پرنده جاسوسی اتمی سیا یک هواگرد بدون سرنشین بود که در زمان جنگ سرد به منظور انجام عملیات اطلاعاتی علیه شوروی ساخته شد.
کشور ایالات متحده آمریکا در طول جنگ جهانی دوم از میدان نبرد دور بود و به دلیل حضور پررنگ ارتشش در دو جبهه اروپا علیه آلمان نازی و جبهه اقیانوس آرام مقابل ژاپن، پیشرفتهای نظامی بسیاری کرد و پس از پایان جنگ به عنوان ابرقدرت جهانی سرش را بالا آورد.
در طول جنگ آمریکا کمکهای نظامی و لجستیکی غیرقابل شمارشی به متحدانش خصوصا اتحاد جماهیر شوروی کرد تا مقابل آلمان نازی ایستادگی کنند. آمریکا در حالی که نازیسم را دشمن و بریتانیا را رقیب خود میدید، به شوروی کمونیستی کمک فراوانی کرد و دست آنها را بسیار بازگذاشت.
شوروی نیز با کمک فناوریها و تجهیزات نظامی که از آمریکا گرفت و همچنین فناوریها و دانشمندانی که پس از تصرف آلمان نازی بدست آورد، پس از پایان جنگ به رقیب و دشمن جدید آمریکا بدل شد.
آمریکا که حال به شدت و با سرعتی سرسام آور مشغول پیشرفت بود، شوروی را به عنوان رهبر بلوک شرق در مقابل خود میدید. از این رو تصمیم گرفت تا از فناوریهای خود به خصوص در زمینه هوافضا برای جاسوسی و کسب اطلاعات از کشورهای کمونیستی استفاده کند.
از آنجا که پس از جنگ جهانی دوم سامانههای پدافند هوایی موشکی و جنگندههای جت ظهور کرده بودند، هواپیماهای شناسایی که موتور پیستونی داشتند دیگر در امان نبودند، چرا که سرعت و ارتفاع پروازی پایینی داشتند. ضمن آنکه تجهیزات الکترونیکی جدیدی نیاز بود.
کمپانی هوافضا و دفاعی آمریکایی مارتین (Martin – که بعدها به لاکهید مارتین تبدیل شد)، با ساخت هواپیمای شناسایی راهبردی RB-57D کانبرا (Canberra) به نیاز نیروی هوایی آمریکا پاسخ داد و این هواپیما از سال ۱۹۵۶ عملیاتی شد. کانبرا یک هواپیمای جت پرسرعت بود و برد بسیار زیاد در کنار ارتفاع پروازی بسیار بالایی داشت که آن را از گزند جنگندهها و پدافندهای هوایی در امان نگه میداشت.
اندکی بعد دیگر کمپانی هوافضا و دفاعی آمریکایی به نام لاکهید (Lockheed – که بعدها با مارتین ادغام شد)، هواپیمای معروف U-2 دراگون لیدی (Dragon Lady) را برای نیروی هوایی آمریکا و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا موسوم به سیا ساخت. این هواپیما نیز همچون کانبرا سرعت، برد و ارتفاع پروازی بسیار بالایی داشت.
البته مصونیت این هواپیماها تنها ۳ سال دوام آورد و در سال ۱۹۵۹ یک فروند کانبرا متعلق به نیروی هوایی تایوان شکار پدافند هوایی موشکی S-75 دوینا ساخت شوروی که در اختیار ارتش چین بود شد. این مورد نخستین شکار هواپیما توسط یک سامانه پدافند هوایی در تاریخ تلقی میشود. در سال ۱۹۶۰ نیز یک فروند U-2 متعلق به سیا طعمه یک آتشبار S-75 متعلق به شوروی در کوبا شد.
پس از سرنگونی این دو هواپیما آمریکا دریافت که ارتفاع بالا نیز دیگر از چنگان خرس در امان نیست، پس تصمیم به تغییر رویکرد خود گرفت و این بار سرعت فراصوت را برای فرار از پدافند و جنگندهها انتخاب کرد که حاصل آن ساخت هواپیماهای شناسایی راهبردی A-12 و SR-71 بلک برد (Black Bird) بود که با سرعت ۳.۵ ماخ در لبه فضا پرواز کرده و در ساختشان از نسل نخست فناوری پنهانکاری و رادارگریزی نیز استفاده شده بود. البته A-12 تنها یک سال در خدمت بود و سریعا میدان را برای SR-71 افسانهای خالی کرد.
این هواپیما آنقدر سریع و بالا پرواز میکرد که حتی رهگیرهای میگ-۲۵ شوروی نیز قادر به رسیدن به آن نبودند و اس آر-۷۱ به آسانی آنها را اذیت میکرد. یک خلبان میگ-۲۵ نیروی هوایی شوروی در خاطرات خود میگوید:
هواپیمایهای شناسایی آمریکایی اس آر-۷۱، خارج از مرزها و حریم هوایی شوروی پرواز و با دوربینهای پهلونگر خود، تا صدها مایل را عکس برداری میکردند. این هواپیماها جنگندههای شوروی را تمسخر گرفته و بازیچه خود قرار میدادند. هنگامی که نیروی هوایی شوروی جنگنده رهگیرهای میگ-۲۵ را برای رهگیریشان اعزام میکرد، اس آر-۷۱ها به ارتفاعی بسیار بالا که میگ-۲۵ توان دستیابی به آن را نداشت میرفتند و با خیال راحت بر فراز جنگندههای شوروی چرخ میزدند یا با سرعتی که رهگیرهای شوروی توان رسیدن به آن را نداشتند، از آنها دور میشدند.
این هواپیما که به درون خاک شوروی نیز نفوذ و عملیات جاسوسی انجام میداد، بارها مورد رهگیری قرار گرفت و طی دوران خدمتش بیش از ۴ هزار موشک از سوی شوروی و متحدانش به سویش شلیک شد که از این تعداد موشک حتی یک عدد هم نتوانست به هواپیما رسیده و آن را سرنگون کند.
اما تمامی هواپیماهای گفته شده در بالا سرنشین دار بودند و در صورت سرنگونی سرنشینان آن جانشان را از دست میدادند. بد نیست بدانید از مجموع ۳۲ فروند بلک بردی که لاکهید ساخت، ۱۲ فروند به دلیل حواث غیر رزمی همچون بروز نقص فنی سقوط کردند.
هواپیماهای بدون سرنشین هزینه ساخت کمتری داشتند و در صورت سقوط کسی جانش را از دست نمیداد. پهپادی همچون D-21 که تقر یبا ۳.۵ ماخ سرعت داشت و توسط A-12 پرتاب میشد از جمله تلاشهای صورت گرفته برای ساخت پهپاد شناسایی بود.
و اما به پرنده جاسوسی اتمی سیا میرسیم که اسناد مربوط به آن اخیرا پس از ۵۰ سال از حالت محرمانه خارج و منتشر شدند. این هواپیما که قرار بود طی پروژهای به نام آکوئلاین (Aquiline) توسط کمپانی هوافضا و دفاعی آمریکایی مک دانل داگلاس (McDonnell Douglas) در دهه ۱۹۶۰ ساخته شود، یکی از پیچیدهترین و غیرعادیترین پروژههای جنگ سرد به شمار میرفت. در ابتدا قرار بود ۱۲ فروند پهپاد آکوئلاین ساخته شود، اما پروژه آن ناتمام ماند.
پرنده جاسوسی اتمی سیا یک پهپاد به شکل پرنده بود که نیروی مورد نیاز برای پرواز را از انرژی اتمی کسب کرده و قادر بود تا یک ماه در آسمان بماند. این ربات هوایی با مداومت پروازی بالای خود و شکل پرندهوارش که استتار آن محسوب میشد، بدون آنکه شک کسی را برانگیزد به عملیات شناسایی و جاسوسی میپرداخت و میتوانست محمولههای سری را برای جاسوسان به داخل شوروی قاچاق کند.
آکوئلاین قرار بود نخستین بستر جمع آوری اطلاعات بدون سرنشین باشد و هدف پروژه آن ساخت توسعه، دستیابی و حفظ توان عملیاتی به منظور انجام ماموریتهای مخفی در خاک دشمن و مناطق تحت کنترل آنها بود.
مک دانل داگلاس که به خاطر ساخت جنگندههایی همچون F-4 فانتوم ۲ (Phantom II) و A-4 اسکای هاوک (Skyhawk) شناخته میشود، مسئول ساخت پرنده جاسوسی اتمی سیا در قالبی فریبنده بود. این هواپیما برای این که شبیه پرنده باشد قرار بود ۱.۵ متر طول و دهانه بالی به عرض ۲.۳ متر داشته باشد. با توجه به فناوری آن موقع وزن پهپاد نیز به ۷۳.۶ کیلوگرم میرسید.
در ابتدا یک موتور پیستونی ۴ زمانه و بدون صدا با توان ۳.۵ اسب بخار نیروی مورد نیاز برای پرواز آکوئلاین را فراهم میکرد که آن را به سرعت ۱۵۰ کیلومتر بر ساعت میرساند. پیوستگی پروازی آن نیز ۵۰ ساعت یا تقریبا ۲ هزار کیلومتر بود. همچنین تا ارتفاع ۶۱۰۰ متری از زمین اوج میگرفت.
اما سازنده وعده داده بود که یک موتور هستهای پیوستگی پروازی و برد بسیار بیشتری برای پهپاد فراهم میکند و از این رو سیا خواستار نصب یک سیستم پیشران رادیو ایزوتوپی روی آکوئلاین شد که گرمای هدر رفته ناشی از واپاشی ایزوتوپ (همچون ایزوتوپی از پلوتونیوم) را به انرژی الکتریکی تبدیل کند.
چنین موتوری در ابتدا برای رباتهای فضایی توسعه داده شده بود و میتوانست پیوستگی پروازی پرنده جاسوسی اتمی سیا را به مدت زمان یک ماه یا ۵۸ هزار کیلومتر برساند! برای مقایسه بد نیست بدانید مسافت طی شده برای یک چرخیدن کامل به دور زمین ۴۰ هزار کیلومتر است. دورترین نقاط روی کره زمین نیز کمتر از ۲۰ هزار کیلومتر با یکدیگر فاصله دارند.
این هواگرد قرار بود علاوه بر دوربینهای جاسوسی، تجهیزات شنود و جاسوسی الکترونیکی موسوم به سیگنیت (SIGINT) و الینت (ELINT) را نیز با خود حمل و ضمن عکس بردازی از مراکز مهم و حساس واقع در خاک شوروی و متحدانش، سیگنالهای الکترونیکی آنها را نیز شنود و ضبط یا مخابره کند. همچنین میتوانست سنسورهایی مخفی را در نزدیکی نقاط مورد نظر سیا رها کرده تا سازمان بتواند آن را از نزدیک و پیوسته مورد نظارت قرار دهد.
این پهپاد در ابتدا بر اساس مشخصات پرندگان بزرگ جثه و کم سرعت طراحی شده بود که در البته بعدها به شکل نهایی تغییر یافت. سیا این هواگرد با عنوان وسیله پنهانی کوچک پرندهوار توصیف میکرد که اثر صوتی بسیار پایین در کنار سطح مقطع راداری کم و نمای بصری و خصوصیات فیزیکی مشابه یک پرنده زنده داشته باشد تا بتواند بدون جلب توجه پرواز کند. رادار و چشم انسان این هواگرد را به چشم یک پرنده عادی دیده و از آن چشم پوشی میکرد.
پرنده جاسوسی اتمی سیا توسط تیم سیار زمینی پرتاب، کنترل و بازیابی میشد. آنها میتوانستند پهپاد را از خط مقدم و مرز با شوروی یا چین و از مکانهایی همچون تایوان، ترکیه، نروژ یا دیگر کشورهای هم مرز با شوروی به پرواز در آورند تا برد و پیوستگی پرواز هواپیما بر فراز خاک کشورهای بلوک شرق افزایش یابد.
این هواپیما هنگام پرواز و ماموریت اطلاعاتی که بدست میآورد را برای نسخهای خاص از هواپیمای DC-6 ارسال میکرد که بعدا جایش را به U-2R داد. هواپیمای مادر در نزدیکی مرز با سرعت کم گشت زنی و اطلاعات را دریافت میکرد تا پهپاد چیزی داخل خود ذخیره نکند. چرا که در صورت نیاز به حافظه داخلی، با توجه به پیشرفت فناوری در آن زمان آکوئلاین به یک درایو حافظه بسیار بزرگ و سنگین نیاز داشت که با توجه به جثه و وزن پهپاد چنین چیزی ممکن نبود.
این هواپیما قرار بود در منطقه ۵۱ که یک محل نظامی و پژوهشی محرمانه محسوب میشود توسعه یافته و تمهیدات لازم برای پروژه آن فراهم شود. آکوئلاین یک پروژه فوق محرمانه تلقی میشد و دست اندر کاران پروژه بایستی مجوز و تاییده امنیتی دریافت میکردند. همچنین قرار بود دو سال پیش از آغاز پروژه مهندسان و متخصصان لازم را شناسایی و استخدام کنند تا فرصت کافی برای بررسی امنیتی آنها انجام شود که مبادا مهره شوروی باشند؛ زیرا روسها جاسوس بازی را استادانه بلد بودند.
با وجود تمامی موارد ذکر شده، این پروژه به دلیلی که همچنان اعلام نشده لغو و پایان یافت. پروژه آکوئلاین بسیار پیچیده بود و مسائلی همچون ساخت یک پیشران اتمی و سیستم انتقال قدرت در آن ابعاد بسیار کوچک و همچنین مسائل مربوط به ژنراتور رادیوگرمایی و پنهانکاری و رادارگریزی که تازه در ابتدای راه خود بود بر پیچیدگی آن میافزود. مواردی که شاید دستیابی به آنها با فناوری دهه ۱۹۶۰ کاری نشدی به شمار میرفت.
اساس کار این پهپاد نیز بر پایه فریب بود و اگر شوروی یا چین درباره آن خبر دار میشدند، آتشبارهای پدافندهوایی و جنگندههایشان به آسانی پهپاد را سرنگون میکردند. در نهایت شعله چنین هواگرد جاسوسی تنها در چشم شمار اندکی از افراد حاضر در جامعه اطلاعاتی آمریکا سو سو زد که برای ساخت و عملیاتی کردن پروژه کافی نبود.
#gallery-1 { margin: auto; } #gallery-1 .gallery-item { float: right; margin-top: 10px; text-align: center; width: 50%; } #gallery-1 img { border: 2px solid #cfcfcf; } #gallery-1 .gallery-caption { margin-left: 0; }با این حال هنوز مشخص نیست آیا طرح این پهپاد کاملا به فراموشی سپرده شد یا خیر؟ امروزه موتورهای غیراتمی با مصرف سوخت و صدای تولیدی بسیار کمی وجود دارند که میتوانند پیوستگی پروزای بالایی برای پهپاد رقم بزنند. همچنین بد نیست بدانید سال ۲۰۱۱، یعنی همان سالی که نیروهای ویژه آمریکایی طی یک عملیات مخفیانه اسامه بن لادن را خاک پاکستان ترور کردند، لاشه سقوط کرده یک پهپاد مرموز به شکل پرنده نیز در خاک پاکستان و نزدیکی مرز با افغانستان یافت شد که تصویر آن را در بالا میبینید!