قصه یک آقازاده از «صدا» به «سیما»
نمایش رادیویی «ساده خط خطی» که این روزها هم از رادیو «نمایش» شنیده میشود و هم در قاب شبکه «نسیم» دیده میشود، روایت آدمهای سادهایی است که به هیولا تبدیل میشوند.
«یوووهه... ویوا رونالدو... بگووو... چی اِرِسته... رونلدوو...»؛ وسط واژههای نامفهوم فقط «رونالدو» را میتوان واضحتر شنید. احساس میکنید به یک ورزشگاه وارد شدهاید، آن هم نه ورزشگاهی در ایران بلکه استادیومی در ایتالیا اما مملو از طرفداران رونالدو!
این صداها را اما از رادیو نمایش و استودیو شماره هشت میشنوید، نه استادیومی در ایتالیا. همان استودیویی که زمانی در آن «صبح جمعه با شما» ضبط میشد و حالا دوباره قرار است صدای هنرمندانش در میان جعبه جادویی رادیو طنینانداز شود.
یک تجربه طنز در نمایشهای رادیویی
البته این صداها با ابتکار شبکه تلویزیونی «نسیم» تصویری هم شدهاند و مخاطبان رادیو پس از سالها میتوانند صداهای مورد علاقهشان را هم بشنوند و هم گویندههایشان را از قاب سیما ببینند. حالا «ساده خط خطی» که به کارگردانی میرطاهر مظلومی ضبط و از تلویزیون پخش میشود، جدیدترین نمایشی است که این روزها از شبکه «نسیم» دیده میشود. مظلومی علاوه بر کارگردانی، روایت خلاصه داستان را هم برعهده دارد که ابتدای هر قسمت پخش میشود.
او بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر است و دوبله برخی از فیلم و سریالها را هم برعهده داشته است و حالا در جدیدترین تجربه خود کارگردانی یک سریال طنز رادیویی را برای علاقهمندان به کارهای طنز برعهده گرفته است.
طنازیهای این نمایش البته بیشتر به خود قصه و داستانهای آن مربوط میشود و کمی با طنزهای معمول رادیویی و تلویزیونی متفاوت است. طنازی میرطاهر مظلومی در سریال شبکه نمایش خانگی «هیولا» به کارگردانی مهران مدیری که از اجداد هوشنگ شرافت بود، تقریبا آخرین تصویری است که مخاطب میتواند در این فضا برای خود تداعی کند و البته این نمایش هم بیشباهت با «هیولا» نیست، چون در این داستان هم آدمهایی هستند که از فرط ساده بودن به تدریج به بیراهه کشیده می شوند و هیولاهای دنیای امروز را میسازند.
رونالدو در استودیوی هشت
استودیوی هشت رادیونمایش در ارگ و در یکی از قدیمیترین مناطق تهران واقع شده است. جایی که هنوز هم برای رادیوییها خانه اول و آخرشان است. برای رسیدن به ساختمان رادیو نمایش در ارگ باید به بازار تهران در ۱۵ خرداد بروید و از خیابانهای قدیمی تهران گذر کنید و شاید همین اصالت است که هنوز تعصب رادیوییها را نسبت به قدمت خانهشان حفظ کرده است.
وارد ساختمان رادیو نمایش میشویم یک حیاط بزرگ با چندین ساختمان دیده میشود؛ از جمله ساختمان قفل خوردهای که این روزها بلااستفاده مانده است، اگرچه که خود به تنهایی دنیایی از حرفهای نگفته و خاطرات ثبت شده و نشده به یادگار در دل دارد.
صدای فوتبالیهای استودیو هشت مجدد بلند میشود، صدای زنان و مردان میآید که بلند و پشت سر هم میگویند «ویوا رونلدو» و آنقدر با تاکید و تشدیددار میگویند که حجم صدایشان باعث میشود دچار سوتفاهم شوید! اما راه را درست آمدهاید. اینجا پشت صحنه یک نمایش ساده اما خط خطی است!
مظلومی در عین دعوت به سکوت و متمرکز روی دیالوگها، سری تکان میدهد و بعد آنقدر صمیمی پذیرا میشود که فکر میکنید یک نفر از جمع خودشان هستید. از همان اولِ کار، هم شما را در جریان همه امور قرار میدهد، خودش با هیجان بازیگران را معرفی میکند و اینکه چند نفر هنرمند مهمان را هم به نمایش دعوت کرده است.
هر بار که دیالوگها و متنها خوب خوانده میشوند، با خود زیر لب «آفرین» میگوید و فرد را تحسین میکند.
تعداد هنرمندانی که داخل استودیو هستند به اندازه یک سریال تلویزیونی است. بیشتر از ۲۰ نفر میشوند. چند نفر هم تصویربردار و تیم تولیدکننده برنامه تلویزیونی «نمای رادیو» از طرف شبکه نسیم هستند که کار را به صورت تصویری ضبط میکنند.
مظلومی لحظاتی، ضبط را قطع میکند و از پشت میکروفن مرا به هنرمندان معرفی میکند و میخواهد برای گفتگو و مصاحبه با من همکاری کنند.
وسواس دارد روی همه چیز حتی کار من! و میخواهد حتی یک هنرمند جا نیفتد تا به قول خودش همه دیده و به اصطلاح در گزارش پشت صحنه برنامه خوانده شوند.
ضبط را دوباره شروع میکنند، قصه در زمان بخش تشویقهای ایتالیایی است و این بار صدا و تصویر را با هم دارم. خود مظلومی هم این بار به جمع اضافه شده است. همه بازیگران آقا در مقابل یک میکروفن و چند بازیگر خانم در برابر یک میکروفن دیگر قرار گرفته اند و جملات مختلفی را به ایتالیایی میگویند.
این بازیگر که بخشی از نمایش با واقعیتهای زندگی خودش همخوانی دارد در توضیح برخی از واژگان میگوید: «سی ار سون» خلاصه اسم کریستین رونالدو است اما در ایتالیا و با لهجه آنها گفته میشود «چی ارِّسته».
بخشی از دیالوگهای او با دوستانش در نمایش درباره کارهای مختلفی است که در نقش مسعود مارچلو در ایتالیا انجام داده است، مثلا در دریالوگها توضیح میدهد که یکی از کارهایش تست راحتی تخت اتاقهای هتلهاست، روی آنها دراز میکشد و دستمزد میگیرد تا ببیند این تختها راحت هستند یا خیر.
زنوزیراد که در ایتالیا کارشناسی سینما خوانده است اشاره میکند که به پیشنهاد کارگردان کاراکتر او به قصه اضافه شده است و درباره شغلهای عجیب و غریب نمایش میگوید: نمایش طنز است و بخشی از این شغلها هم طنز هستند مثلا در بخشی از نمایش، مارچلو میگوید که کار جدیدی پیدا کرده است و باید در زیر دریا غذاها را از هتلی به هتل دیگر ببرد! و یا پنیر و نوشابه و... را تست کردن از دیگر شغلهای اوست. به هر حال مسعود مارچلو یک ایرانی است که در ایتالیا کارهای مختلفی میکند و به هر شکلی میخواهد در این کشور بماند.
اصل قصه اما درباره محسن، همسرش سارا و دوستش کیوان است. مهدی طهماسبی که نقش محسن را دارد، دقایقی از استودیو خارج میشود و درباره کاراکتر محوری این سریال رادیویی میگوید: قصه محسن قصه خیلی از زوجهای این کشور است، جوانانی که دغدغههای مالی، نداشتن خانه و نبود شرایط اقتصادی مناسب آنها را با مشکل مواجه میکند و در این قصه هم باعث میشود این زوج به سمتی کشیده شوند که شاید دلخواهشان نباشد.
وی ادامه میدهد: محسن در این اتفاقات با یکی از دوستانش به نام کیوان همراه میشود. کیوان برای پول درآوردن به هر کاری دست میزند و ما لابیها و ارتباطاتی را که او برقرار میکند در داستان میبینیم. او به محسن و همسرش آپارتمانی میدهد که در آن مستقر شوند و او را با لذت هایی از زندگی آشنا می کند.
این بازیگر نمایشهای رادیویی با اشاره به لابیهای کیوان میگوید: محسن پسر ساده و جوانی است و ابتدا کیوان را خیلی خوب و مقدس میبیند چون او دوستش است و دائم به او کمک میکند، پس هیولای وجود او را نمیبیند. در ادامه داستان اما محسن درگیر گرفتاریهای کیوان میشود و رسما کیوان او را شریک هر خلافی میکند. از لابیگری برای بازیکنان فوتبال تا شرکت خودروسازی تا هر آنچه که در جامعه امروز دیده میشود. او لذتهایی را میبیند و پایش به کشورهای خارجی مثل آلمان و ایتالیا باز میشود که با خود فکر میکند چقدر اینها خوب و جذاب است.
در دیالوگهای کیوان میشنویم که در یکی از قسمتها، با پدرش تماسی تلفنی برقرار میکند و از او میخواهد که موقعیتی را برایش فراهم کند.
کیوان با توجه به این دیالوگها و ارتباط آنها با اخبار آقازادهها میگوید: ما همیشه اخبار آقازادهها را میشنویم و حالا من یکی از همین موقعیتها را بازی میکنم. در خارج از داستان هیچ گاه به این افراد حق نمیدهم چون آنها از رانتی استفاده میکنند که عملا موقعیتهایی را از امثال من گرفته است. با این حال وقتی این نقش را بازی میکنم مجبورم همین قدر به خودم حق بدهم تا دست به استفاده از این فرصتها بزنم و به خوبی بازی کنم.
شوخی با حیوانات خانگی
نویسنده نمایش معصومه سلیمی است و درباره حوزههای مختلفی که این قصه به آن ورود میکند توضیحاتی میدهد: سینما و فوتبال معمولا در کارهای طنز بوده است اما نکته دیگری که سعی کردیم با آن شوخی کنیم داشتن حیوان خانگی است.
سلیمی با اشاره به اینکه چقدر از اخبار در این قصه استفاده کرده است ادامه میدهد: من روزی ۲ ساعت خبر میخوانم و برای همین است که قصه همزمان نوشته و ضبط میشود تا بتوانیم قصهای به روز داشته باشیم.
وی البته از برخی خط قرمزها در داستان هم یاد میکند که نباید در گزارش هم به آنها اشاره شود و بعد به شوخی به قطعی اینترنت هم اشاره میکند و میگوید که تا وقتی که اینترنت قطع شده است با اخبارش به روز بودهاند!
من و همسرم وقتی دانشجو بودیم تست صدا دادیم و هر دو رد شدیم!
سنگچاپ بازیگر مهمان این نمایش است و باز هم نقش یک خلافکار را دارد که در مقابل یک بازجو قرار گرفته است و درباره حضورش میگوید: بعد از این همه سال این اولین بار است که در این محیط شریف قرار میگیرم. من از زمانیکه دانشجو بودم همیشه دوست داشتم در رادیو کار کنم و یک بار هم تست صدا دادیم. آن زمان با همسرم همکلاسی بودیم هر دو به رادیو آمدیم و تست صدا دادیم و جفتمان هم رد شدیم.
این بازیگر سریالهای تلویزیونی ادامه میدهد: در این سالها همیشه در ذهنم بود که بخشی در هنرهای نمایشی مثل رادیو نمایش است که من در آن نقشی ندارم تا اینکه میرطاهر مظلومی این پیشنهاد را به من داد و من هم با سر و با عشق این پیشنهاد را پذیرفتم.
افکتور نمایش از صدای پا و کفش تا خوردن غذا و استفاده از بشقاب و قاشق تا زنگ در و خیلی از صداهای دیگری را که در طول نمایش میشنویم درمیآورد و کلی وسایل و ابزار دیگر هم در مقابلش دارد.
بعد از ضبط دقایقی از کار با حمید یزدانی دیگر بازیگر این نمایش حرف میزنم که به قول خودش از سال ۶۸ در رادیو حضور دارد. او در این نمایش نقش یکی از همین دلالهای دست اندر کار در مافیای فوتبال را با نام آقای سعادتی بازی میکند.
خودش درباره این نقش میگوید: سعادتی یک کارچاق کن ورزشی است که شاید برج هم بسازد، گوشت هم بخرد، کارت سوخت هم رد و بدل کند و در شکلهای مختلف او را میبینیم.
دیگر بازیگر این نمایش بهادر ابراهیمی فرزند بهرام ابراهیمی است که اتفاقا در قصه همکار آقای سعادتی است. او درباره نقش خود توضیح میدهد: من نقش سعید را بازی میکنم که در قسمتهای اول و دوم یک فرد پاستوریزه است و بعد به جایی میرسد که تمام راهکارهای دور زدن را او به رییس باشگاه اقای سعادتی نشان میدهد.
بازیگر نقش سعید با اشاره به قصهای که در ایتالیا پیش میرود، میگوید: سعید در باشگاهی کار میکند که روی فوتبالیستهای نوجوان کار میکند و آنها را به ایتالیا بردهاند تا با یوونتوس بازی کنند اما در مقابل یک تیم محلی قرار گرفتهاند و حدود ۱۲ گل هم خوردهاند.
خواجهنصیر درباره جذابیتهای این قصه میگوید: من ۳۰ سال است که در رادیو کار میکنم و نقشهای مختلفی هم بازی کردهام اما فکر میکنم این کاراکتر جذابیتها و ویژگیهای خاصی دارد. دکتر جمالی یک ویژگی دارد که همه مثالهایی که برای ویژگیهای رفتاری انسانها میزند از تجربیاتی است که در حوزه رفتارشناسی حیوانات کار کرده و باعث شده است داستان با موقعیتهای طنازانهای مواجه شود.
وی ادامه میدهد: مزنگ یکی از روستاهای استان گرگان است البته من خودم اهل مازندران هستم. آقای مزنگی یک مدیر بانکی است که به شکلی سادهلوحانه به شخصی گردن کلفت به نام دایی وامی میدهد و ماجراهای این وام را میشنویم.
در ادامه این روز رادیویی سراغ فرشاد آذرنیا تهیهکننده این نمایش و تهیهکننده اکثر نمایشهای رادیویی میرویم تا در کنار صداهای بلند تمرینها و ضبط نمایش، دقایقی از حال و هوای «ساده خط خطی» بگوید. او درباره اقدام شبکه «نسیم» برای پخش نمایشهای رادیویی معتقد است: نسل جدید بیشتر سراغ مدیاهای دیگر رفته است اما میتواند از طریق شبکه نسیم جذابیت های رادیو را ببیند. از طرف دیگر رادیو برای هرکسی مورد استفاده است چون فقط با گوش سر و کار دارد.
صحبتهای تهیهکننده به علت دیالوگهای بلند ایتالیایی قابل شنیدن نیست؛ دیالوگهایی که تهیهکننده به شوخی میگوید اینها ناسزاهایی به زبان ایتالیایی است و گاهی خودش هم باید چک کند که بازیگران چه میگویند!
ضبط نمایش از ظهر آغاز شده است و تا ساعتی از شب ادامه دارد. برخی از هنرمندان پشت درهای بسته استودیو در حال تمرین هستند. میرطاهر مظلومی کارگردان نمایش همچنان همه مسائل را زیر نظر دارد و حالا که خیالش راحت است که بیشتر کار را ضبط کردهاند میتواند به پرسشهایم پاسخ دهد و اولین نکتهای که روی آن تاکید میکند روایت اتفاقات زندگی روزمره در نمایش است: این نمایش را به صورت رئالیستی کار میکنیم و از بازیگران خواستهام که به جای بازی بیشتر زندگی کنند. به طور مثال از صداهای اضافه پرهیز کنند و صداسازی نداشته باشند.
این کارگردان به یک ویژگی که این نمایش را متمایز کرده است اشاره میکند و توضیح میدهد: این متن براساس هنرپیشههایی که من میشناسم نوشته شده است یعنی براساس زندگی شخصیتهایی که من سالهاست آنها را میشناسم. مثلا هنرمندانی داریم که در ایتالیا و یا آلمان زندگی میکنند و براساس شخصیت آنها نقشهایی برایشان نوشته شده است و این کار به واقعیتر شدن فضا کمک میکند.
وی اضافه میکند: فکر میکنم هر یک از آرتیستهای ما خصوصیاتی قوی دارند که به آنها توجه نشده است من اگر از تیپ استفاده کنم از تیپ-کاراکتر بهره میگیرم تیپی که در یک منطقه زندگی کرده است و با ویژگیهای آنجا آشناست.
این بازیگر رادیو تلویزیون با اشاره به دیگر ویژگیهای این نمایش معتقد است: من در این نمایش از بازیگر مهمان کمک گرفتم هنرمندانی که نقشی کوتاه اما تاثیرگذار دارند و به روند داستان کمک میکند و رنگ و لعاب نمایش نیز با حضور آنها بهتر میشود.
حالا پس از چند ساعت کار، میرطاهر مظلومی همه بازیگران و تیم نمایش را صدا میزند تا یک عکس یادگاری بگیرند و به یک روز از ضبط نمایش «ساده خط خطی» پایان میدهد.
نمایش «ساده خط خطی» هر شب ساعت ۲۲:۳۰ از شبکه نسیم پخش میشود و بازیگرانی چون سید مجتبی طباطبایی، مهدی طهماسبی، سعید سلطانی، مونا صفی، سیامک حلمی، بهادر ابراهیمی، فاطمه حدادی، حمیدرضا هدایتی، محمد شریفی مقدم، مسعود زنوزی راد، فریبا طاهری، عباس توفیقی، نوشین حسن زاده، مروارید کریمپور، نگین خواجه نصیر، حمید یزدانی، سلمان خطی، محمد یگانه، مجید سهرابی و مهدی آقامحمدی به ایفای نقش میپردازند. همچنین افشین سنگ چاپ، امین زندگانی ، پریسا مقتدی، علی سلیمانی، سلمان خطی از دیگر بازیگران این نمایش هستند.