الزامات صعود
انقلاب اسلامی، دنیای ما را وارد یک افق دیگر کرد. ورود به این افق، به خاطر آرمانهای بلندی که داشت، هم رحمت با خود میآورد، هم زحمت. قاعده دنیا همین است؛ اگر طالب قدرت باشی، خدا به تو گرفتاری عرضه میکند تا با دستوپنجه نرمکردن با مشکلات، ورزیده و قوی شوی و این مسیر، پر است از درد عضلات بعد از تمرین.
انقلاب اسلامی ، دنیای ما را وارد یک افق دیگر کرد. ورود به این افق، به خاطر آرمانهای بلندی که داشت، هم رحمت با خود میآورد، هم زحمت. قاعده دنیا همین است؛ اگر طالب قدرت باشی، خدا به تو گرفتاری عرضه میکند تا با دستوپنجه نرمکردن با مشکلات، ورزیده و قوی شوی و این مسیر، پر است از درد عضلات بعد از تمرین. اگر خواستار علم و دانش و هوشمندی باشی، خدا پیش پای تو مسائل پیچیده میگذارد تا با کلنجار رفتن برای حل آنها دانشمند و باهوش شوی و این راه، پر است از رفتنها و نرسیدنها و جوابهای نصفه و راهحلهای ناقص. اگر به دنبال گنج باشی، از کوه رنج باید بالا بروی و قلهاش را زیر پا بگذاری و این صعود، پر است از افتادنها و از اول تلاش کردنها و نفس کمآوردنها و گرفتگیها. اگر در پی استقلال باشی، باید خودت را برای جنگ و مقابله با استعمار، آماده کنی و این نبرد، پر است از مجروحیت و تحریم و تهدید. اگر برای آزادی، سینه چاک میکنی، باید از زندانهای خودساخته و دشمنساخته فرار کنی و فرار از زندان، نقشهها و خطرات و گیرافتادنها دارد. اگر خداباوری، باید طوق بندگیاش را به گردن آویزی و از بند غیر رها شوی و این صراط، پر است از سبل متفرقه و شیاطینی که در یمین و یسار و شمال و جنوب برای اغوا نشستهاند.
انقلاب، همه این خوبیها را میخواست و لاجرم همه این مسیرها و سختیها را هم به جان خرید.
طبیعی است از خیل پرندگان، جز سیمرغ به حقیقت سیمرغ نمیرسند. عدهای حتی وارد دالان طلب و تحقیق نمیشوند؛ تعدادی دیگر با عقل محاسبهگر در دره عشق، جا میمانند و خلاصه، قلیلی از سالکان این راه، موفق به صعود و بقا میشوند.
یکی از ملزومات این حرکت، یافتن و داشتن یک راهبرِ راهبلد، راهرفته و امین است. کسی که میخواهد لیدر یک تیم حرفهای باشد باید پیش و بیش از اعضای گروه، به راه و چاه مسیر آشنا باشد و فارغ از این، قدرت رهبری و بیان و بزرگی روح و تدبیر و امثالهم را دارا باشد تا به صعود، آنهم با جمع حداکثری، بتوان امید داشت.
لازمه دیگر طی این طریق، رهروان خستهنشو، تابع، دلسوز و فداکار است؛ وگرنه رهبری در تراز معصومین علیهمالسلام هم یا قادر به تشکیل حکومت نیستند یا بعد از تشکیل حکومت، امکان تثبیت، بقا و تقویت آن را نخواهند داشت. همه اینها هم بابت این است که خدا نمیخواسته اختیار را از بشر بگیرد، وگرنه وَلَوْ شَاء اللّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلکِن یُضِلُّ مَن یَشَاء وَیَهْدِی مَن یَشَاء وَلَتُسْأَلُنَّ عَمَّا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ
و اگر خداوند خواسته بود (همه شما را به اکراه و اجبار) یک امت (مؤمن و متحد) قرار داده بود، (تا میان شما هیچ اختلافی نباشد، ولی این اجبار و اکراه خلاف سنت و برنامه اوست و لذا) هر که را بخواهد گمراه میکند (و به حال خودش وا میگذارد) و هر که را بخواهد (و استحقاق هدایت دارد) هدایت میکند و قطعا شما از آنچه انجام میدادید بازخواست خواهید شد.
با عنایت به فلسفه خلقت که بندگی با اختیار و ارائه بهترین عملکرد است، باید جامعه مختار را به سبیل رشد و صلاح، رهنمون ساخت. رباتی که امکان تخطی ندارد، کماکان در مرتبه جمادات است ولو مفید و تابع باشد. جامعهای سالم و رو به رشد است که استکمال و توفیق و عدم توفیق و مراتب آن درباره ایشان صادق باشد. گاهی برخی عجلهها در پرواز و صعود، مانند باز کردن پیله پروانه، منجر به نابودی یا زمین گیری پروانه خواهد شد!