حقایقی جالب در مورد آقا محمدخان قاجار
آقا محمد خان قاجار پادشاه ایران و موسس سلسلهی قاجار در سال 1796 میلادی بود که کشتارها و خشونتهایی فراوانی در زمان فتوحات خود داشت، همین مساله در انتها گریبان این شاه عجیب را گرفت و منجر به قتل او شد.
آقا محمد خان قاجار پادشاه ایران و موسس سلسلهی قاجار در سال 1796 میلادی بود که کشتارها و خشونتهایی فراوانی در زمان فتوحات خود داشت، همین مساله در انتها گریبان این شاه عجیب را گرفت و منجر به قتل او شد. البته نباید از حق گذشت که نوع زندگی و اتفاقاتی که این فرد تجربه کرده بود هم بر شخصیت او بسیار بسیار موثر بود. از جمله این اتفاقات، مقطوعالنسل شدن او توسط عادل شاه برادرزادهی نادر شاه افشار در کودکی بود؛ مساله ای که محمد خان هرگز نتوانست خود را از زیر سایهی آن بیرون کند. از طرفی داستان اسارتش پس از کشته شدن پدر هم بر این قضیه صهه گذاشته بود.
ظاهر و شخصیت آقا محمد خان قاجار
آقا محمد خان قاجار چثهای نحیف داشت چنان که در جوانی همانند نوجوانی 15 ساله به نظر میرسید اما هوش و ذکاوت او زبانزد بود، چنان که صدر اعظم او اذعان داشت در کنار شجاعت و ستیزه جو بودنش، سرش برای دستش (جنگیدن با شمشیر) کاری باقی نمیگذاشت. جالب است بدانید که این شاه خاص قاجار بسیار هم دیندار بود و هرگز از نماز شب غافل نمیشد. اما با وجود اعتقاد زیادش به اسلام مانند دیگر شاهان شراب میخورد. آقا محمد خان برخلاف شاههای دیگر علاقهای به خوردن غذاهای متنوع و لباسهای پر زرق و برق نداشت و هر چیزی را به شکل سادهی آن استفاده میکرد. از ستایش برای فتوحاتش بیزار بود اما اگر در حال خوشی فرو میرفت دوتار میزد.
جنگ ها و فتوحات
آقا محمد خان فاتح بزرگی بود و در زمان سلطنت خود تفلیس قفقاز و خراسان را فتح کرد. در سالهای پایانی عمر خود تصمیم گرفت که به قرهباغ لشکر بکشد تا ابراهیمخان، حاکم آنجا که با روسها پیمان بسته بود و پلهای ارتباطی دو ساحل ارس را از بین برده بود را مجازات کند. طی این تصمیم سپاه آقا محمد خان باید از مسیر شوشی مرکز قرهباغ گذر میکرد. در شوشی گروهی از بزرگان این شهر به استقبال شاه آمدند و به او خبر دادند که ابراهیمخان به همراه خانوادهاش به داغستان فرار کرده است. اما ورود آقا محمد خان به شوشی برای او چندان خوشیوم رقم نخورد و همین سفر هم زمینهساز پایان زندگی او شد. یکی از روایت پر استناد در زمینهی قتل این شاه داستان آشفتگی او، از جر و بحث دو تن از خدمتکارانش و تصمیم به اعدام آنها است.
نحوه مرگ او
گفته میشود آقا محمد خان در روز جمعه از دست این دو تن عصابی شد و دستور اعدام آنها را داد، اما با مخالفت یکی از سرداران خود مواجه شد که روز جمعه نباید خون ریخت و اجازه دهید آنها را فردا اعدام کنیم. عجیبترین بخش داستان در این است که آقا محمد خان در نهایت حماقت یا شاید اعتماد به نفس اجازه داد خدمتکاران به وظیفهی خود ادامه دهند. آنها هم که مرگ خود را حتمی میدیدند شبانه برنامهریزی کرده، بر سر شاه ریخته و او را کشتند.