ناگفته ها از مصطفی چمران + فیلم
اجتماعی رکنا: مصطفی چمران، مردی که لقب نابغه جنگ ایران را از آن خود کرد.
مصطفی چمران / به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، سال ۱۳۱۱ مصطفی چمران در خیابان پانزده خرداد تهران، همانجا که به بازار آهنگرها معروف است در محله سرپولک به دنیا آمد. او دانش آموز دارالفنون و البرز بود و مقطع کارشناسی خود را در رشته الکترومکانیک در دانشکده فنی دانشگاه تهران و کارشناسی ارشدش را در رشته مهندسی برق گرفت. شهید چمران برای کالیفرنیا رفته و در رشته پلاسما فیزیک تحصیلات خود را در مقطع دکترا ادامه داد. او در آزمایشگاههای بل و آزمایشگاه پیشرانه جت ناسا استخدام شد.
چمران علاقه خاصی به اشعار مولانا داشت و شاید برگرفته از اشعار مولاناست که دست نوشته های چمران دارای آهنگی خاص است و کلمات به درستی کنار هم چیده می شوند.
از مهم ترین اقدامات او مقابله با جدایی طلبان کردستان بود که گردنه قلعهحصار، بین راه ارومیه و سرو، را گرفته بودند . چمران در اولین حرکت نظامی خود به همراه فلاحی، فرمانده نیروی زمینی ارتش، در حالی که آر پی جی به دست گرفته بود و پیشاپیش نیروهای نظامی حرکت میکرد،راه را برای عبور تانکها باز و گردنه را پاکسازی کرد.
او در آزادسازی شهر پاوه نقش بسیار پررنگی داشت. آزادسازی پاوه با حوادثی مانند قتلعام مجروحین توسط مخالفین در بیمارستان، سقوط هواپیمای فانتوم و اصابت هلیکوپتر ۲۱۴ حامل قربانیان و مجروحین به کوه روبرو بود.
شهید مصطفی چمران در ابتدایی ترین سال های پیروزی انقلاب؛ وظایف خطیری همچون مشاور شورای عالی دفاع ملی، نماینده مردم تهران در اولین دوره مجلس شورای اسلامی، وزیر دفاع ملی، فرمانده ستاد جنگهای نامنظم و معاون امور انقلاب نخست وزیر را برعهده داشت.
روز ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ در دهلاویه، سوسنگرد ترکش خمپاره به پشت سر مصطفی چمران اصابت کرده و در ۴۹ سالگی به درجه شهادت نائل آمد.
مهدی چمران رئیس سابق شورای شهر تهران و برادر شهید مصطفی چمران مهمان رکنا بود تا بیشتر با تفکرات شهید چمران آشنا شویم و بدانیم نابغه دوران جنگ تحمیلی چگونه زیست و با چه ذهنیتی دستمزد 10هزار دلاری را رها کرد و به کشور آمد تا جلوی خمپاره ها سینه سپر کند.
انقلاب اسلامی را نشان تان می دهیم
این روزها مردم آنقدر از مشکلات گفته اند و مسئولان شنیده و نشنیده راه خود را رفته اند و کار خود را کرده اند که دیگر مردم از گفتن هم خسته شده اند.اگر حال ، شهید مصطفی چمران نشسته بود و در حال خوردن چای بودید، فکر می کنید در یک گپ برادرانه فکر می کنید که شرایط امروز جامعه را چطور توصیف می کردند؟ آیا شهید چمران هم سکوت اختیار می کرد؟
انسان ها و کسانی که پا به مبارزه می گذارند ایدئولوژی دارند و براساس تفکر و ایدئولوژیک خود مبارزه خود را پیش می برند. ایدئولوژی در تمام دنیا و مکاتب متفاوت است. در یک زمانی افرادی مانند فیدل کاسترو، چه گوارا و... برای آزاد کردن کشورشان تلاش می کنند. بسیاری از گروه ها و گروهک های ما نیز دنبال راه آنها بودند و در این زمان است که امام خمینی (ره) پا به عرصه مبارزه می گذارد. مبارزه امام خمینی (ره) از سال 1341 بوده است و پس از 15سال به ایران بازگشته، پیروز می شوند، حکومت تشکیل داده و دولت تعیین می کنند. امام خمینی (ره) سیستم نویی را به جهان معرفی کردند که تفکرات قبلی کاملا متفاوت است. تفکرات و مکاتب دیگر (کمونیست و کاپیتالیست ها) مبنای مادی بود نه الهی.
ما راه سومی را باز کردیم که به تفکرات الهی متکی بود. کسی که در مسیر خداوند قدم برمی دارد و در ایدئولوژی الهی می رود نباید خودخواه، مقام و پول پرست، جنایت پیشه و جمع آوری مادیات باشد. این انتظاری است که مردم از انقلاب اسلامی داشتند. بعضی می گویند: "چی فکر می کردیم و چی شد!" جوان ها قبل از انقلاب را ندیدند اما کسانی که قبل و کوران انقلاب را دیده اند، می دانند که تفکرات و انتظارات دیگری برای انقلاب داشتیم.
دست نوشته ای از شهید دکتر چمران که در مجلس نوشته شده وجود دارد که نوشته شده: "من به انقلاب های مصر، فلسطین، کوبا، مائو چین و الجزایر می نگریستم می دیدم که بعد از انقلاب به جان هم می افتند و همدیگر را می کوبند، یکی آن دیگری را زندانی می کنند و اتفاقاتی شبیه این رخ می دهد. با خودم می گفتم صبر کنید تا انقلاب ما به ثمر بنشیند نشان تان می دهیم که انقلاب اسلامی یعنی چه! و چگونه خواهیم بود. ولی الان فکر می کنم راه سختی را در پیش داریم. می بینم که بزرگان ما هم به جان هم افتاده اند.
" دعوایی اوایل انقلاب شده بود که شهید چمران می گوید: "عده ای از بزرگان به هم توهین کردند و من خرد شدم و این پتکی بود که در سر من کوبیده شد." من این دست نوشته شهید چمران را برای بعضی از دوستان جدید مجلس خواندم که یادشان باشد اینگونه نباشند.
شهید چمران نگذاشت هواپیماها حراج شوند
چرا بعضی فکر می کنند که فقط خودشان در این انقلاب محق هستند و انقلاب فقط متعلق به آنها دارد؟
نباید این انتظار را داشته باشیم که ایده آل های ما عملی شود در غیراینصورت فکر کنیم راهمان اشتباه بوده است. ما که از پیامبر (ص) و حضرت امیرالمومنین و مسلمانان صدر اسلام مانند سلمان فارسی، بلال و... بالاتر نبوده ایم. اما می بینیم بعد از رحلت پیامبر چه اتفاقاتی رخ می دهد و بعد از 25سال که مردم از حضرت علی (ع) می خواهند به خلافت بنشیند، یکی از صحابه پیامبر شمش های طلایی داشته که باید با تبر آنها را خرد می کردند. کسی که زمان پیامبر ساده زیستی پیامبر را تجربه کرده است، اینطور رفتار می کنند. ما می توانیم بگوییم که پیامبر نتوانست یا اسلام بد بوده است؟ قطعا نمی توانیم چنین چیزی بگوییم. می توانیم بگوییم مردم و حاکمان اشتباه کردند و اشتباهات سبب بروز این مشکلات شده است. قاعدتا این گونه مسائل رخ می دهد ولی ما انتظار داشتیم بلافاصله گلستان شود و همه در رفاه باشد و دنیا در صلح و آرامش پیش برود.
فروش هواپیماهای فانتوم ، ارزان و اقساطی
بعد از پیروزی انقلاب وزیر دفاع وقت می گفت: "ما که با کسی جنگ نداریم پس هواپیمای فانتوم را برای چه می خواهیم؟ باید آن را بفروشیم. یک دولت بی پول مانند را پیدا کرده بود تا آن هواپیماها را به قیمت بسیار ارزان بفروشد آنهم به صورت اقساطی.
نامه این فروش را نخست وزیر به شهید چمران داده بود که با خواندن این نامه بسیار ناراحت شده بود و نامه را داد که من هم نظر بدهم. ما گفتیم: "این ثروت های ماست و نباید از دست برود. ضمنا چه کسی تضمین می کند که به ما حمله نمی کنند؟ اگر سلاح نداشته باشیم قطعا به ما حمله می کنند. اگر جنگ شود ما باید از نظر تسلیحات دفاعی قوی باشیم. درست مانند این است که یک جوان قوی مقابل یک بچه ضعیف باشد. هر کسی می رسد یکی هم در سر بچه ضعیف می زند ولی به جوان قوی تعظیم می کنند. هواپیمایی که با پول ملت خریداری شده را نباید بفروشیم!" شهید دکتر چمران به شدت با فروش هواپیما مخالفت کرد. دلنگرانی هایش باعث شد نزد امام خمینی (ره) برود. ایشان هم شهید چمران را خوب می شناخت و می دانست که حرف بدون پشتوانه نمی گوید. امام به شهید چمران گفتند که درخواست نفروختن هواپیماها را مکتوب نزد ایشان ببرد و روی آن دستور دادند که به هیچ وجه هواپیماها به فروش نرسند. بنابراین انتظارات و ایده آل های خودمان را نباید پای مکتب خودمان بگذاریم بلکه باید ببینم چه اشتباهاتی می کردیم و چگونه رفتار می کردیم تا به مشکلات کمتری برخورد کنیم.
انسان مشکل نداشته باشد می میرد
به نظر شما مشکلات کشور برای مردمانش زیاد نشده است ؟ و تلاشی برای حل مشکلات وجود ندارد؟
دنیا دنیای مشکلات است و هیچ وقت مشکلات حل نخواهد شد. انسان همیشه با مشکل سر و کار دارد و ارزش انسان به این است که مشکلات خود را حل کند و پیش برود. اگر انسان مشکل نداشته باشد، آنقدر می خورد تا از چاقی می میرد. هر چقدر به مشکل برسیم می توانیم پیشرفت کنیم. باید با مشکلات سر و کله بزنیم و مایوس نشویم.
هیچ گاه از فعالیت سازنده خود خسته نشوم
اگر شهید چمران این روزها بودند در این دوران پرچالش و مشکل، به سمت چه تصمیماتی بیشتر میرفتند و در برابر وضعیت فعلی چه واکنشی نشان می دادند؟
پاسخ را از یکی از دست نوشته های شهید چمران می خوانم تا با تفکراتش بیشتر آشنا شویم. او می نویسد: "خدایا به تو پناه می برم. خود را به تو می سپارم. تو مرا هدایت کن که دستخوش عصبانیت و انتقام نشوم. تا بدی هایی که به من می کنند به خوبی جواب بدهم." بخشی از سوال شما اینجا جواب داده می شود.
شهید چمران در ادامه می نویسد: "تا تهمت ها و افتراها دروغ های گزافی که بر من می بافند سکوت کنم و به دنبال کار خود بروم و از فعالیت خود دلسرد نشوم.در برابر دشمنی های ناجوانمردانه ای که علیه من می کنند بتوانم محبت خود را زیاد کنم. در برابر حسد آنها بلندنظری و طبع بلند خود را نشان دهم. در مقابل کارشکنی ها هیچ گاه از فعالیت سازنده خود خسته نشوم. در مقابل ظلم و بی انصافی هیچگاه روش آنها را در پیش نگیرم. یاس و ناامیدی به من راه پیدا نکند. سینه ام که دریچه راز و نیاز خدا و دعای قلب شکسته من است به سوی آنها بسته نشود.
" پرسیدید اگر شهید چمران بود چه می کرد؟ مشخص است که شهید چمران مثل کسانی که علیه او بودند کار نمی کرد. به جای این که پاسخ دهد یا دلسرد شود بیشتر کار می کرد، مایوس و خسته نمی شد تا به نتیجه برسد.
آبی که به آخرین اسیر داده شد و افسر عراقی که گریه کرد
آرزویش این بود که انقلاب به پیروزی برسد و بتوانیم انقلاب اسلامی چیست. البته الحق والانصاف که نشان دادیم که انقلاب اسلامی چیست؟ واقعا نشان دادیم در مقابله با دشمنانمان نیز این موضوع را نشان دادیم. روز 31اردیبهشت 1360 و دقیقا یک ماه قبل از شهادت دکتر شهید چمران تپه های الله اکبر در شمال سوسنگرد را آزاد کردیم و کلید آزادسازی بستان را به دست آوردیم. تعداد زیادی اسیر گرفته بودند و دست هایشان را بسته بودند که فرار نکنند. اسرا تشنه بودند ایرانی ها قمقمه های خود را درآوردند و به اسیرها آب دادند. به نفر آخر که رسید آب تمام شد. افسری از نیروی هوایی به نام مرآتی قمقمه خودش را آورد، دید یخ در قمقمه است. یخ ها را به زور از قمقمه بیرون می آورد و به آخرین اسیر داد. افسر عراقی اشک می ریخت و اشاره کرد به جیب شلوارش. مرآتی دست به جیب او کرد یک ساعت طلا و پول عراقی در جیبش بود گفت: "این دارایی ها مال شما." مرآتی گفت: "ما برای پول و ساعت به جبهه نیامده ایم. برای الله آمده ایم." شهید چمران بدون توجه به دشمنی ها، بدگویی ها و حسادت ها کاری که باید را انجام می داد.
تحول موتورسواران چرم پوش در جبهه
یک روایتی از تحول برخی از سربازان موتور سوار جبهه وجود دارد و می گویند شهید چمران باعث تحول این افراد شده است. آیا این روایت درست است؟
بله. چند موتورسوار را به خواست خودشان به جبهه بردیم. موتورسوارها با لباس های چرمی و موهای آنچنانی و موتورهای تریل وارد اهواز شدند. دوستان ما می گفتند: "این ها به درد جبهه نمی خورند!" آنها را از در ستاد راه ندادند و گفتند با قیافه های آنها آبروی ما می رود. اما باور کنید نزدیک غروب بود و دکتر چمران یک ربع با آنها حرف زد. موتورسواران جاهل مسلک وارد اتاق شدند. اما وقتی برگشتند سربه زیر شده اند. می دانم گفته بود که ما یک آرپی جی زن پشت موتور شما سوار می کنیم. شما هر هنری که دارید آنجا رو کنید. اگر مودب بروید آنها شما را می کشند، باید تک چرخ بزنید و زیک زاک بروید. این ها لباس های خود را عوض کردند و آنها دو شهید در جبهه دادند. یکی از آنها هم جانباز است.
چمران با 50 درصد آرا وارد مجلس شد نه با 25 درصد!
با این دشمنی ها و بدگویی ها چه شد که مردم به شهید چمران رای دادند؟
شهید چمران می گفت: "مردم خودشان متوجه همه چیز می شوند." و واقعیت این بود که مردم متوجه شدند و با چند سخنرانی در اولین دوره مجلس شورای اسلامی جزو 6-7نفر اول رای آورد و نماینده مجلس شد. بدون این که ستاد تشکیل دهد یا هزینه و خرج کند. آن زمان برای حضور در مجلس باید 50درصد از آرا را کسب می کردند نه مانند الان که با 25درصد آرا وارد مجلس می شوند.
شهید چمران ایده و راهبرد خود را نوشته است: "خدایا تو به ما رحمت کردی و محال را ممکن نمودی و بزرگترین طاغوت ظلم و فساد را به زیر کشیدی و ملت محروم و ستم دیده ما را از 2500 ظلمت و شقاوت نجات دادی. خدایا در میان ظلمت، کفر و جهل تو راه ما را به نور ایمان روشن کردی و پرچم رسالت محمدی را بر دوش ما گذاشتی و به محرومین و ستمدیدگان دنیا امید و نوید دادی. معجزه ها کردی، ابرقدرت ها را شکست دادی و ما را به اسلحه شهادت مسلح کردی و آتش را در مقابل اراده مردم ما نرم و آرام نمودی. خدایا به ما شایستگی ده تا از این انقلاب مقدس پاسداری کنیم. خدایا به ما توفیق ده و علی وار زندگی کنیم و حسین صفت مبارزه کنیم و شهادت را با آغوش باز استقبال کنیم." این راهی است که شهید چمران می خواست طی کند. چنین تفکری نه دنبال جاه می رود نه دنبال مقام. آخرین روزهای حیات شهید چمران امام خمینی (ره) بنی صدر را از فرماندهی کل قوا عزل کردند. هنوز فرمانده کل قوا مشخص نشده بود. بحث بر سر این بود که امام خمینی (ره) شهید چمران را به عنوان فرماندهی کل قوا منصوب می کند.
بنی صدر به مشاورانش گوش می کرد چون جنگ بلد نبود گاهی با دکتر چمران بحث می کرد نمی توانست پاسخی بدهد چون آگاهی نداشت و جنگ را نمی شناخت. یادم می آید در شکست 16 دی که بعد از آن حوادث هویزه پیش آمد، نیروهای ما شکست خورده بودند و عقب نشینی می کردند. بنی صدر آمده بود و جلوی چند تانک را گرفت و گفت: "شما فرزندان داریوش هستید!" یکی از راننده های کامیون سرش را بیرون آورد گفت: "برو کنار می خواهیم رد شویم!" بنی صدر آمادگی جنگ را نداشت و از ریاست جمهوری هم غزل شد و فرار کرد. اما در آن روزها شهید چمران وزیر دفاع شد و می گفت: "من این مقام ها را نمی خواهم و اگر اگر امام خمینی (ره) بفرمایند من چه چیزی به آنها بگویم؟" وقتی گفتند در انتخابات ریاست جمهوری کاندیدا شوید گفت من ذات رئیس شدن ندارم. رئیس جمهوری باید خصوصیاتی داشته باشد. من درویش، بسیجی و آماده شهادت هستم.
رئیس جمهور باید بتواند دوز و کلک بزند
خصوصیات رئیس جمهوری که ایشان به آن اشاره می کردند چه بود؟
می گفت :"رئیس جمهوری باید سیاستمدار و سیاست باز باشد" بتواند بعضی جاها دوز و کلک بزند اما من این طور نیستم. البته دوز و کلک را من اضافه کردم. جایی می گوید من با همه هستی ام آمده ام اما چیزی به جز جان ندارم. من درویشی برهنه و سربازی گمنامم. وقتی چشم از این جهان فرومی بندم می خواهم هیچ چیز نداشته باشم. همین طورهم شد.
چمران و زندگی در یکی از اتاق های راننده های نخست وزیری
شاید باور نکنید کجا زندگی می کرد. تا وقتی تنها بود در خانه ما زندگی می کرد. ما یک آپارتمان 92 متری داشتیم من و همسر و دخترم بودیم ایشان هم خانه ما آمد حتی بعد از آن که خانمش از لبنان آمد به خانه ما آمد چون جایی نداشتند.
خانه پدری رفتیم دیدیم نمی شود زندگی کرد. وقتی به عنوان معاون نخست وزیر انتخاب شد در نخست وزیری به او اسکان دادند. به شهید چمران گفتند: "یکی از این کاخ ها مال شما." گفت: "من نمی روم چون کاخ نشین نیستم." گفتند: "هر جا دوست داری برو. زیر یکی از ساختمان های معمولی اتاق راننده های نخست وزیر آنجا بود با یک حمام و آشپزخانه عمومی. در آنجا زندگی می کرد و همسرش آنجا بود که دکتر شهید شد.
نبردهای چمران با کلاشینکف حافظ اسد
یک تفنگ کلاشینکف که مرحوم حافظ اسد به او هدیه کرده بود را داشت که با آن می جنگید. لباس بسیجی اش نیز دوستانمان به عنوان تبرک تکه تکه کردند و بردند. یک قرآن کوچک، خودکار و آخرین دست نوشته اش را به من دادند که نوشته بود: "رقص من در برابر مرگ باید زیبا باشد." یک دست کت و شلوار و چند دست لباس که همسرش به یکی از مستخدمین نخست وزیری داد.
35 هزار تومان پول در بانک ملی شعبه پاستور
البته چند هزار جلد کتاب داشت که در بنیاد شهید چمران نگهداری می شود. راستش را هم بخواهید در بانک ملی شعبه پاستور 35هزار تومان هم پول داشت. حقوق نمایندگی شورای اسلامی بود که چندین ماه جمع شده بود. بعد از شهادتش این پول را نگرفتم چون حیفم آمد. گفتم: "این پول بماند که عبرتی برای خودم باشد که بدانم فقط همین از یک شهید، نماینده مجلس و کسی که دانشمند بزرگ فیزیکی پلاسما بوده و می توانسته 10هزار دلار در ماه حقوق بگیرد باقی مانده است. نمایندگان مجلس ما هم یاد بگیرند و دنبال اینگونه مسائل و مادیات نباشند. نه این که حرفش را بزنند.
مظهر ارزش های خدایی هستیم
اینقدر تاکید بر حرکت در مسیر انقلاب برای شهید چمران از کجا بود و چرا در ادامه گمراهی بسیاری از همراهان را می بینیم؟
این مبارزه فقط یک جنگ یا مبارزه نبود که حکومت، پول یا قدرت به دست آورد ، بلکه یک مبارزه مکتبی بود. در جای دیگری در خوزستان می نویسد: "آرزو دارم خون گرم من بر خاک داغ خوزستان بریزد و از هر قطره آن خون غنچه ای بشکفد که این غنچه ها این بیابان خوزستان را پر کنند!" همین طور هم شد و ما به موفقیت بزرگ یعنی پیروزی در جنگ رسیدیم.
شهید چمران در یکی از دست نوشته هایش می نویسد: "می دانم که مبارزه من مبارزه مادی و جسمی نیست. زیرا از نظر عدد و اسلحه به مراتب ضعیف تر از دشمنان خود هستیم. مبارزه من مبارزه ارزش هاست. ما مظهر ارزش های خدایی هستیم و در مقابل ظلم و کفر و ارزش های شیطانی می ایستیم تا حجت خدا تمام باشد. ما مقیاس های خدایی را در اجتماع پرآشوب امروز ارائه می دهیم تا کسی خود را فریب ندهد و از زیر بار مسئولیت فرار نکند. ما ارزش های خدایی را همچون مشعلی فروزان بردوش می کشیم تا در این شب یلدا دامن ظلمت را بدرد و راهی از نور به سوی آسمان ها باز کند تا از گمراهی به در آیند. من آمده ام که این مشعل فروزان را در این طوفان ظلمانی برافروزم و اگر مشعل افتاد خود مشعل شوم و بسوزم و ظلمت را فراری دهم." یعنی شهادت.