قانون مورفی چیست؟ آیا واقعا حقیقت دارد!؟
به احتمال زیاد بسیاری از ما اسم قانون مورفی را شنیده ایم. حتی برخی از ما اطلاعاتی در مورد آن داریم. با این حال، میتوان گفت افرادی که با این قانون آشنایی ندارند و یا اسم آن را نشنیده اند، بعد از آشنایی با این قانون به راحتی آن را درک میکنند. چرا که بسیاری […] نوشته قانون مورفی چیست؟ آیا واقعا حقیقت دارد!؟ اولین بار در نت نوشت. پدیدار شد.
به احتمال زیاد بسیاری از ما اسم قانون مورفی را شنیده ایم. حتی برخی از ما اطلاعاتی در مورد آن داریم. با این حال، میتوان گفت افرادی که با این قانون آشنایی ندارند و یا اسم آن را نشنیده اند، بعد از آشنایی با این قانون به راحتی آن را درک میکنند. چرا که بسیاری از ما خیلی وقتها بدون این که با قانون مورفی آشنایی داشته باشیم، به آن اشاره میکنیم و جملاتی مربوط به آن را به زبان میآوریم. حتما برایتان این سوال پیش آمد، که چطور میتوان بدون آشنایی از قانونی، به آن عمل کرد. برای دانستن پاسخ این سوال همراه نت نوشت باشید.
قانون مورفی
در فرهنگ کشورهای غربی قانون مورفی بسیار شناخته شده و جا افتاده است. در حالی که در کشورهای دیگر این قانون تا حدودی ناشناخته است و بسیاری از افراد اطلاعات لازم در مورد آن ندارند و یا اصلا اسم آن را نشنیده اند.
دز حالی که نشنیدن اسم این قانون به معنای عمل نکردن به آن نیست. بسیاری از ما گاهی به صورت ناخودآگاه از این قانون حرف میزنیم و یا به آن عمل میکنیم. مهم ترین و اصلی ترین نکته و درون مایه این قانون این است که «هر چیزی امکان دارد رخ دهد، رخ میدهد» به عبارت دیگر «این قانون میگوید، اگر چند احتمال برای کاری وجود داشته باشد، همیشه بدترین احتمال رخ میدهد.»
بر اساس این قانون اگر فکر میکنید، یک بدبختی و بدبیاری هر چند با احتمال بسیار کم میتواند برایتان رخ دهد، در این صورت مطمئن باشید که به احتمال زیاد همان بدبختی و بدبیاری برایتان رخ خواهد داد. بنابراین همان طور که توجه میکنید، این قانون نوعی قانون بدبینی و بدشانسی است.
چرایی شهرت این قانون به نام مورفی
اما این که این قانون چرا به نام مورفی شهرت دارد، باید گفت قانون مورفی نام خود را از نام یک مهندس هوافضا آمریکایی گرفته است. ادوارد مورفی Edward A. Murphy Jr. یک مهندس هوافضای آمریکایی بود، همیشه به دوستان و همکاران خود توصیه میکرد. فرض کنند بدترین اتفاقی که میتواند بیفتد، خواهد افتاد. این توصیهی ادوارد مورفی سبب شد، که این قانون به نام او شهرت پیدا کند. در حالی که ادوارد مورفی صرفا از روی احتیاط و اخطار توصیه هایی را به همکاران خود میکرد و توصیههای او قانون جدی و طبیعی نبوده است.
بنابراین شهرت پیدا کردن این قانون به این اسم به این معنا نیست، که هیچ کس قبل از وی به این نوع بدشانسیها و بدبیاریها توجه نکرده است. بلکه همانطور که گفتیم، در گذشته و همچنین امروزه هم بسیاری از ما با وجود این که از قانون مورفی اطلاعاتی نداریم. ولی در بسیاری از مواقع به صورت ناخودگاه به این قانون اشاره میکنیم.
در فرهنگ غربی در مورد این قانون این مثل معروفی وجود دارد، که هر خطایی امکان رخ دادن دارد. بر این اساس، همواره در بدترین و نامناسب ترین زمان، همه چیز به خطا میرود و کارها لنگ میماند. به همین دلیل وقتی شخصی همیشه بدبیاری و بدشانسی دارد، این قانون را شامل حال او میدانند.
بیشتر بخوانید: فیلم قانون مورفی ساختهی رامبد جوان؛ بال پروانه بر بدن مگس
پیشینهی و تاریخچه قانون مورفی
شاید در نگاه اول این طور به نظر برسد که این قانون تاریخی به بلندی عمر انسان دارد. ولی باید گفت که این مفهوم تقریبا مفهوم جدیدی است. چرا که مفهوم این قانون در قرن گذشته پیدا شد. در اواسط قرن گذشته جادوگری به نام آدام هیل شرک (Adam Hull Shirk) مقالهای با عنوان «اجتناب از اتفاقهای ناخواسته» را انتشار داد. در این مقاله اشاره شده بود، از هر ۱۰ کاری که میتواند به شکست منتهی شود ۹ کار به شکست منتهی میشود. در این دوره، این قانون، قانون سود (Sod’s Law) نامیده شد.
بر اساس این قانون برای افراد بدبخت و بیچاره هر اتفاق بدی میتواند، رخ دهد. ولی با این حال بعدها این قانون به قانون مورفی تغییر یافت. البته هنوز هم در انگلستان به آن قانون سود میگویند. قانون مورفی همان طور که گفته شد اسم خود را از فردی به نام ادوارد مورفی گرفته است. ادوارد مورفی مهندس نیروی هوایی در آمریکا بود که در آزمایشهای طراحی مهندسی زیادی شرکت میکرد.
اما در یکی از آزمایشها جملهای را بر زبان آورد که موجب پیدایش این قانون شد. در سال ۱۹۴۹ افسران پایگاه نیروی هوای ادواردز در کالیفرنیا برای مشخص کردن میزان نیروی گرانشی قابل تحمل برای انسان در حال انجام آزمایشهای پروژه mx981 بودند. در یکی از این آزمایشهای اشتباهی رخ که که ادوارد مورفی در خطاب به تکنسینی که مسئول این اشتباه بود زیر لب جملهای مانند این جمله را که اگر برای انجام کاری دو راه وجود داشته باشید و یکی از آنها منجر به فاجعه شود او همان را انجام میدهد، را گفت.
نقش همکار ادوارد مورفی
این جمله مورفی را همکارش استاپ که فردی شوخ طبع و با هوش بود در کنفرانس مطبوعاتی مطرح کرد. استاپ به جهان شمول بودن و فراگیری آنچه که مورفی گفته بود پی برد و در کنفرانس مطبوعاتی سابقه و عملکرد خوب تیم تحقیقاتی خود را ناشی از آگاهی تیم از قانون مورفی عنوان نمود. استاپ در تعریف قانون مورفی گفت که هر خطایی که بتواند رخ دهد، رخ میدهد. از این تاریخ به بعد این قانون وارد فرهنگ مردم شد و به سرعت در جهان رواج پیدا کرد.
ابعاد و جنبههای قانون مورفی
اگر در فضای مجازی و دنیای گوگل به جستجوی قانون مورفی بپردازید. با جملات و باورهای مختلفی در این مورد روبرو خواهید شد. جملات و باورهای بسیاری در مورد بدبیاری و بدشانسی وجود دارد، که بسیاری از افراد آنها را به یاد دارند. بنابراین قانون مورفی امروزه در ابعاد مختلف زندگی انسان رسوخ یافته است و در هر یک از ابعاد و جنبههای زندگی جملاتی را میتوان پیدا کرد، که نشان دهنده و نمود این قانون هستند. برای نمونه میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
در مورد زندگی و فلسفه زندگی
لبخند بزن … فردا روز بدتری است.
در مورد ایستادن در صف
اگر برای این که صف سریع تر حرکت کند، صف خود را تغییر دهید و به صف دیگری برید، صف قبلی در مقایسه با صف فعلی سرعت حرکت بیشتری خواهد داشت.
در مورد شماره تلفن
اگر اشتباهی شماره تلفنی را بگیرید، آن شماره هیچ وقت اشکال نخواهد بود.
در مورد روبه رو شدن با یک آشنا
اگر با فردی هستید، که دوست ندارید، آشنایان شما را با هم ببینند. در این صورت احتمال رو به رو شدن با آشنایان افزایش مییابد.
در مورد اثبات کردن
وقتی که میخواهید کار نکردن چیزی را به کسی اثبات کنید، در این صورت آن کار خواهد کرد.
در مورد قانون بیومکانیک
شدت خارش هر نقطه از بدن با میزان دسترسی به آن نقطه از بدن رابطه عکس دارد.
در مورد ترافیک
وقتی که در ترافیک گیر میکنید، لاینی که شما در آن قرار دارید، دیرتر حرکت میکند.
اینها تنها چند نمونه و مثال از قانون مورفی در ابعاد مختلف زندگی هستند. در مورد مسائل و ابعاد مختلف زندگی میتوان به این قانون استناد کرد. برای نمونه در مورد منتظر شدن برای اتوبوس و روشن کردن سیگار، در مورد خوردن قهوه و کار رئیس اداره، در مورد تحویل پروژه و پیش آمدن کار ناخواسته، در مورد قانون جستجو کرد و غیره میتوان به نمونهها و مثال هایی از قانون مورفی اشاره نمود. بنابراین اگر دقت داشته باشیم، این قانون در ابعاد مختلف زندگی ما جریان دارد و برای هر کسی ممکن است، اتفاق بیفتد.
ریشه و منشا قانون مورفی
پس از آشنایی از این قانون، این سوال برای ما مطرح میشود، که ریشه و منشا به وجود آمدن این قانون چیست؟ برای دانستن پاسخ این سوال، بهتر است به این مثال توجه کنید. آیا تا به حال شد، وقتی که پیاده به جایی میروید و به موقع به مقصد میرسید، به این نکته توجه کنید، که شما چقدر خوب پیاده روی میکنید. مسلما بسیاری از ما به این گونه مسائل توجهی نداریم. اما وقتی دیر میرسیم و یا مشکلی مانند ترافیک و زمین خوردن برایمان پیش میآید، بر روی این مشکل تمرکز میکنیم و از خود میپرسیم که چرا که مشکل رخ داد.
بنابراین اگر دقت داشته باشیم، ریشه و منشا چنین قانون به برداشتهای منفی و تمرکز ما بر روی اتفاقهای منفی زندگیمان است. در حالی که بسیاری از ما اتفاقات مثبت زندگی را نادیده میگیریم. از سوی دیگری بسیاری از مواقع بدبیاریها و بدشانسی هایی که ما به آن دچار میشوید، به دلیل عجله کردن و بی دقتی است. بنابراین علاوه بر تمرکز بر اتفاقات منفی زندگی، عجول بودن ریشه و زمینهی دیگر این قانون است.
قانون مورفی به دنبال چیست؟
آنچه باید در مورد این قانون به آن دقت و توجه نمود. این است که قانون مورفی به دنبال اثبات چیزی و یا توضیح دادن چیزی نیست. این قانون تنها یک قاعده را بیان میکند و آن قاعده این است، که کارها به خوبی پیش نخواهد رفت.
اما وقتی به این قانون توجه میکنیم و سعی میکنیم از آن اجتناب کنیم. در این موقع فراموش میکنیم که قانونهای دیگری هم وجود دارد که در موفقیت و یا شکست ما نقش دارند. از جمله این قانون ها، قانون جذب است که میتواند بر روی رفتارها و کارهای انسان تاثیر بگذارد.
قانون جذب هم، مانند قانون مورفی، از افکار و تفکرات انسان ناشی میشود. همچنین در این ارتباط باید به قانون آنتروپی توجه نمود. قانون جذب و قانون آنتروپی هر دو با این قانون ارتباط دارند.
ارتباط قانون مورفی با قانون آنتروپی
شاید با شنیدن این نکته که قانون مورفی از پشتیبانی یک قانون طبیعی برخوردار است، کمی تعجب کنید. ولی این واقعیت دارد. این قانون از پشتیبانی قانون آنتروپی که یک قانون پذیرفته شده است، برخوردار است. در مطالعات ترمودینامیک بیشتر از قانون آنتروپی استفاده میشود. بر اساس این قانون در دنیای ما سیستمها تمایل به بی نظمی و آشفتگی دارند. این قانون به قانون دوم ترمودینامیک شهرت دارد. قانون آنتروپی از ادعای قانون مورفی که میگوید، هر خطایی که امکان رخ دادن دارد، رخ میدهد، پشتیبانی میکند.
ارتباط قانون مورفی با قانون جذب
یکی از قانون هایی که اخیرا رواج یافته و با استقبال بسیاری از مردم هم رو به رو شده است، قانون جذب است. قانون جذب میگوید، انسان بر روی هر چیزی تمرکز کند و به آن فکر کند، آن را به خود جذب میکند.
بر این اساس قانون جذب به مردم توصیه میکند که بر روی چیزهای خوب مانند سلامتی، ثروت، رفاه و غیره تمرکز داشته باشند و آنها را به خود جذب کنند. بنابراین بر اساس این قانون انسان با تمرکز کردن بر روی فقر، بی پولی و بدبختی و غیره آنها را به خود جذب میکند. بر این اساس قانون جذب با قانون مورفی ارتباط پیدا میکند. چرا که در این قانون انسان بر روی نقاط منفی تمرکز میکند و در نتیجه آنها را به خود جذب میکند.
آیا این قانون پایههای علمی دارد؟
اگر از دیدگاه علمی به قانون مورفی نگاه کنیم. به این نتیجه میرسیم که این گونه قوانین هیچ گونه پایه علمی ندارند. چرا که برای تحقق پیدا کردن به اشیاء بی جان نیاز دارند. به همین دلیل ریچاد داوکینز (Richard Dawkins) این گونه قوانین را مزخرف مینامد. از دیدگاه داوکینز هر اتفاق و رویدادی میتواند در هر زمانی به وجود آید. ولی زمانی که این اتفاق به یک مزاحمت برای ما تبدیل میشود، ما به آن توجه میکنیم. بنابراین این قانون بر پایه علمی و مستندات علمی بنا نشده است.
قانون مورفی یک قانون علمی و بر پایه مستندات علمی نیست. بلکه این قانون تنها بر روی احتمالات رویکردهای انسان نسبت به وقایع و اتفاقات اطراف آن استوار است. با این حال، باید گفت که قانون مورفی یک زنگ هشدار و خطری برای همه ما است تا شرایط را مدیریت کرده و به ابزارها و تجهیزات مناسب برای رویایی با کارها و انجام آنها مجهز شویم.
مزیتهای آشنایی با این قانون
شاید این تیتر برایتان کمی تعجب انگیز باشد. چرا که وقتی از قانون مورفی صحبت میکنیم، در نگاه اول این طور به نظر میرسد، که این قانون هیچ گونه مزیتی ندارد و تنها در مورد بدبیاریها و بدشانسیها است. در حالی که یکی از مهم ترین و اصلی ترین مزیت هایی که این قانون دارد، برنامه ریزی و آینده نگری است. وقتی ما از این قانون استفاده میکنیم و به آن دقت و توجه میکنیم، سعی میکنیم با برنامه ریزی و دقت در کارهایی که انجام میدهیم،
برنامه ریزی کرده و با بررسی ابعاد و جوانب مختلف اقدام به انجام آن کار میکنیم. بنابراین برای این که کاری و یا پروژهای را مدیریت کنیم؛ توجه کردن به این قانون لازم و ضروری به نظر میرسد. البته منظور کنار گذاشتن خوش بینی نیست، بلکه نکته مهم و اصلی این است، که نباید از این قانون غفلت نمود. چنین قانونی میتواند بر دقت نظر و احتمال موفقیت انسان بیافزاید.
درستی و نادرستی قانون مورفی
برای بسیاری از ما این سوال پیش میآید، که این قانون واقعا درست است و یا این قانون تنها تمایلات و برداشتهای واهی انسان میباشد. برای اثبات درستی و نادرستی این قانون میتوان به دلایل زیر استناد کرد:
قانون جذب
برای این که درستی و نادرستی این قانون را درک کنیم میتوانیم از قانون جذب کمک بگیریم. بر اساس قانون جذب انسان به هر چیزی که فکر کند و با فرستادن فرکانس افکار و تفکرات خود به کائنات، آنها را به سوی خود جذب میکند. بنابراین وقتی ما در کاری و یا رویدادی به بدترین حالت آن فکر میکنیم و سعی میکنیم از بدترین حالت دوری کنیم، در واقع بدترین حالت را به خود جذب میکنیم و در نتیجه بدترین شرایط و حالت رخ میدهد.
برای اثبات این موضوع تنها کافی است، از افراد مختلف در کوچه و خیابان به پرس و جو بپردازید. اگر از مردم در مورد بدبیاریها و بدشانسیهای خود سوال کنید. در این صورت متوجه خواهید شد، که بسیاری از مردم لیست بلند بالایی از بدبیاریها و بدشانسیهای خود را برایتان شرح میدهند. بسیاری از مردم خاطرات زیادی در مورد بدبیاریها و بدشانسی هایشان دارند، که میتوانند برایتان تعریف کنند.
روانشناسی
همچنین برای اثبات درستی و نادرستی این قانون میتوان از روانشناسان و افرادی که آشنا به علم روانشناسی هستند، کمک گرفت. کسانی که با علم روانشناسی سر و کار دارند و یا از این علم آگاهی دارند، به بهترین و درست ترین شیوه میتوانند درستی و نادرستی این قانون را برای ما تعریف کنند. از دیدگاه روانشناسی خطاهای بسیاری است که میتواند به تقویت باورهای مربوط به قانون مورفی در ذهن انسان کمک کند.
بسیاری از مصداقها و بدبیاری هایی که ما در زندگی خود میشناسیم و به خاطر میآوریم، به دلیل خطاهای شناختی ذهن انسان است و مربوط به خطاهای یادآوری در حافظه میشود. به عنوان نمونه، وقتی ما بر روی آخرین اطلاعات خود تمرکز میکنیم، این امر موجب میشود که ما نتوانیم نگاه آماری واقعی به رویدادهای بد زندگی داشته باشیم و وزن آخرین رویداد نامطلوب در ذهن ما بیشتر میشود.
از سوی دیگر از لحاظ علم روانشناسی وقتی قانون مورفی را پذیرفتیم، یعنی این که خطاها و اشتباهات خود را تایید کردیم و این نیز منجر به بزرگ و پر رنگ دیده شدن خطاهایمان میشود. علاوه بر این ها، نکته مهمی که در علم روانشناسی در این مورد وجود دارد، این است، که انسان تجربه هایی که همراه با هیجانات بیشتری است، را در ذهن به صورت بهتر و شفاف تر ثبت میکند. بنابراین وقتی برای ما بدبیاری و حادثه ناخوشایندی پیش میآید، بیشتر در ذهن ما میماند و انسان را اذیت میکند.
نگرش انسان به زندگی
با وجود این که این قانون به نظر درست میرسد و بسیاری از ما در ذهن خود آن را تایید میکنیم. با این حال، باید گفت که درستی و نادرستی این قانون به نگرش ما بستگی دارد. این که نگرش ما به زندگی مثبت و یا منفی باشد، میتواند قانون مورفی درست و یا نادرست کند. بنابراین مردم در برخورد با این قانون به چند دسته خوش بین، بدبین و واقع گرا تقسیم میشوند. افراد خوش بین، به زندگی نگاه خوشبینانهای دارند و حتی گاهی این قانون را به سخره میگیرند. این در حالی است که افراد بدبین، به زندگی و مسائل آن نگاه منفی دارند.
این افراد بیشتر تحت تاثیر این قانون قرار میگیرند. این افراد همیشه این طور فکر میکنند، که همه اتفاقات و حوادث ناخوشایند مربوط به آنها است و همیشه با بدبیاری و بدشانسی مواجه میشوند. اما افرادی که به زندگی نگاه واقع بینانهای دارند، به چنین قانونی و بدبیاریها و بدشانسیهای خود به نوع دیگری نگاه میکنند. این افراد همیشه بعد از این که با بدبیاری و بدشانسی مواجه میشوند، ابعاد و جوانب آن را میسنجند و علل و دلایل بدبیاری و بدشانسی را بررسی کرده و سعی در جبران آن دارند.
دستاوردهای بشر
اگر این قانون درست باشد، آن وقت بسیاری از اکتشافات و اختراعات بشر به وقوع نمیپیوست. چرا که اگر نگاهی به تاریخ داشته باشیم متوجه میشویم، که بسیاری از پیشرفتهای بشری بعد از بارها و بارها شکست به وجود آمده اند و انسانها با شکست خوردنهای متعدد راه پیروزی را پیدا کرده اند.
بنابراین برای این که قانون مورفی را در زندگی کم رنگ کنیم و بدبیاریها و بدشانسیهای خود را به حداقل کاهش دهیم، بهتر است، تمام ابعاد و جوانب کاری که میخواهیم انجام دهیم، را سنجیده و سپس آن را انجام دهیم. هر چقدر کاری را سنجیده انجام دهیم، احتمال شکست و بدبیاری در آن کمتر میشود.
می توان گفت که درستی و نادرستی این قانون بستگی به نگرش انسان دارد. ولی با این حال، اکثریت مردم بر این گواهی میدهند که این قانون درست است. چرا که برای بسیاری از ما این اتفاق افتاده است، که وقتی دیرمان شده و است و عجله داریم، پشت همه چراغ قرمز مونده ایم. این گونه اتفاقات و رویدادها که برای اکثر ما پیش میآید، سبب شده است که بسیاری از ما قانون مورفی را درست بدانیم.
به همین دلیل است که قانون مورفی در میان بسیاری از مردم از جذابیت زیادی برخوردار است. دلیل این جذابیت همان طور که گفتیم به نگاه و نگرش انسان بستگی دارد. به ویژه این که بسیاری از انسانها به مفهوم سرنوشت اعتقاد دارند و این طور فکر میکنند که زندگی شان در دست سرنوشت است و خود را ناتوان و ضعیف در برابر آن میدانند. در حالی که این گونه نگرش به سرنوشت و مفهوم آن با اختیار و اراده انسان تضاد دارد. در حالی که منظور از سرنوشت ناتوانی و بی اراده بودن انسان نیست.
پیش گیری از قانون مورفی
حال که با این قانون تا حدود آشنایی پیدا کردیم. این سوال در ذهن مطرح میشود، که آیا میتوان از قانون مورفی پیشگیری نمود؟ و یا این که چگونه میتوان اثرات قانون مورفی را در زندگی به حداقل رساند؟ برای دانستن پاسخ این سوالات باید به این نکته توجه نمود، که آشنایی با این قانون سبب میشود که انسان همه ابعاد و جوانب کاری که میخواهد انجام دهد را بررسی و چک کرده و با آمادگی کامل اقدام به کاری کند. بنابراین وقتی ما همه جوانب یک موضوع و مساله را بررسی و چک میکنیم.
در این صورت میتوان احتمال بدبیاری و بدشانسی در آن کار را به حداقل کاهش داد. از این رو، آشنایی و دانستن این قانون و رعایت همه جوانب و ابعاد کاری که میخواهیم، انجام دهیم، میتواند تا حدودی از رخ دادن قانون مورفی در زندگی ما پیشگیری نماید.
بنابراین آگاهی از این قانون سبب برنامه ریزی دقیق تر انسان شده و به تقویت واقع نگری و آینده نگری انسان میپردازد. انسان دیگر هیچ کاری را به بخت و اقبال نمیسپارد، بلکه برای انجام هر کاری سعی و تلاش و برنامه ریزی دقیق میکند. علاوه بر این ها، با بدبیاری و شکستها به صورتی که مسیر و راه موفقیت را هموار میکند، برخورد مینماید. این گونه افراد از شکستها و بدشانسیهای خود ناامیده نشده بلکه با برنامه ریزی دقیق تر مسیر را برای موفقیت خود هموار میکنند.
جمع بندی
در نهایت میتوان گفت که از قانون مورفی نباید برداشت بدی داشت. چرا که این قانون نه تنها قانون منفی نیست. بلکه قانون مثبتی هم است. این قانون به ما یادآوری میکند، قبل انجام هر کاری ابعاد و جوانب مختلف آن را سنجیده و سپس اقدام به انجام کاری کنیم. این قانون سبب میشود که خطاها و اشتباهات انسان به حداقل برسد و بدشانسی و بدبیاری انسان کاهش پیدا کند.
علاوه بر این باید به ارتباط این قانون و قانون جذب توجه کرد. بسیاری از محققان و کارشناسان معتقدند که میان قانون مورفی و قانون جذب ارتباط وجود دارد و انسان بر اساس افکار و تفکرات خود و فرکانسی که به کائنات میفرستد، خوش شانسی و یا بدشانسی خود را تعیین میکند. بنابراین با آشنایی از این قانون میتوان گفت که انسان باید سعی کند، همیشه خوش بین بوده و فرکانسهای مثبتی را به کائنات ارسال کند تا موفقیتهای بیشتری به دست آورد.
پاسخی بگذارید لغو پاسخ
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه
اگر جوابی برای دیدگاه من داده شد مرا از طریق ایمیل با خبر کن
نام *
ایمیل *
وبسایت
Current ye@r *
Leave this field empty