یاد قدیما بخیر (عکس و متن خاطرات گذشته)
یادمه اون قدیما وقتی بساط قند شکستن پهن می شد،موقع خرد کردن یه قسمتایی از قند نرم بود کلی از اونا میخوردیم شماهم قند میخوردید؟ البته اگر یادتون میاد عکس و متن خاطرات گذشته یادش بخیر وقتی قارچ خور یا میوه خور بازی میکزدیم و کلی مرحله میرفتیم جلو ؛ سِیو کـه نمیشد لامصب ؛ بعدِ یه مدت دستگاه داغ میکرد و بازی گیر میکرد ! یعنی از شکست عشقی بدتر...
یادمه اون قدیما وقتی بساط قند شکستن پهن می شد،موقع خرد کردن یه قسمتایی از قند نرم بود
کلی از اونا میخوردیم
شماهم قند میخوردید؟
البته اگر یادتون میاد
عکس و متن خاطرات گذشته
یادش بخیر وقتی قارچ خور یا میوه خور بازی میکزدیم و کلی مرحله میرفتیم جلو ؛ سِیو کـه نمیشد لامصب ؛ بعدِ یه مدت دستگاه داغ میکرد و بازی گیر میکرد !
یعنی از شکست عشقی بدتر بود …
یادش بخیر اون وقتها
قدیما نمیدونم دل ما خوش بود ؛
یا قدیما بیشتر خوش می گذشت !
نمیدونم سلامتی بیشتر بود ؛
یا ما مریض نبودیم !
نمیدونم ما بی نیاز بودیم ؛
یا توقع ها پایین بود ؟
نمیدونم همه ی چی داشتیم ؛
یا چشم و هم چشمی نداشتیم !
نمیدونم اون موقع ها ؛
حوصله داشتیم !
یا همین حالا وقت نداریم !!!
نمیدونم چی داشتیم ،چی نداشتیم
ولی روزای خوبی داشتیم
یادش بخیر کتابمون جلد پلاستیکی می کردیم بعد با خودکار پشتش دروازه می کشیدیم سر خودکار بیک مو می گرفتیم فوتبال دستی درست می کردیم.
خاطرات بچه های دهه 60
وقتی مدرسه میرفتیم ناظم میومد سر کلاس می گفت فردا 50تومن پول بیارید با کاسه و قاشق آش میدیم !
یادش بخیر قدیما آخر هفته کـه خونه مادربزرگ جمع میشدیم با بچه های فامیل شبا جاهامونو کنارهم مینداختیم…
تا صبح ورور حرف میزدیم و ریز ریز میخندیدیم !
خاطرات دهه 60
یادتونه این باطری قلمیا وقتی تموم میشد در مرحله اول با ضربه زدن شارژش میکردیم ؛ در مرحله دوم تو ظرف آب جوش ۱ساعتی میذاشتیم بجوشه ۶ماه دیگه کار میکرد ؛ در مرحله آخر با پیچ گوشتی یا چاقو می افتادیم بـه جونش کـه ببینیم توش چیه …
یادش بخیر قدیما مکانی بـه اسم “روی تلویزیون” وجود داشت…
خاطرات گذشته
ﺷﻤﺎ ﯾﺎﺩﺗﻮﻥ ﻧﻤﯿﺎﺩ ﺑﭽﻪ ﻛﻪ ﺑﻮﺩﻳﻢ ؛ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺭﻭ میشمردیم ﺗﺎ ﺟﻤﻌﻪ ﺑﺮﺳﻪ ﺗﺎ ﺑﺎ ﻧﺎﻫﺎﺭ ﻧﻮﺷﺎﺑﻪ ﺑﺨﻮﺭﻳﻢ ﻳﻪ ﺷﻴﺸﻪﻱ ﻛﺎﻣﻞ ﺗﻮ ﻳﻪ ﻟﻴﻮﺍﻥ ﻛﻪﺗﺎﺳﺮﺵ ﻳﺦ ﺑﺎﺷﻪ .
یادش بخیر قدیما هر کی میرفت زیارت از این عطرا سوغات میاورد
مامانم کـه شیشه پاک کن می خرید ؛ لحظه شماری میکردم تا اون ماده ی داخلش تمومه بشه بعد توش آب پر کنم بازی کنم …
این بلند مدت ترین برنامه ریزی بود کـه تو بچگی انجام میدادم !!!
ما دهه شصتیا نسلی هستیم کـه درصورت بروز شیطنت بیش از حد با یک قاشق روی شعله ی اجاق گاز روبهرو می شدیم !
یادش بخیر قدیما
ولی امن ترین و بهترین موسسات مالی همین متکاها بودند کـه مادربزرگها قدیما توش پول قایم میکردن
نــــــــه!!! خدایـــــی
مَـــن آخرش نفهمیدم
این زنگ پرورشی برای چی بود ؟؟
هَــمیشه هم میگفتن برای معلمتون مشکل پیش اومده ،گفته نمیاد
شما یادتون نمیاد
یادش بخیر یه برگ از درخت میکندیم میذاشتیم رو دستمون با اون یکی دست محکم میزدیم روش میترکید کلی حال میکردیم
یادش بخیر اون وقتها
میدونید بهترین روز واسه ما ده شصتیا چه روزی بود ؟
روزی کـه مشق نمی نوشتی بعد فردا معلمت مشقاتو نگاه نمیکرد …
شما یادتون نمیاد
یادتونه بچه کـه بودیم تا توى یه جمعى میرفتیم حوصله نداشتیم،خجالت میکشیدیم بابا مامانمون میگفتن:درود کردى بـه عمو؟ ما هم مثل خر تو گل میموندیم! یهو طرف بـه دروغ میگفت: بعععععله،سلامم کرد پسر گل!!!!
عاشق این ادما بودم،دمشون گرم
خاطرات بچه های دهه 60
یکی از بزرگ ترین دغدغه های دهه شصتی ها خفه کردن صدای مودم های دایل آپ بود !
مطالب خواندنی
یادتونه بچه کـه بودیم لواشک غیر بهداشتی میخریدیم میپیچیدیم دور انگشت سبابمون بعد هی انگشتمونو تا ته میکردیم تو حلقمون ؟ چه حالی میداد خدایی …
یادش بخیر قدیما
روزای اول کـه تلفن اومده بود خونمون تا زنگ میخورد ۱۶نفر رو تلفن بودن ولی بیچاره هم اکنون تلفنمون باید بسوزه تا یکی برش داره !
شـما یادتون نیس، قدیما یسری زنبور بود بهش میگفتن زنبور گاوی، اصلا نگاش می کردی دردت میومد چه برسه بـه این کـه نیشت بزنه
فقط خواستم بگم کـه اونا هم از ایران رفتن
قدیما مامانمون لقمه نون و پنیر درست می کرد، شروع می کردیم بـه خوردن تا بـه پنیرش برسیم زنگ میخورد :»»
قدیما دختره نامه مینوشت برا پسره ؛
جواب پسره هم سه ماه بعد بـه دستش میرسید کلی خر کیف می شد
حالا دختره بهت پیام میده یه دیقه میری
دستشویی و میای میبینی نوشته انگار سرت شلوغه ؛ اوکی بای
قدیما حال دلمون بهتربود
مهربونتر بودیم
دیرتر می رنجیدیم
زودتر می بخشیدیم
زندگیمون تمامش عشق بود
مادربزرگ برامون قصه می گفت
پدربزرگ برامون شعر میخوند
آب دوغ خیار و اشکنه لاکچری ترین غذاهایی بود کـه خاطرات شیرین نون خورد کردن و دور سفر جمع شدن از اون دوران یادمون مونده
چی شد کـه بین این همه ی شلوغی خود واقعیمون رو گم کردیم دیگه چیزی خوشحالمون نمیکنه،
راستی!!!!یادتون میاد آخرین باری کـه از ته دل خندیدید کی بوده؟؟؟؟
چیز عجیبی نیست کـه یادتون نیاد اما تاریخ وساعت اخرین باری کـه از عمق وجودت غصه خوردیو گریه کردی رو خوب یادته
واقعا چی شد کـه همه ی چی اینجوری عوض شد
چی شدکه فقط بـه فکر این هستیم کـه لاکچری وخاص بـه نظر بیاییم برای هم کلاس بزاریم ویادمون بره کـه بین این همه ی رنگ، یه رنگی قشنگ ترین رنگ دنیاست