند، امام تنها رفتند و با فاصله من و بعد از من و امام، آن دو بزرگوار.
[..] همان شب از کاخ الیزه آمدند پیش من که: «ما مواجه شدیم با این قضیه، چه بخواهیم و چه نخواهیم، آیتالله آمده است. اگر مطلع میشدیم نمیگذاشتیم.» وقت خواستند. امام گفتند بیایند. آمدند و گفتند: «حق نداریم کوچکترین کاری انجام دهید.» و امام گفتند: «ما فکر میکردیم اینجا مثل عراق نیست. من هر کجا بروم حرفم را میزنم. من از فرودگاهی به فرودگاهی دیگر و از شهری به شهری دیگر سفر میکنم تا به دنیا اعلام کنم که تمام ظالمان دنیا دستشان را در دست یکدیگر گذاشتهاند تا مردم جهان صدای ما مظلومان را نشنوند، ولی من صدای مردم دلیر ایران را به دنیا خواهم رساند. من به دنیا خواهم گفت که در ایران چه میگذرد…»
منبع: صادق طباطبایی، خاطرات سیاسی اجتماعی (۳)؛ شکلگیری انقلاب اسلامی ایران، تهران: موسسه چاپ و نشر عروج، چاپ سوم، ۱۳۹۲، صص ۲۹، ۳۰ و ۳۲.
پاورقی
۱-حجتالاسلام اسماعیل فردوسیپور عضو مجلس خبرگان رهبری، رئیس دیوان عدالت اداری و نماینده فردوس و طبس در دوره اول مجلس شورای اسلامی و نماینده مردم مشهد در دورههای دوم و سوم مجلس شورای اسلامی بود.
۲- شیخ محمدحسین املایی در قم با مبارزات حضرت امام آشنا شد و با اوجگیری نهضت اسلامی به این نهضت پیوست. بعداز واقعه ۱۵ خرداد در مجلس ختمی که در مسجد اعظم برگزار شده بود توسط ساواک دستگیر و به تهران منتقل شد و پس از یک ماه حبس در زندان قزل قلعه، آزاد شد. وی بعدها به جرگه یاران محمد منتظری پیوست. در همین دوران با تبعید امام به ترکیه و نجف، وی نیز به نجف رفت و پس از ۲ سال به کشور بازگشت ومجددا دستگیر و زندانی شد. پس از آزادی از زندان دوباره به نجف رفت و مدت ۳ سال در نجف اقامت گزید. (منبع: دانشنام؛ پایگاه دانشنامه به روز شهرستان خمینیشهر)/منبع:۱۴ مهر ۱۳۹۸انتخاب
امام خمینی درهنگام ورودبه«پاریس» منزل آقای غضنفرپور مستقر شدند که در طبقه چهارم یک آپارتمان در محله کشان واقع شده بود
وقتی که امام تصمیم گرفتند به فرانسه بیایند نکته ای را به دکتر یزدی گفته بودند که ایشان هم به افراد دیگر بگویند و آن اینکه آنها ایشان را درگیر اختلافات درون گروهی خودشان نکنند. ضمنا خواسته بودند که وقتی وارد پاریس شدند منزل مستقلی برایشان تهیه شود.
آقای دکتر یزدی این موضوع را قبل از ورود امام به پاریس با آقای دکتر حبیبی در میان گذاشته بود اما دکتر حبیبی موفق نشده بود که در مدت کوتاهی در طول آن شب منزلی مستقل تهیه کند لذا وقتی امام وارد پاریس شدند با صحبتی که آقای بنی صدر کرده بود، امام در منزل آقای غضنفرپور مستقر شدند که در طبقه چهارم یک آپارتمان در محله کشان واقع شده بود.
این منزل علاوه بر اینکه کوچک و نامناسب بود و رفت و آمدهای مهمانان امام موجب نارضایتی همسایگان می شد، به طور کلی مطابق میل و نظر اولیه امام نبود. بنابر این امام و همراهان به دنبال محل مناسبی بودند تا اینکه آقای دکتر عسگری پیشنهاد کرد امام در ویلای ایشان در نوفل لوشاتو در حومه پاریس اسکان یابند، احمد آقا هم رفت و آن محل را دید. روز بعد با اتومبیل آقای محمد کیارشی – از دوستان ما در اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان اروپا- که یک فورد دو درب و ضمنا قراضه هم بود امام را به نوفل لوشاتو منتقل کردیم. یادم می آید آدم اگر می خواست برود عقب این ماشین بنشیند واقعا باید چند تا تاب می خورد. امام و سید احمد آقا عقب نشستند و من و آقای کیارشی جلو بودیم و صندلی جلو هم لق می خورد. به کیارشی گفتم تکلیف ما را روشن کن. آدم این جلو که می نشیند باید بخوابد یا بنشیند؟!
حال که اسم آقای کیارشی را آوردم این نکته را ذکر کنم که ایشان هفت – هشت روزی وظیفه پذیرایی از امام و تهیه صبحانه و ناهار و شام را بر عهده داشت و پس از آمدن مرحوم آقای اشراقی روابط گرم و صمیمانه ای با ایشان پیدا کرده بود. هنگامی که امام برای نماز شب بیدار می شدند ایشان هم بیدار می شد که چنانچه لازم بود خدمتی انجام دهد ولی امام از این کار ناراحت می شد به لحاظ اینکه نمی خواست مزاحم کسی باشد.
آقای کیارشی زودتر بیدار می شد و با آقای اشراقی در باغ مشغول قدم زدن می شدند که امام احساس نکند به خاطر او این کار را انجام می دهند.
کتاب خاطرات سیاسی – اجتماعی دکتر صادق طباطبایی؛ ج ۳؛ ص ۳۳-۳۴
***
ارفرانس اعلام کرده است بیش از ۱۵۰ نفر را نمیتواند به هواپیما سوار کند، چون باید سوخت لازم برای بازگشت داشته باشد، ممکن است در تهران به هواپیما اجازه فرود داده نشود، از این ۱۵۰ نفر، ۱۲۰ نفر خبرنگار خارجی هستند و ۳۰ نفر ایرانی،هیچ زن وبچه ای درآن نبودغیرازچندخبرنگارزن
رسول صدرعاملی فرستاده ویژه روزنامه اطلاعات بود تا از نوفللوشاتو تا تهران بزرگترین واقعه قرن را گزارش کند.
***
«(در نوفللوشاتو) بیشتر وقتشان به مصاحبه، سخنرانی و دیدار با گروههای مختلف درباره تبیین نوع حکومت مورد نظرشان میگذشت. مسئول تنظیم برنامهها و دیدارها، دکتر یزدی بود. امام او را دوست داشتند و محترم میشمردند. به خاطره انبوه مراجعان، برخی از افراد میبایست روزها به انتظار وقت دیدار میماندند. در این دیدارها بیشتر قطبزاده و بنی صدر مترجم زبان فرانسوی و دکتر یزدی و صادق مترجم زبانهای انگلیسی و آلمانی بودند.» (ص ۴۷۴)
***
وقتی که وارد شدند، ابتدا خبری نبود. چند نفری بیشتر نمیآمدند. مردم خبر نداشتند، ناهار و شام را هم از منزل آقای بنی صدر میآوردند. از فردا سیل جمعیت سرازیر شد، حالا در یک خانه مسکونی با فضا محدود که فرانسویها واقعاً شوکه شده بودند. بالاخره دلال آن منزل آمد و گفت که آقا، ما شما را بیرون میکنیم، به شما که هتل اجاره ندادیم بلکه خانه اجاره دادیم. ما به هر زبانی که بود آنها را آرام کردیم. حالا نمیتوانستیم جلوی مردم را بگیریم. سیل جمعیت سرازیر شد و بالاخره مردم محله اعتراضی کردند و قرار شد که خانه را عوض کنیم و یک محلی را خارج از پاریس تهیه کنیم. با آقای دکتر عسگری تماس گرفتیم که نوفل لوشاتو رو میشود در اختیار ایشان بگذارید. ایشان هم قبول کرد. آقای دکتر عسگری جامعه شناس از دوستان مرحوم دکتر شریعتی و مرحوم دکتر سامی بود. ایشان و آقای دکتر هراتی و چند نفر دیگر یک جمعی را تشکیل داده بودند و بسیار هم آدمهای با صفا بودند. آقای دکتر عسگری نمیخواست زیاد خودش را مطرح کند/۸۵/۱۱/۲۲مصاحبه فارس با احمد غضنفرپور
***
عکسهای کمتر دیده شده از امامخمینی در زمان اقامت در فرانسه نوفللوشاتو
***
شاگردان و یاران امام دوران هجرت وغربت
شاگردان امام را میتوان به دو طیف علمی و سیاسی تقسیم کرد، هر چند هر دو گروه با هم در مراوده و ارتباط بودند و یک هدف داشتند. تعدادی از آنها برای پیشبرد مبارزه، گروه روحانیون مبارز خارج از کشور را تأسیس کردند. اعضای آن آقایان فردوسی پور، محتشمی پور، دعایی، سید حمید روحانی، سید محمد سجادی، سید باقر موسوی، محمد رضا ناصری، سیف الله قاسم پور، مرتضی نیکنام، سید رضا برقعی، محمد حسین املایی، سید هادی موسوی، محمد حسین شریعتی، محمد منتظری، حسن ثقفی ابراهیم فاضل، محمد رحمت و محمد طاووسی بودند. آنها با راهنمایی آیت الله بهشتی ماهنامه «پانزده خرداد» را منتشر کردند. همچنین جزوات، پیامها و اعلامیههای امام را به ایران، سوریه، لبنان، کشورهای عربی برده و پخش میکردند. آنان درعراق در شرایط سختی به سر برده و انواع تهمتها از قبیل کمونیست و لیبرال به آنان میزدند تا جایی که برای رفع این شایعات هر شب به حرم امیر (ع) میرفتند تا در آنجا نماز بخوانند.. علاوه بر این حتی در نجف به آنان زن نمیدادند./منبع:مرکزاسنادانقلاب اسلامی
امام درترکیه-بورسا
امام درنجف