معنای حمله حماس برای اسرائیل چیست؟
نشریه «فارن افرز» در گزارشی نوشت که حمله حماس نشان داد اسرائیل برخلاف گذشته برای حملاتش تاوان پس خواهد داد و اگر به کشتار بیرویه مردم غزه ادامه دهد، اسرائیل با حملات جدیدی روبرو خواهد شد.
بعد از حمله حماس به اسرائیل اولویت فعلی این رژیم دفاع از شهرکها و پایگاههای نظامی خود در برابر حملات ناگهانی و ویرانگر حماس از نوار غزه است. استراتژی اعلامی دولت اسرائیل این است که مبارزان حماس را ریشهکن کند تا از نفوذ بیشتر آنها جلوگیری کند و اطمینان حاصل کند که در آینده خبری از موشکباران و شلیک خمپاره نخواهد بود.
با توجه به مقیاس حملات حماس و شوکهشدن اسرائیل، این رژیم هیچ گزینه آسانی برای واکنش به این حمله ندارد. حتی اگر اسرائیل در انجام یک واکنش قاطع موفق باشد، در ادامه با انتخابهای دشواری روبرو است که در مرحله بعد چهکاری انجام دهد تا اطمینان حاصل شود که حماس ضعیف شده و چنین حملهای تکرار نمیشود. مقامات اسرائیل باید ضمن جلوگیری از گسترش خشونت در کرانه باختری و حفاظت از دستاوردهای دیپلماتیک که در فرایند عادیسازی رخداده وضعیت افرادی که حماس به اسارت گرفته را هم مدیریت کنند تا بتوانند بازدارندگی خود را در برابر حماس و دیگر گروهها برقرار کنند. این موضوعی است که پیچیدگی زیادی دارد.
معمای غزه
شاید بزرگترین سوال از نظر اسرائیل این باشد که در مورد نوار غزه چه باید کرد. از زمانی که حماس در سال ۲۰۰۷ قدرت را در این منطقه فلسطینی به دست گرفته، علیرغم درخواست برخی سیاستمداران اسرائیلی برای اقدام علیه حماس در طول بحرانهایی که درگذشته رخ میداد، اسرائیل از عملیات زمینی گسترده و پایدار در آنجا اجتناب کرده است. در سال ۲۰۱۸، آویگدور لیبرمن، وزیر دفاع (جنگ) اسرائیل، در اعتراض به مذاکرهای که اسرائیل با حماس برای آتشبس داشت استعفا داد. بااینحال، رهبران نظامی اسرائیل میدانند که تلاش برای ریشهکن کردن حماس از نوار غزه دشوار خواهد بود. حماس در آنجا روابط عمیقی دارد، بیمارستانها، مساجد، مدارس، گروههای جوانان و همچنین پلیس را اداره میکند.
پیش از آخرین دور نبرد حماس با اسرائیل، رهبران اسرائیل میتوانستند استدلال کنند که حملات هوایی گاهبهگاه و فشارهای اقتصادی باعث تضعیف حماس شود و این گروه قادر به ایجاد تهدید بزرگ برای اسرائیل نباشد؛ اما این استدلال اکنون کماهمیت شده است. اسرائیل شاید بتواند به باریدن آتش بر نوار غزه ادامه دهد، اما با این کار نمیتواند قدرت حماس را متزلزل کند. علاوه بر این، اگرچه برخی قدرتهای بینالمللی (و بهویژه ایالاتمتحده) در حال حاضر با اسرائیل همدردی میکنند، اما ادامه بمبارانها حمایت بینالمللی از عملیات نیروی دفاعی اسرائیل را تحت تأثیر قرار میدهد.
تهاجم زمینی اسرائیل شاید در کوتاهمدت دستاوردهایی داشته باشد و تهدید حماس را کاهش دهد؛ ولی درنهایت حمله زمینی خطرات زیادی را به دنبال دارد. زمین متراکم شهری این منطقه مانع قابلتوجهی برای نیروهای زمینی اسرائیل است و پتانسیل زیادی برای تلفات غیرنظامی ایجاد میکند. حماس همچنین تونلهایی را در بیشتر مناطق حفر کرده است و میتواند از این تونلها برای سازماندهی حملات ناگهانی و به اسارت گرفتن بیشتر سربازان اسرائیلی استفاده کند و فاجعه سیاسی کنونی را بر اساس اسرائیل به کابوس بزرگتری تبدیل کند. زیرا این امر اعتبار ناچیز ناسیونالیستی آنها را هم از بین میبرد. همه اینها به این معنی است که اگر یک تهاجم زمینی به نوا غزه حتی حماس را سرنگون کند، بازهم اسرائیل در اداره نوار غزه گرفتار میشود؛ زیرا با یک وضعیت دشوار اقتصادی و مردمی که بهشدت از اسرائیل بیزار هستند روبرو خواهد شد.
یک جنگ طولانی در نوار غزه نیز ازنظر دیپلماتیک برای اسرائیل مخرب خواهد بود. اسرائیل به دنبال عادیسازی روابط با عربستان سعودی است و امیدوار بود که ریاض فقط در مورد مسئله فلسطین امتیازاتی بخواهد؛ اما با وضعیت پیشآمده عربستان تغییر موضع داده است و بیانیه آنها بعد در روز شنبه نشان از افزایش پیچیدگی دیپلماتیک در روند عادیسازی دارد.
باوجود تمام این مشکلات، رهبران اسرائیل همچنان احساس میکنند که مجبورند به غزه حمله کنند. آنها مقیاس این حمله را بسیار عظیم طراحی کردهاند؛ زیرا بازگشت به هر چیزی که به وضعیت قبلی غزه نزدیک باشد را یک پیروزی برای حماس قلمداد میکنند. سیاستمداران اسرائیلی سابقه تفکر کوتاهمدت دارند و هماکنون شور و اشتیاق مردم در اسرائیل برای این حمله هم بالاگرفته است.
اسرائیل همچنین باید به دنبال آرامش در کرانه باختری هم باشد؛ زیرا حمله قبلی آنها به نوار غزه اعتراضات گستردهای را در نواز غره به همراه داشت. مخصوصاً اینکه در شرایط آشفته فعلی در کرانه باختری صحبت از انتفاضه سوم به میان آمده است. تنش در سالهای ۲۰۲۱ و ۲۰۲۲ در این منطقه بالابود و در سال ۲۰۲۳ با کشته شدن ۲۰۰ نفر تاکنون در حال بدتر شدن است. ضعف تشکیلات خودگردان و مهمتر از آن افزایش شهرکسازی و کشتار مردم فلسطین توسط شهرکنشینان برشدت تنشها افزوده است و کشتار مردم غزه میتواند آتش خشم آنها را شعلهور کند.
حمله حماس نشان داد اسرائیل برخلاف گذشته برای حملات خود تاوان پس خواهد داد و اگر کشتار بیرویه مردم غزه به بهانه آغاز حمله از جانب حماس ادامه پیدا کند اسرائیل با حملات جدیدی روبرو خواهد شد. اسرائیل در مورد افرادی که حماس به اسارت گرفته است بسیار ناامیدکننده ظاهرشده است و حتی نمیداند تعداد آنها چند نفر است و چه برنامهای برای آزادی و آسیب نرسیدن به آنها دارد؛ این موضوع یک اهرم بسیاری قوی برای حماس و یک کابوس برای اسرائیل است.
یکی از مشکلات اسرائیل بعد از حمله حماس این است که چگونه میتواند نشان دهد که قدرت بازدارندگی دارد. اگر حمله کوچکی انجام دهد ممکن است در نظر حماس و متحدانش ضعیف جلوه کند؛ بنابراین باید حملات بیمحابا انجام دهد که علاوه بر شعلهور شدن خشم همه فلسطینیان عوارض سنگین حقوقی، اخلاقی و دیپلماتیک به دنبال دارد. حماس، حزبالله و دیگر گروههای مقاومت به خاطر تلفاتی که به اسرائیل وارد میکنند به خود میبالند و معتقدند دولت یهود یک «تارعنکبوت» است که از دور قوی به نظر میرسد اما در واقعیت شکننده است. اسرائیل هم برای غلبه چنین باور عمیقی دست به کشتار بیمحابا میزند و تلفات را تا حدی بالا میبرد که بتواند باور به چنین عقیدهای را متزلزل کند، موضوعی که سیاست بازدارندگی اسرائیل را جنونآمیز کرده است.