خیلی از آموزشوپرورش تشـــکر مـــیکنیم کـه «نرمافزار شاد» را طراحی کرد تا ما دانشآموزان از درس و مدرسه عقب نمانیم و در کلاسهای آنلاین شرکت کنیم.
راستش را بخواهید آن اوایل که اعلام کردند آموزش دانشآموزان از راه دور با یک نرمافزار به نام «نرمافزار شاد» ادامه پیدا میکند، ناراحت بودم و با خودم میگفتم: «من اگر مدرسه را ول کنم، مدرسه من را ول نمیکند.» اما هرچه زمان میگذشت، علاقهام به این نرمافزار بیشتر میشد.
من همان وقتها به یکی از دوستانم که خیلی توی اینترنت وارد است و بچهها به او میگویند «مجید داتکام» زنگ زدم و از او پرسیدم: «کلاس مجازی یعنی چه؟»
او گفت: «یعنی کلاسی که در آن همهچیز مجاز است؛ شما مجازی وسطش بری آب بخوری، انگشت توی گوش و دماغت کنی، حتی مجازی وسط کلاس بخوابی؛ فقط باید همان اولش آنلاین بشوی تا معلم بداند در کلاس حضور داری.»
بعدها که پدر و مادرم روی گوشیهای خودشان این نرمافزار را نصب کردند، زندگی من هم متحول شد.
الان دیگر مادرم به من نمیگوید: «گوشی یک وسیله شخصی است»؛ بلکه آن را به من میدهد تا با آن از درس و مدرسه عقب نمانم و حتی گاهی وقتی دارم کتاب میخوانم به من گیر میدهد و میگوید: «مگه تو درس و مدرسه نداری؟» و گوشی خودش را به من میدهد.
هرقدر هم به پدر و مادرم میگویم: «استفاده زیاد از گوشی برای ما کودکان اصلا خوب نیست» به حرف من توجه نمیکنند و میگویند: «باید روزی چند ساعت پای گوشی باشی!»
پدرم هم میگوید: «تو آخرش هیچی نمیشی! بچههای مردم از صبحتاشب پای گوشی هستند، ولی تو چی؟ روزی فقط دوسه ساعت مینشینی پای گوشی!»
او آنقدر پسرعمویم را که بیستوچهارساعته پای گوشی است، توی سرم زده که پسرعمویم کجِ کج شده است.
من یکبار از پدرم خواستم همانطورکه قبلاها مشقهایم را مینوشت، الان هم در کلاسهای آنلاین بهجای من شرکت کند. اما او گفت بهشرطی این کار را میکند که اگر مخاطبی به نام «رحیم گچکار» پیامک فرستاد که: «اگه میتونی بیا بریم بیرون، یه دوری بزنیم» این پیامک را پاک کنم و بدون اینکه به مامان بگویم، به او خبر بدهم.
یکی از مسئولان آموزشوپرورش گفته است: «اگر نظری درباره این نرمافزار دارید، به ما انتقال دهید.»
من یک نظری درباره این نرمافزار دارم ولی نمیدانم چگونه به او انتقال دهم. میخواستم بگویم من توی مدرسه خیلی وقتها مداد و خودکار از همکلاسیهایم قرض میگرفتم و کارم پیش میرفت ولی متأسفانه شبکه شاد بهگونهای طراحی شده که نمیتوانم سر کلاس مجازی، از همکلاسیهایم، وسایلشان را قرض بگیرم. برای همین از آموزشوپرورش میخواهم این نرمافزار را بهگونهای بهروزرسانی کند که اگر مثلا من از دوستم، پوریا جعفری، خواستم پاککنش را به من بدهد، پوریا بتواند پاککنش را آپلود کند تا من آن را دانلود کنم.
راستی، یک چیز دیگر هم درباره معلممان باید بگویم. من فکر کنم او قبلا در یک جای جهان که سرعت اینترنت خیلی بالا دارد، تدریس مجازی میکرده است؛ چون یک فیلم چهلدقیقهای میگذارد و میگوید چهل دقیقه دیگر که فیلم تمام شد، بهصورت آنلاین به سؤالات من جواب دهید. او نمیداند که برای هر دقیقه دانلود این فیلم ما چهل دقیقه باید صبر کنیم.
البته امروز یکی از بچههای کلاسمان را که اتفاقا همسایه ما هم هست، توی کوچه دیدم. به او گفتم: «تو چرا در کلاسهای مجازی شرکت نمیکنی؟ معلم برات غیبت رد میکنه ها؟»
اما او گفت: «آخه من شاد ندارم.»
گفتم: «خوب از اینترنت دانلودش کن.»
گفت: «اینترنت ندارم.»
گفتم: «خوب رمز وایفایمونو میدم، گوشیت رو به وایفای ما وصل کن.»
گفت: «خوب من گوشی ندارم.»
گفتم: «خوب گوشی مامان و بابات رو بگیر.» که گفت: «بابا و مامانم هم گوشی اندروید ندارند.»
پسر همسایه ما وقتی مدرسه میآمد با اینکه راه مدرسه دور بود، سوار سرویس نمیشد و پیاده میآمد. مثل اینکه آموزشوپرورش نمیداند که پای پیاده میشود مدرسه آمد، ولی نمیشود با پای پیاده اینترنت آمد!
آن وقت بودکه فهمیدم کلاس مجازی برخلاف آنچه «مجید داتکام» میگفت زیاد هم مجازی نیست و کسی که پول نداشته باشد، مجاز نیست در آن شرکت کند.
نویسنده : مهدی محمدی / روزنامه شهرآرا