سری سوم سریال طنز لیسانسه ها با عنوان فوق لیسانسه ها که به همذات پنداری با قشر جوان تحصیلکرده و معضلات آنان از جمله بیکاری، توان اقتصادی کم، مشکلات مسکن و ازدواج از طریق سه کاراکتر اصلی یعنی «حبیب»، «مسعود» و «مازیار» پرداخته است، در حالی به نیمه پخش رسیده که مخاطب از ارتقای کیفی و خندهآوری آن ناامید شده است، به نظر می رسد نویسندگان متن فوق لیسانسه ها این بار تلاش کردهاند نقدهای اجتماعی را پررنگ تر مطرح کنند؛ اما در بیان و انتقال این کنایههای اجتماعی در قالب و زبان طنز توفیق کمتری داشته و همین علت رکود و افول جنبه کمدی سریال نسبت به دو فصل قبل مجموعه شده است.
اینکه دغدغه مسائل و مشکلات اجتماعی جوانان و پرداختن به آنها و به گونه ای اعتراض به شرایط از زبان طنز از سوی کارگردان اولویت یافته نکته مثبتی است اما وقتی قرار است مخاطب بخندد و در او این انتظار و توقع ایجاد شده که با کاری طنز مواجه باشد باید هوشمندانه متوجه بود جنبه طنز ماجرا تحت الشعاع قرار نگیرد چون این مساله خطر بزرگی بود و باعث بیاعتمادی مخاطب می شود بخصوص در مورد مجموعههایی چون فوق لیسانسهها که فصلهای اول و دوم آن تقریبا تا حدودی موفق در جذب مخاطب و جلب ذائقه او بوده است.
ساختارشکنی که موفق نبود
یکی از نقاط ضعف فوق لیسانسهها در این است که سروش صحت دائم در سریالش اصرار دارد به مخاطب القا کند با یک سریال و بازی بازیگران مواجه است و هرگز هم دلیل این اصرار مشخص نیست،
چون مخاطب نیاز دارد برای لذت بردن از تماشای یک داستان در متن آن فرو رود و حتی فراموش کند آنچه می بیند بازی است. اما کارگردان یا به دلیل ملاحظات سیاسی و اجتماعی رفتار محافظه کارانه ای در پرداخت سریال دارد یا به نوعی سعی دارد ساختارشکنی کرده و سبک جدیدی بیافریند اما به نظر نمی رسد این ساختارشکنی با استقبال مخاطب روبرو شده باشد.
در برخی صحنه ها شاهد ارائه نکات آموزشی و انتقال پیام هایی در بردارنده مطلبی خاص هستیم که نشان می دهد کارگردان می خواهد به گونه ای در این رویه نیز ساختارشکنی کند، همانند نحوه برخورد با معتادان بهبودیافته و نشان دادن اشتباهات اطرافیان پدر مازیار و بیاعتمادی به ترک اعتیاد از سوی او که باعث بازگشت او به دام اعتیاد می شود، از این رو کارگردان به انتقال مستقیم پیام بینابین سریال پرداخته است که این امر هم با وجود اطلاع مخاطب از تعمدی بودن به همان دلزده کردن او منجر می شود. به همین دلیل هم کنایههای اجتماعی فیلمنامه و نقدهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و تلخندهای مستقیم و غیر مستقیم سریال تحت الشعاع دافعه های آن قرار می گیرد.
کارگردان بیشک سعی داشته جنسی از طنز ارائه دهد که مردم را به فکر وا میدارد، بهخوبی می توان دریافت پشت بیشتر سکانس های طنز سریال یک اندیشه و هدف قرار گرفته و سعی داشته در قالب خنده منتقل شود اما با توجه به اینکه خنداندن مخاطب ایرانی بسیار سخت است در این وادی موفق نبوده است.
تکرار مدام داستانهای تکراری
زبان طنز بهترین زبان برای بیان مشکلات است بهویژه اگر با کیفیت خوب همراه شود می توان امیدوار بود با جذب مخاطب به یک تیر و دو نشان رسیده ایم اما جنبه کیفی ماجرا نباید مغفول بماند. نکته ای که در فوق لیسانسه ها مغفول مانده است، سریال بدون تحول و تازگی با تکرار مدام داستان های تکراری می گذرد.
علاوه بر اغراق در برخی رفتارهای طنزآمیز کاراکتر ها بویژه حبیب و مسعود، مساله دیگری که در فوق لیسانسه ها پررنگ شده فانتزیها و صحنههای تخیلی سریال است که نسبت به فصل گذشته بیشتر شده و این هم از ذائقه مخاطب خارج است و مخاطب احساس می کند با مجموعه ای تخیلی و بی محتوا روبروست که حتی کنایه های اجتماعی پررنگ سریال را هم تحت الشعاع قرار می دهد و حوصله مخاطب را سر می برد.
یکی از برگهای برنده سریال از همان فصل اول، حضور بازیگر توانمندی مانند هوتن شکیبا در سریال بود. شکیبا همچنان ستاره فوق لیسانسههاست و وزنه مهمی برای سریال به حساب میآید. او پس از حضور درخشان خود در شبی که ماه کامل شد، بیشتر در این سریال زیر ذرهبین قرار گرفت و به همین علت، نقش او در فصل جدید نسبت به فصل گذشته، پررنگتر هم شد. درخشش شکیبا و آشنایی مخاطبان بیشتری با او برگ برندهای برای فوق لیسانسهها بود که می توانست مخاطبان بیشتری جذب کند اما ضعف های سریال مانع از این هم شد و حتی عبدالحمید ریگی شبی که ماه کامل شد هم نتوانست از ریزش مخاطبان جلوگیری کند.